عواملى كه بر خواص اثر منفى داشته و ركودآور، سستى زا و منحرف كننده است ، از اين قرارند:
1 ـ مغرور و دل خوش شدن به توهمات و عقايد غلط:
گـاه بعضى عقايد ناصحيح ، انسان ها را مغرور كرده در آنها انحراف ايجاد مى كند. قرآن عقايد باطلى را كه نزد بعضى حكم قطعى به خود گرفته و سبب غرور آنان گرديده است ، (اُمنيّه ) مـى خـوانـد. مـثـلاً اهـل كـتـاب بـه خـوش خـيـالى ، تـنـها خود را دوستان خدا مى دانستند و بهشت را اخـتـصـاصـى خـود دانـسـتـه و بـراى غـيـر خـود سـهـمـى در آن قائل نبودند و گمان مى كردند كه غير اهل كتاب (غير يهود و نصارا) از حقوق انسانى برخوردار نـيـسـتـنـد و هـمـين آمال و امانى آنان را به خيانت در امانت وامى داشت و جراءت برخلاف و گناه مى بخشيد. قرآن امنيّه و خوش خيالى آنان را چنين بيان مى كند:(وَ قـالَتِ الْيـَهـُودُ وَالنَّصـارى نـَحـْنُ اَبـْنـاءُ اللّهِ وَ اَحـِبـّاؤُهُ قـُلْ فـَلِمَ يـُعـَذِّبـُكـُمـْ بِذُنُوبِكُمْ)^138 و يـهـود و نـصـارا گـفـتـنـد: مـا فـرزنـدان خـدا و دوسـتـان او هـسـتـيـم ! بـگو پس چرا شما را در قبال گناهانتان عذاب مى كند؟!(قـالُوا لَنْ يـَدْخُلَ الْجَنَّةَ اِلاّ مَنْ كانَ هُوداً اَوْ نَصارى تِلْكَ اَمانِيُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ)^139 گـويـنـد: جـز يهوديان و نصارا كسى وارد بهشت نمى شود. اينها خوش خيالى آنان است ؛ بگو: دليل قاطع خود را ارائه دهيد اگر راست مى گوييد.(وَ مـِنـْهـُمْ مـَنْ اِنْ تـَاءْمـَنـْهُ بـِديـنـارٍ لا يُؤَدِّهِ اِلَيْكَ اِلاّ ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِماً ذلِكَ بِاَنَّهُمْ قالُوا لَيْسَ عَلَيْنا فِى الاُْمِّيّينَ سَبيلٌ)^140 و بعضى اهل كتاب را اگر دينارى امانت دهى ، آن را به تو بر نخواهد گرداند مگر اينكه براى گـرفـتـن آن سـمـاجـت بـه خـرج دهـى . ايـن اخـلاق آنـان نـتـيـجـه آن اسـت كـه گـويـنـد: غـيـر اهل كتاب و امّى ها بر زيان ما راهى ندارند (و اگر حق آنان را خورديم ، عقاب ندارد).مـا مـسـلمـانـان بـايـد از ايـن آيـات عـبـرت بـگـيـريـم و بـا پـافـشـارى بـر اصول محكم و استوار عقلى ، خود را از درافتادن به وادى امانى و خوش خيالى ها در امان بداريم . متاءسفانه در صدر اسلام ، بعد از پيروزى در جنگ بدر، گروهى از مسلمانان نيز گرفتار اين خوش خيالى و آمال توهمى شدند و گمان كردند كه چون به پيامبر ايمان آورده اند و دين حق را پـذيـرفـتـه انـد، ديـگـر بـايـد در هـمه صحنه ها پيروز باشند و دشمنانشان هميشه بايد آماج تيرهاى غيبى گردند و وقتى در احد شكست خوردند، در حقانيت دين ، شك كردند:يـُخـْفـُونَ فـى اَنـْفـُسـِهـِمْ مـا لا يـُبـْدُونَ لَكَ يـَقـُولُونَ لَوْ كـانَ لَنـا مـِنَ الاَْمـْرِ شَىْءٌ ما قُتِلْنا هيهُنا)^141 در نفس و ضمير خود پنهان مى كنند آنچه را كه براى تو ظاهر نمى سازند. مى گويند: اگر ما بر حق بوديم و چيزى از حق نصيب ما شده بود، در اينجا كشته نمى شديم .
2 ـ عجب و خودبينى علمى و نفسى
غـرور عـلمـى از بـزرگ تـرين لغزشگاه هاى خواص است . متاءسفانه برخى دانايان ، چنان به دانـسته هاى خويش پاى بند مى شوند كه ديگر حاضر به شنيدن سخن هيچ كس ديگر و تفكر و تعقل درباره آن نيستند.(فَلَمّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ)^142 هـنـگـامـى كـه پـيـامـبـرانـشـان دلايـل روشـن بـرايـشـان آوردنـد، بـه دانـش خـود دل خوش كردند.(و غير آن را هيچ شمردند).