هـمـچـنـان كـه گـفـتـيـم ، اسـلام نـمـى پـسـنـدد كـه گـروهـى در جـهـل بـمـانـنـد و هـمـيـشـه چـشـم بـه ديـگـران بـدوزنـد بـلكـه از انـسـان هـا خـواسـتـه اسـت كه دنـبـال عـلم بـاشند همچنان كه از علما پيمان بر تعليم گرفته است . از ديد اسلام انسان ها در جامعه سه دسته اند. دو دسته اول شايسته مدح و ستايش اند و دسته سوم سزاوار مذمت و توبيخ .امام على (ع )خطاب به كميل مى فرمايد:(اَلنـّاسُ ثَلاثَةٌ: فَعالِمٌ رَبّانِىُّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلى سَبيلِ نَجاةٍ وَ هَمَجٌ رَعاعٌ اَتْباعُ كُلِّ ناعِقٍ يَميلُونَ مَعَ كُلِّ ريحٍ لَمْ يَسْتَضيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ يَلْجَؤُوا اِلى رُكْنٍ وَثيقٍ)^101 مـردم سـه دسـتـه انـد: عـلمـاى الهـى (كـسـانـى كـه بـه عـلم پـايـبـنـد بـوده و بـدان عمل كرده و هدايت يافته و ربانى شده اند) جويندگان دانش كه در راه نجات هستند (زيرا در پى يـافـتـن عـلم و عـمـل بـدان هـسـتـنـد) و احـمـقـانـى بـى سـر و پـا كـه دنبال هر صدايى مى دوند و با هر بادى حركت مى كنند، همانانى كه به نور علم روش نشده اند و به ستون محكمى پناه نبرده اند.بـنـابـرايـن بـيـان شريف فقط عالمان عامل و دانش جويان هدايت خواه سزاوار مدح و ستايش اند و ديگران همچون حشراتى هستند كه فقط به دنبال پر كردن شكم هستند و برگرد محيطهاى آلوده مى چرخند.^102 در روايتى ديگر رسول خدا(ص )مى فرمايد:(لا تَكُونُوا اِمَّعَةً تَقُولُونَ: (اِنْ اَحْسَنَ النّاسُ اَحْسَنّا وَ اِنْ ظَلَمُواظَلَمْنا وَ لكِنْ وَطِّنُوا اَنْفُسَكُمْ اِنْ اَحْسَنَ النّاسُ اَنْ تُحْسِنُوا وَ اِنْ اَساؤُوا اَنْ لا تَظْلِمُوا)^103 (اِمّعه ) نباشيد (كسانى كه همرنگ جماعت مى شوند) كه بگوييد: اگر مردم نيك شدند ما نيك مى شـويـم و اگـر ظـالم شدند ما هم ظالم مى شويم . بلكه به نفس خود چنين تلقين كنيد و تصميم بگيريد كه اگر مردم خوب شدند شما هم خوب شويد و اگر آنان بد شدند، شما ظالم نشويد.و بنابر حديثى كه ابن اثير جزرى نقل كرده :(اُغْدُ عالِماً اَوْ مُتَعَلِّماً وَ لا تَكُنْ اِمَّعَةً)^104 عالم باش يا متعلم ، اما اِمّعه (همرنگ جماعت ) نباش .
نكته مهم
حـكـومـت هـاى ظـالمـانـه بـر پـايـه اسـتـحـمـار و تـحـمـيـق مـردم بـنـامـى شـونـد. بـا غـافـل و جاهل نگه داشتن توده هاى مردم ، مى توان به راحتى بر گرده آنان سوار شد و آنان را بـه خـدمـت گـرفـت . حـمـيـّت جـاهـلى ^105، تـبـرج جـاهـلى ^106 و حـكـمـيت جاهلى ^107 نـمـودهـاى حـاكـمـيـت جـهـل و سـلطه استعمار و تحميق اند. در اين جوامع عوام چنان در جـهـل غـوطـه ورنـد كـه سردمداران از ناحيه آنان احساس خطر جدى نمى كنند. ابراهيم بتها را مى شـكـنـد و تـبـر را بـر گـردن بـت بـزرگ مـى گـذارد تـا تـوده مـردم مـتـنـبـه شـوند ولى چنان جـهـل بـر آنـان تـسـلط دارد كـه ايـن عـمـل اثـر چـنـدانـى نـمـى كند. وقتى قرار مى شود ساحران فـرعونى با موسى مبارزه كنند، درباريان فرعون مردم را به صحنه مبارزه دعوت مى كنند تا بـا حضور خود تقويت روحى ساحران باشند و در صورت پيروز شدن ساحران آنان را تشويق كنند و تحسين نمايند:(قيلَ لِلنّاسِ هَلْ اَنْتُمْ مُجْتَمِعُونََ لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ اِنْ كانُوا هُمُالْغالِبينَ)^108