يكى از مهمترين مسائل اين گفتار، به خبر دادن از امور مشكوك مربوط مىشود. هرگاه انسان از چيزى كه به آن آگاهى ندارد، خبر دهد، از ديد شرع و عقل مرتكب رفتارى نادرست شده است؛ زيرا چنانچه خبر او با واقعيت وطابقت كند مشكلى پديد نمىآيد؛(21) اما اگر با واقعيت مطابقت نكند، مرتكب عملى حرام بداند، به حكم «لزوم دفع ضرر محتمل»(22)، آن را جايز نمىشمارد؛ به طور مثال اگر دو كاسه وجود داشته باشد كه در يكى سمى مهلك، و در ديگرى آب گوارا باشد، اما انسان نداند كدام زهر و كدام آب گوارا است، به حكم عقل خويش، از هر دو پرهيز مىكند.از بعد شرعى، روايات بسيارى وجود دارد كه به برخى از آنها اشاره مىشود.حضرت موسى بن جعفر عليه السلام مىفرمايد:ليس لك ان تتكلم بما شئت لان الله يقول «و لا تقف ما ليس لك به علم».(23)حق ندارى هر چه را بخواهى، بگويى؛ زيرا خداوند با عزت و شكوه مىفرمايد «از آنچه آگاهى ندارى، پيروى نكن».هشامبن سالم مىگويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: حق خداوند بر بندگانش چيست؟امام عليه السلام فرمود:ان يقولوا ما يعلمون و يكفوا عما لا يعلمون فاذا فعلوا ذلك فقد ادوا الى الله حقه.(24)آن چه را كه مىدانند بگويند و (زبان را) از آن چه نمىدانند، نگاه دارند؛ پس اگر اين كار را كردند، حق خدا را به جاى آوردهاند.حضرت با بيانى ديگر فرمود:اذا سئل رجل منكم عما لا يعلم فليقل: «لا ادرى» و لا يقل: «الله اعلم» فيئقع فى قلب صاحبه شكاً.(25) زمانى كه از كسى درباره چيزى كه نمىداند پرسش شود، بايد بگويد «نمىدانم» و نگويد «خدا داناتر است» تا سوال كننده را به شك و شبهه بياندازد.روايات بسيار ديگرى نيز در اين باره وجود دارد كه از مجال اين گفتار خارج است.امور مشكوكى كه انسان از آنها خبر مىدهد، به دو گروه تقسيم مىشود: دسته اول قضايايى هستند كه انسان حالت و موفعيت پيشين آنها را مىداند؛ مانند اين كه شخصى به سفر رفته است و از دوستش مىپرسند: آيا او باز گشته يا نه؟ آن شخص مىداند كه او به سفر رفته؛ ولى نمىداند كه بازگشته يا نه؛ با اين حال، پاسخ مىدهد: نه. دسته دوم، قضايايى هستند كه انسان از موقعيت گذشته آنها هم آگاهى ندارد؛ مانند آنكه شخص از سفر رفتن دوستش آگاه نيست و فقط براى پاسخ دادن به پرسش، نظر خود را مىگويد. در هر دو مورد، جواب شخص، غير مجاز و غير اخلاقى است.برخى از فقيهان در اين جا بسيار دقيق مىنگرند و معتقدند كه انسان تا به راست بودن خبرى يقين نيافته، به بيان آن مجاز نيست، و فقط آن هنگام كه به راستى آن يقين كرد مىتواند آن را بيان كند. آنها اعتقاد دارند كه راست گفتن واجب است؛ البته اين بدان معنا نيست كه انسان موظف باشد هر مطلب راستى را بگويد؛ بلكه اگر بخواهد چيزى بگويد، بايد راست بگويد.