كذب در عمل به آن معنا است كه انسان در ظاهر حالتى به خود بگيرد كه گوياى وجود صفتى در باطن او است؛ حال آنكه از چنان صفتى برخوردار نيست؛ پس عدم هماهنگى حالت ظاهر با صفت باطنى را «كذب در عمل» مىگويند؛ براى مثال، صفت «وقار و سكينه» از ملكات زيباى درونى و از صفات بسيار نيكوى انسانى است. حال، چنان چه فردى، بدون آنكه از اين صفت برخوردار باشد، نماى انسانى سنگين و با وقار را به خود بگيرد، به دروغ در عمل گرفتار شده است؛ زيرا رفتار او با آنچه در درونش يافت مىشود، هماهنگى ندارد.نمونه ديگر، انسانى است كه در حال نماز، به ظاهر، چنان حالت خضوع و خشوعى به خود گرفته كه گويا در عظمت پروردگار غرق است؛ حال آنكه در باطن، از خدا غافل است. اين، نشانه ابتلايش به دروغ در عمل است؛ البته بايد دقت داشت كه بدون شك، «دروغ در عمل» با «ريا» كه همان «دروغ در نيت» است، تفاوت دارد. «ريا» هنگامى كه انسان، غير خدا را در نيت عمل نيكويش شركت دهد، پديد مىآيد، يعنى زمانى كه براى نشان دادن رفتار نيكوى خود به ديگران، آن عمل را انجام دهد؛ حال آنكه دروغ در عمل فقط به سبب عدم هماهنگى ميان عمل و درون حاصل مىشود؛ خواه هدف، نشان دادن به ديگران باشد، يا چنين انگيزهاى در ميان نباشد. چه بسا هنگامى كه انسان تنها است نيز به صفتى تظاهر كند كه در باطن و ضمير او وجود ندارد. چنان نمازى با ظاهر خاضعانه مىخواند كه با باطنش هيچ گونه هماهنگى ندارد، خضوع در عمل، هميشه در رابطهاى مستقيم با خضوع درونى است؛ از اين رو چون اعمال او با باطنش مطابق نيست، به دروغ در عمل مبتلا شده است؛ البته اگر در همين حال، انگيزه نشان دادن عمل به ديگران را نيز داشته باشد، به دروغ در نيت نيز دچار شده است.