عوام و خواص از دیدگاه قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عوام و خواص از دیدگاه قرآن - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ارزش مـى دانـنـد. وقـتـى بـنـى اسـرائيـل از رود نيل گذشتند، به قومى بت پرست برخورد كردند و با مشاهده خدايان محسوس و ظاهرىِ آنان به حضرت موسى (ع )گفتند:

(اِجْعَلْ لَنا اِلهاً كَما لَهُمْ الِهَةٌ)^62 همچنان كه اينان را خدايانى محسوس است براى ما نيز خدايى محسوس و ماءنوس قرار ده .

و وقـتـى گـوسـاله طـلايـى سـامـرى را ديـدنـد كه فقط صدايى از آن برمى خاست برق طلاى گـوسـاله ، چـشـم آنـان را خـيـره كـرد و بـدون درنـگ آن را بـه خـدايـى پـذيـرفـتـنـد و در مقابل هشدارهاى خواص ، از جمله هارون ، گفتند:

(لَنْ نَبْرَحَ عَليهِ عاكِفينَ حَتّى يَرْجِعَ اِلَيْنا مُوسى )^63 پيوسته بر گرد آن مى آييم ، تا موسى به سوى ما باز گردد.

و يـا وقـتـى فـرعـون مـى خـواست عدم لياقت موسى (ع )را براى عوام بيان كند، استدلالش چنين بود:

(وَ نـادى فـِرْعـَوْنُ فـى قـَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ اَلَيْسَ لى مُلْكُ مِصْرَ و هذِهِ الاَْنْهارُ تَجْرى مِنْ تَحْتى اَفَلاتُبْصِرُونََ اَمْ اَنَا خَيْرٌ مِنْ ه ذَا الَّذى هُوَ مَهينٌ وَ لا يَكادُ يُبينَُ فَلَوْلا اَلْقِىَ عَلَيْهِ اَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ اَوْ جاءِ مَعَهُ الْمَلائِكَةُ مُقْتَرِنينَ)^64 و فـرعـون در مـيـان قـوم خـود نـدا در داد [و] گـفـت : اى مردم [كشور] من ! آيا پادشاهى مصر و اين نـهـرهـا كه از زير [كاخهاى ] من روان است ، از آنِ من نيست پس مگر نمى بينيد؟ آيا [نه ] من از اين كس كه خود بى مقدار است و نمى تواند درست بيان كند بهترم ؟ پس چرا بر او دستبندهاى زرّين آويخته نشده ؟ يا با او فرشتگانى همراه نيامده اند؟

4 ـ مقلّد و تابعند

عـوام بـه دليل عدم برخوردارى از قوه فهم و شناخت ، چاره اى جزپيروى و تبعيّت ندارند؛ گر چه تبعيّت ، ويژگى همه عوام است ، امّا مبانى آن در عوام خوب و بد، متفاوت است .

تبعيّت در عوام خوب ، ويژگى هاى زير را دارد:

الف ـ تبعيّت آن ها به امر خداوند است .^65 ب ـ آنـان تـابع وحى ، پيامبران الهى و كسانى هستند كه خداوند به تبعيّت از آن ها دستور داده است .^66 ج ـ آنان با تبعيّت خود، در پى كسب رضاى خدايند نه رضاى نَفْس ‍ خويش .^67 د ـ تبعيّتشان مطابق با ملاك عقل و علمشان است ، نه بر مبناى حدس و ظن و گمان .

تبعيت در عوام بد، ويژگى هاى زير را دارد:

الف ـ تبعيّت آن ها، تبعيّتِ ممنوع است .^68 ب ـ تـبـعـيـّت ، جـاهـلانه ، و از جاهلان است ، نه عقل به چنين تبعيتى دستور ميدهد و نه از كسانى تبعيت مى كنند كه عقل و شعور كافى دارند.

ج ـ متبوع آنان ، سنن ملّى ، قومى و آبا و اجدادى است .

د ـ آن هـا فـهـم و عـقـل خـويـش را بـه كـنـارى نـهـاده ، تـنـهـا مـطـلوبـشـان رسـيـدن بـه آمال و هواهاى نفسانى است .

از ايـن رواست كه در قيامت وقتى آنان را فوج فوج به دوزخ مى افكنند، نگهبانان دوزخ از آنان مى پرسند؟ (اَلَمْ يَاءْتِكُمْ نذيرٌ) آيا انذار كننده اى براى شما نيامد؟ مـى گـويـند: آرى . انذار كننده و ترساننده آمد، ولى با تكذيب ما مواجه شد و ما منكر رسالت و نبوّت او شديم ؛ سرانجام چنين اعتراف مى كنند:

(لَوْ كُنّا نَسْمَعُ اَوْ نَعْقِلُ ما كُنّا فى اَصْحابِ السَّعيرِ)^69 اگر گوش شنوا داشتيم يا تعقل مى كرديم ، در ميان دوزخيان نبوديم .

چنين كسانى پيروى از سنّت آبا و اجدادى را مايه پيوند اجتماعى و قوامِ قوميت و نفى و طرد آن را قـبـيـح و زشـت مـى دانـنـد. حـضـرت ابـراهـيـم (ع )وقـتـى بـا دلايـل مـنـطـقـى ، مـردم را بـه

/ 47