2 ـ شيوه هاى جنگ روانى در جنگ هاى صدر اسلام - جنگ روانی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جنگ روانی - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

الْكِت ابِ وَ م ا هُوَ مِنَ الْكِت ابِ وَ يـَقـُولُونَ هـُوَ مـِنْ عـِنـْدِ اللّ هِ وَ م ا هـُوَ مـِنْ عـِنـْدِ اللّ هِ وَ يـَقـُولُونَ عـَلَى اللّ هِ الْكـَذِبَ وَ هـُمْ يَعْلَمُونَ)(75) (در مـيـان آنـهـا [ يـهـود ] كـسـانـى هستند كه به هنگام تلاوت كتاب (خدا)، زبان خود را چنان مى گـردانـنـد كـه گـمان كنيد (آنچه را مى خوانند،) از كتاب (خدا) است ؛ در حالى كه از كتاب (خدا) نـيـست و گويند آن آيات از جانب خدا نازل شده در صورتى كه هرگز از جانب خدا نيست و با آن كه مى دانند، به خدا دروغ مى بندند.)

2 ـ شيوه هاى جنگ روانى در جنگ هاى صدر اسلام

1 - 2 ـ جنگ اقتصادى

جـنـگ اقـتـصـادى يكى از شيوه هاى جنگ روانى دشمنان اسلام بود كه در آن به تحريم اقتصادى مسلمانان و پيامبر اكرم (ص )پرداختند.

دشـمـنان اسلام همواره تحريم هاى اقتصادى را به عنوان يكى از شيوه هاى جنگ روانى و يك اهرم فشار عليه پيامبر(ص )استفاده مى كردند و آن را به عنوان تهديدى براى تاءثير روانى به اجرا مى گذاشتند تا از اين طريق بتوانند مانع انجام رسالت الهى پيامبر(ص )شوند. اين بدان عـلّت بـود كـه كـفـّار مـى ديـدند روزبه روز شمار زيادى از افراد به اسلام مى گروند و دين اسلام با قدرت تمام قلوب افراد را تسخير مى كند، به حدى كه تمام شبه جزيره عربستان را فـرامـى گـيـرد. لذا كـفـّار دور هـم جـمـع شـدنـد و اجـتـمـاعـى تـشـكـيل دادند و قرار گذاشتند عهدنامه اى بنويسند و در آن عليه بنى هاشم و بنى مطلّب تعهد كنند كه :

اوّلا: نه به آنان زن بدهند و نه از آنان زن بگيرند.

ثـانـيـا: هيچ گونه رابطه اقتصادى و داد و ستدى با آنها نداشته باشند و آنان را در محاصره اقتصادى قرار دهند (تحريم اقتصادى ).

بـراى ايـن مـنـظـور عـهدنامه را تنظيم كرده و داخل كعبه آويزان نمودند و قوم بنى هاشم و بنى مـطـلب نـيـز به سوى ابوطالب رفته و همراه وى در شعب اجتماع كردند و بدين طريق محاصره اقـتـصـادى قـريـش عـليـه پـيـامـبـر(ص )آغـاز شـد و قـريـب سـه سـال در شـعـب مـانـدند، طورى كه اگر فردى از قريش مى خواست چيزى به آنها برساند، اين كار فقط به صورت محرمانه و مخفى ميسر بود.

(چـنـانـكه نقل شده ، ابوجهل بن هشام ، روزى با حكيم بن خرام بن خويلدبن اسد برخورد كرد و ديـد كـه او بـراى عـمـه اش خـديـجـة بـن خـويلد كه نزد پيامبر(ص )بود، گندم مى برد. با او گلاويز شده و گفت : آيا براى بنى هاشم خوراك مى برى ؟ به خدا سوگند اگر چنين كنى در مـكـّه رسوايت خواهم كرد. در اين هنگام ، ابوالحترى بن هاشم بن حارث بن اسد رسيد و گفت : با او چـه كـار دارى ؟ گـفـت : بـراى بنى هاشم غذا مى برد. گفت : اين غذا از آنِ عمه اوست . من او را فـرسـتـاده ام تـا آن را پـيـش او بـبـرد، آيـا تـو مـانـع او مـى شـوى ؟ ابـوجهل او را رها كرد. تا آن كه روزى ديگر با يكديگر برخورد كردند، ابوالحترى استخوان شترى گرفت و با آن سخت بر سر او كوفت ، به طورى كه زخمى شد.)(76) در حالى كه كفّار به محاصره اقتصادى عليه پيامبر(ص )ادامه مى دادند، خداوند موريانه اى را بـه سـراغ عـهـدنامه قريش فرستاد. به طورى كه موريانه تمام قطعنامه را به جز نام مبارك خـداونـد خـورده بـود و پـيـامـبـر(ص )كـه ايـن داسـتـان را در خـواب ديـده بـود، براى عموى خود ابـوطـالب بـيـان كـرد.

سـپـس ابـوطـالب بـه مـحـل تـجـمع قريش رهسپار شد. ابوطالب خواب پـيـامـبـر(ص )را بـيـان كرد و به قريش گفت كه به سوى پيمان نامه خود برويد، اگر چنان بـود كـه پـسـر برادر من مى گويد، در نتيجه ، از قطع رابطه و ديگر مفاد آن دست برداريد و چـنـان كـه دروغ بـاشـد، او را تـسـليـم شـمـا خـواهـم كـرد.

قـريـش قـبـول كردند. پيمان نامه تحريم اقتصادى پيامبر(ص )مهر و موم شده بود و در خانه خدا و دور از دسـتـرس مـردم قـرار داشـت . از ايـن رو، دشـمـنـان اسـلام محال مى دانستند كه سخن پيامبر(ص )درست باشد. بالاخره رفتند و پيمان نامه را ديدند كه متن عهدنامه را موريانه خورده و چيزى جز (بِاسْمِكَ اللّ هُمَّ) بر جاى نمانده است . بدين طريق آنها محاصره اقتصادى را شكستند و از اين به بعد بنى هاشم توانستند به راحتى در مكّه به تبليغ ديـن اسـلام بـپـردازند و كفّار در تحقّق بخشيدن به اهداف خود

/ 173