هـمـان طـور كـه قـبـل از ايـن گـفـتـيـم ، خـواصـى از جـبـهـه بـاطـل بـوده انـد كـه كـارنـامـه خـوبـى از خـود بـروز داده انـد. مـهـم تـريـن عـامـل نـجـات آنـان ، تـعـقـّل و حـق پـذيـرى آنـان بـوده اسـت . آنـان وقـتـى بـا تـعـقـّل و تـدبّر، حقى را دريافته اند و يا آيتى يقين آور به آنان عرضه شده ، تسليم گشته انـد و نـام خـود را بـه نـيـكـى در تـاريـخ ثبت كرده اند. خواص دربار بلقيس و ساحران دربار فـرعـون از ايـن گـروه بـوده انـد. آنـان بـا ايـنـكـه در جـبـهـه بـاطـل و از مـلاء كـفـر و ظلم بودند با عملكرد عاقلانه در برابر سليمان و تسليم مؤ منانه در بـرابـر مـعـجـزه مـوسـى ، نـامـشـان را بـه نـيـكـى ثـبـت كـردنـد ولى مـتـاءسـفـانه خواص جبهه بـاطـل كمتر چنين عملكرد مثبتى ارائه داده اند و عملكرد آنان بيشتر منفى و در جهت منافع استكبارى خود و حاكمانشان بوده است ؛ از جمله :
1 ـ مجادله در آيات حق
خـواص جـبـهـه كـفـر كـسـانـى هـسـتـنـد كـه مـقـابـله فـكـرى با پيامبران را به عهده گرفته با جـدال بـاطـل خـود مـانـع از آن مـى شـونـد كه سخن حق پيامبران به طور صريح به گوش خلق بـرسـد.البـتـه پـيـامـبـران نـيـز بـا جـدال احـسـن بـه دفـع جدال باطل آنان مى پردازند.(جادَلُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ)^187 به باطل جدال نمودند تا حقيقت را با آن پايمال كنند.(اِنَّ الَّذيـنَ يـُجـادِلُونَ فـى ايـاتِ اللّهِ بـِغـَيـْرِ سـُلْطـانٍ اَتـاهـُمْ اِنْ فـى صـُدُورِهـِمْ اِلاّ كِبْرٌ ماهُمْ بِبالِغيهِ)^188 در حـقـيـقـت آنـان كـه در آيـات خـدا بـدون حـجـت و دليـل قـطـعـى بـه مـجـادله بـرمـى خـيـزند، در دل هايشان جز بزرگى طلبى نيست و به آن (مطلوبشان ) هم نمى رسند.اين آيه جدال آنان را بدون دليل و بيّنة و انگيزه آنها را تكبر نفسانى اعلام مى نمايد.
2 ـ انكار
خواص جبهه باطل با آن كه حق را شناخته و دريافته اند، آن را انكار مى كنند.(وَ يُريكُمْ آياتِهِ فَاَىَّ آياتِ اللّهِ تُنْكِرُونَ)^189 خـداونـد نـشانه هاى خودش را به شما مى نماياند. پس كدام يك از آيات خدا را (كه مشهود است ) انكار مى كنيد؟ (يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها وَ اَكْثَرُهُمُ الْكافِرُونَ)^190 نعمت خدا را مى شناسند اما باز هم منكر آن مى شوند و بيشترشان كافرند.
3 ـ فتنه انگيزى
فـتـنـه انـگـيـزى عـليـه جـبـهـه حـق ، از ديـگـر كـاركـردهـاى دايـمـى خـواص جـبـهـه باطل است .(قـالَ الْمـَلاَ ءُ مـِنْ قـَوْمِ فـِرْعـَوْنَ اَتـَذَرُ مـُوسـى وَ قـَوْمـَهُ لِيـُفـْسـِدُوا فـِى الاَْرْضِ وَ يـَذَرَكَ وَ الِهَتَكَ)^191 ملا قوم فرعون به او گفتند: آيا موسى و قومش را وامى گذارى تا در اين سرزمين فساد كنند و [موسى ] تو را و خدايان تو را واگذارد.(فَما امَنَ لِمُوسى اِلاّ ذُرِيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلى خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَِهِمْ اَنْ يَفْتِنَهُمْ)^192 جـز كـمى از فرزندان قوم موسى ، كسى از ترس فتنه فرعون و اطرافيانش به موسى ايمان نياورد.
4 ـ بت سازى
خـواص جـبهه كفر براى اينكه بتوانند انسجام جبهه خويش را حفظكنند و همه نيروها و توان ها را در مسير اهداف خويش به خدمت بگيرند، در جامعه بت تراشى مى كنند. سود آنها در وجود اين بت هاى سنگى و غير سنگى است . هامان از خواص دربار فرعون است كه او را بت كرده و خدا خوانده تا مردم را به عبوديت وى بخواند و