5 ـ جَوّ زده اند و از جدا شدن از جمعيّت ، وحشت دارند
بـراى آن هـا (اكـثـريـت ) مـلاك اسـت و قـابـل قـبـول نـيـسـت كـه راه آبـا و اجـدادشـان صـحـيـح نـبـوده ، و هـمـه نسل هاى گذشته اى كه بر اين راه رفته اند گمراه بوده اند. از اين رو ناباورانه مى پرسند:(فَما بالُ الْقُرُونِ الاُْولى )^71 پس تكليف نسل هاى گذشته كه به اين ها ايمان نداشته اند، چيست ؟ در جـريـان گـوسـاله پـرسـتـى بـنـى اسرائيل ، وقتى سامرى گوساله طلايى را ارائه كرد، بـسـيـارى از آنـان بـه خـداى طـلايـى گـرويـدنـد. بـه سـرعـت چـنـان مـوج و جـوى حـاصـل شـد كـه عـامـه را تـاب مـقـاومـت در مـقـابـل آن نـمـانـد و مـرعـُوب شـدنـد و بـدون تفكّر و تـاءمـل ، گـوسـاله پرستى را اختيار كردند. آنان هم كه گوساله پرست نشدند، جراءت اظهار مخالفت نداشتند و در جواب توبيخ حضرت موسى گفتند:(ما اَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا)^72 مـا بـه اخـتـيـار خـود با وعده تو مخالفت نكرديم (بلكه وقتى كثرت گوساله پرستان و كمى خودمان را ديديم از مخالفت با آن ها وحشت كرديم )^73.
وظيفه خواص و عوام
هـر جامعه اى خواه ناخواه به دو گروه خواص و عوام تقسيم مى شود و فقط در صورتى ، جامعه راه فـلاح و رسـتـگـارى را خـواهـد پـيـمـود كـه هـر دو گـروه بـه وظـيـفـه خـويـش بـه خـوبـى عمل كنند.
وظيفه خواص
1 ـ عمل به علم
اوّلين و مهم ترين وظيفه خواص ، عمل به علم خويش و الگوى عملى شدن است . خواص اين سان مـى تـوانـنـد، ديـگـران را جـذب كـرده ، از سـر جـان و دل پـيـرو خـود سـازنـد و در آن هـنـگـام اثـر وجـودى آنـان بـه صـورت كامل ، ظهور خواهد كرد.امـام عـلى (ع )مـى فـرمـايـد: قـوام جـامـعـه بـه چـهـار چـيـز اسـت كـه نـخـسـتـيـن آنـهـا عـالم عامل مى باشد؛ سپس در ادامه كلام خويش مى فرمايد:(اِذا ضَيَّعَ الْعالِمُ عِلْمَهُ اسْتَنْكَفَ الْجاهِلُ اِنْ يَتَعَلَّمَ)^74 هـر گـاه عـالم ، عـلم خـود را ضـايـع كـنـد (و بـدان عـمـل نـنـمـايـد)، جـاهـل از تـعـلّم ، خـوددارى مـى ورزد (چـون بـا ديـدن عـالم بـى عمل از علم زده مى شود.) و در نقلى ديگر مى فرمايد:(اِنَّما زَهَّدَ النّاسَ فى طَلَبِ الْعِلْمِ كَثْرَةُ ما يَرَوْنَ مِنْ قِلَّةِ مَنْ عَمِلَ بِماعَلِمَ)^75 آنـچـه مـردم را بـه طـلب عـلم بـى رغـبـت كـرده آن اسـت كـه بـسـيـار مـى بـيـنـنـد كـه عـالمـانـِ عامل به علم ، كم هستند.