نزول حجر الأسود از بهشت - جام معرفت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جام معرفت - نسخه متنی

عبد الله جوادی آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نزول حجر الأسود از بهشت

بر اساس برخي روايات، حجر الأسود از بهشت آمده و در آغاز رنگ آن سفيد بوده و به تدريج بر اثر استلام گنهكاران، سياه شده و به حالت كنوني در آمده است: «… هل تدرى ما كان الحجر… كان ملكا من عظماء الملائكة عند الله...»، «إنّ الحجر كان درة بيضاء فى الجنة...»، «… وكان أشدّ بياضاً من اللبن فاسودّ من خطايا بنى آدم ولولا ما مسّه من أرجاس الجاهلية ما مسّه ذو عاهة إلاّ برأ»[1]. در برخي تفاسير، اين گونه روايات، اسرائىليات، ضعيف السند، مخالف با قرآن و عقل، و معارض با يكديگر، و در نتيجه مردود پنداشته شده است و حتي بر فرض صحت سند و اعتبار اخبار، قابل اعتماد دانسته نشده و گفته شده: نزول سنگ از آسمان يا بهشت معنا ندارد[2]!! استاد علاّمه طباطبايي (قدّس سرّه) اين گونه برخورد با روايات را متأثر از تعصبات برخي مذاهب كه اين گونه حقايق را نفي مي كند، و يا ناشي از مرعوب شدن در مقابل علوم طبيعي و پيشرفت آن، كه در هر پديده اي در پي يافتن توجيه و تعليلي مادّي است، دانسته، مطالب سودمندي در پاسخ و نقد آن سخن بيان فرموده اند[3]. نكات مستفاد از آن مباحث، و آنچه در اين باره بايد بدان توجه داشت، عبارت است از: 1ـ در اثبات مسائل اعتقادي و معارف ديني يا بايد برهان عقلي قاطع اقامه شود يا نصي از قرآن كريم بر آن دلالت كند و يا خبر متواتر يا خبر واحد محفوف و توأم با قرينه علم آور، در ميان باشد؛ زيرا در اين گونه معارف، ظن و گمان حجت نيست. اعتقاد، امري قلبي است كه حتي با وجود خبر واحدِ معتبر درباره آن، شك و ترديد از دل انسان رخت بر نمي بندد و به عقد القلب نمي رسد. البته در فروع فقهي مي توان به خبر واحدي كه سندش معتبر و دلالتش تمام است، استناد كرده، بر طبق آن فتوا داد، اما در مسائل اعتقادي اگر در موردي علم يا طمأنينه حاصل شد به همان اكتفا مي‌شود وگرنه نمي‌توان قلب را تعبداً به مطلبي خاص معتقد كرد. غرض آنكه، گرچه در ميان احاديث مزبور، روايات صحيح و معتبر السند وجود دارد و ادعاي ضعف تمامي آنها دليل ندارد، ليكن با وجود اين، در مسائل اعتقادي و معارف ديني، نمي توان به آنها استناد كرد. البته نفي آن روايات نيز صحيح نيست. 2ـ تعارض ميان اخبار آحاد، امري معهود است كه در بيشتر موارد مي توان آن را با جمع دلالي، برطرف كرد همان گونه كه در فروع فقهي مرسوم است. 3ـ ادعاي مخالفت با عقل يا قرآن يا سنّت قطعي، بدون دليل و واهي است. 4ـ مؤيدِ رواياتي كه مورد اشكال قرار گرفته، آياتي است كه در آنها اِنزال نعمتهاي الهي از خزاين غيب مورد تصريح قرار گرفته است؛ مانند: (وإنْ من شيء إلاّ عندنا خزائنه وما ننزله إلاّ بقدر معلوم)[4]، (خلقكم من نفسٍ واحدةٍ ثمّ جعل منها زوجها وأنزل لكم من الأنعام ثمانية أزواج)[5]، و (وأنزلنا الحديد فيه بأسٌ شديد ومنافع للنّاس)[6]. كلمه «إنزال» به معناي خلقت و آفرينش نيست، بلكه به معناي فرو فرستادن است. بر اساس آيات مذكور، همه موجوداتْ مخزن و ريشه اي نزد خداي سبحان دارد و از عالم بالا تنزل يافته و به صورت اجسام خارجي، قابل استفاده براي انسانها شده است. به عبارت ديگر مراد از انزال در اين موارد، انزال واقعي است. البته مراد، انزال به نحو تجلّي است، نه به صورت تجافي، مانند نزول برف و باران؛ يعني چنين نيست كه با تنزّل و فرو فرستاده شدن موجودات جهان طبيعت از عالم بالا، مخازن الهي از آنها خالي شود؛ زيرا خزاين الهي كه گاهي از آن به «اُم الكتاب»[7] يا «لوح محفوظ»[8] تعبير مي شود، در معرض كاهش يا نابودي نيست، بلكه همواره ثابت و مصون از زوال است: (ما عندكم ينفد وما عند الله باق)[9]. توضيح اين نكته، با بيان مثالي در اين باره چنين است كه اگر دانشمندي كه كتابهايي تأليف كرده است بگويد: «ريشه و مخزن همه اين كتابها در سينه من است»، اين بدان معنا نيست كه سينه وي با گفتن يا نوشتن از علومْ خالي شده، مطالب ذهنش به كتب منتقل گشته و به شكل الفاظ و كلمات درآمده است. از آنجا كه درجات خزاين الهي متفاوت است، حرمت و كرامت موجودات تنزل يافته از آنها نيز يكسان نخواهد بود، چنانكه حجر الأسود را امتيازي ويژه است. پس اگر در روايتي نقل شد كه حجر الأسود، سنگي است فرود آمده از بهشت و داراي احترام ويژه اي است، موافق با اصول كلي قرآني است، نه مخالف آن. بنابراين، مجرّد استبعاد علمي، ارزشي ندارد؛ زيرا در علوم طبيعي، سير افقي موجودات و پيشينه و حال و آينده طبيعي آنها مورد بحث قرار مي گيرد، امّا سير عمودي اشيا و موجودات و بحث از علت فاعلي و غايي آنها از حوزه علوم طبيعي ـ گرچه به پيشرفتهاي فراواني نيز رسيده باشد ـ بيرون است و دانشمند فيزيكداني كه در اين زمينه، يعني نظام فاعلي و غايي، سخن مي گويد، در اين بخشْ حكيم و فيلسوف است، نه فيزيكدان.

مأْخذ: صهباي حج، ص 267.

[1] ـ وسائل الشيعه، ج 9، ص 407 ـ 403.

[2] ـ المنار، ج 1، ص 468 ـ 466.

[3] ـ الميزان، ج 1، ص 295 ـ 290. براي آگاهي بيشتر به معارف مربوط به كعبه و آيات بيّنات الهي مراجعه شود به تفسير شريف الميزان، ج1، ص295 ـ 286 و ج3، ص363 ـ 349 و ج6، ص 143 ـ 141.

[4] ـ سوره حجر، آيه 21.

[5] ـ سوره زمر، آيه 6.

[6] ـ سوره حديد، آيه 25.

[7] ـ سوره رعد، آيه 39.

[8] ـ سوره بروج، آيه 22.

[9] ـ سوره نحل، آيه 96.

/ 162