نمي بينم که شما مضمون آن را بر خداوند و سيد حکماء و خاتم پيامبران جايز بدانيد, به اينکه پيامبر (ص) همّ خود را صرف توضيح واضحات نمايد, بي شک شما آن حضرت (ص) را مبرا از آن مي دانيد که عقلاء کارها و سخنان او را کوچک شمارند و فلاسفه و حکيمان از او انتقاد کنند. بلکه بي شک معتقد به حکمت و عصمت او در کارها و سخنانش هستيد.(صص 8 ـ 277 ش 58). برخي چون ابن حجر هيثمي صاحب الصواعق المحرقة و نورالدين حلبي, (31) اولويت در حديث غدير را بالفعل ندانسته و آن را مربوط به زماني مي دانند که مردم با علي (ع) بيعت کنند, لذا بيعت با خلفاء سه گانه و تقديم آنها منافاتي با حديث غدير نخواهد داشت.(ص 280, ش 59). مرحوم شرف الدين پس از آنکه اين معني را به دور از لفظ حديث و از فهم همگان دانسته به حکمت پيامبر (ص) استناد مي کند:اين معني قابل جمع با حکمت پيامبر (ص) و بلاغت او نيست و با آنچه آن حضرت (ص) در روز غدير انجام داد, نمي خواند (ص 281, ش 60) و نيز مي نويسد: لو تمت فلسفة ابن حجر و اتباعه في حديث الغدير لکان النبي (ص) کالعابث يومئذ في هممه و عزائمه ـ والعياذ بالله ـ الهاذي في اقواله و افعاله... (ص 283)