عوام و خواص از دیدگاه قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عوام و خواص از دیدگاه قرآن - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اللّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَالْبَغْضاءُ اَبَداً حَتّى تُؤْمِنُوا بِاللّهِ وَحْدَهُ)^88 زيـرا به قوم خود گفتند: ما از شما و از آنچه به جاى خدا مى پرستيد بيزاريم ، به شما كفر مى ورزيم و ميان ما و شما دشمنى و كينه هميشگى است . مگر آن كه فقط به خدا ايمان آوريد.

و حـضـرت لوط(ع )كه از ياران و مؤ منان به حضرت ابراهيم و ازپيامبران برگزيده خدا بود، بعد از نهى قوم و اصرار آنان اعلام كرد:

(اِنّى لَعَمَلِكُمْ مِنَ الْقالينَ)^89 براستى من دشمن كردار شمايم .

البـتـه اعـلام تـنـفـر مـتـنـاسـب بـا گـنـاهـى اسـت كـه صـورت مـى گـيـرد وشـامـل چـهـره در هـم كـشيدن ، اعراض و رو گرداندن و اعلام قولى و عملى بيزارى در مواجه با گناهان بزرگ است . امام على (ع )مى فرمايد:

(اَدْنَى الاِْنْكارِ اَنْ تَلْقى اَهْلَ الْمَعاصى بِوُجُوهٍ مُكْفَهِرَّةٍ)^90 پـايـين ترين مرتبه انكار و اعلام تنفر اين است كه با گناهكاران با چهره گرفته و خشم آلود برخورد كنى .

6 ـ هجرت ^91

خواص جامعه بايد به وظيفه امر به معروف و نهى از منكر قيام كنند و اگر اين اقدام آنها مؤ ثر نـيفتاد و حرفشان خريدار نداشت و قوه و قدرت بر جلوگيرى از فساد نداشتند، از فساد و مفسد دورى گزينند و هجرت كنند.

در همان حديث سابق ، حارث بن مغيره به امام صادق (ع )عرض مى كند: علت ترك امر به معروف و نهى از منكر از جانب خواص آن است كه وقتى به اين وظيفه قيام مى كنند، مرتكبان گوش نمى دهند و نمى پذيرند. امام صادق (ع )فرمود:

(اِذْنَ فَاهْجُرُوهُ عِنْدَ ذلِكَ وَاجْتَنِبُوه مُجالَسَتَهُ)^92 اگر چنين است از مرتكب گناه دورى كنيد و از همنشينى با او بپرهيزيد.

حـضـرت ابـراهـيـم (ع )بـا قـوم بـت پـرسـت در افـتـاد و بـت هـاى آنـان راشـكـسـت و بـا استدلال و موعظه آنان را به خدا پرستى دعوت كرد و بى اثرى خدايانشان را برايشان ثابت كـرد. بـا ايـن وجـود آنان را بر بت پرستى مصر يافت ، از اين رو از آنان بيزارى جست و از آن جامعه فاسد هجرت كرد:

(وَ اَعـْتـَزِلُكـُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ...َ فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَهَبْنا لَهُ اِسْحقَ وَ يَعْقُوبَ)^93 از شما و بتانى كه به جاى خدا مى پرستيد، دورى كرده و هجرت مى كنم ... و آن گاه كه از آن قوم و بُتانى كه مى پرستيدند، دورى گزيد ما هم به او اسحاق و يعقوب را بخشيديم .

اصـحاب كهف نمونه اى ديگر از خواص هستند كه وقتى ديدندنمى توانند فساد حاكم بر جامعه را تـغـيـيـر دهـنـد و اگـر بـمـانـند مجبورشان مى كنند رنگ آن جامعه را بپذيرند، از كفر و شرك بيزارى جستند و از مملكت ظلم و فساد هجرت كردند و خداوند نيز آنان را در پناه خويش جاى دارد:

(وَ اِذِ اعـْتـَزَلُْتـمـُوهـُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ اِلا اللّهَ فَاءْوُوا اِلَى الْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يُهَيِّى ءْ لَكُمْ مِنْ اَمْرِكُمْ مِرْفَقاً)^94 و حـال كـه از مـشـركـان و آنـچـه جـز خـدا مـى پرستيدند (خدايانشان ) دورى جستيد، به غار پناه ببريد تا خدا از رحمت خود بر شما نثار كند و كار شما را به رفق و مدارا آماده گرداند.

حـضـرت مـوسـى (ع )بنى اسرائيل گوساله پرست را سرزنش كرد و آنان را به توبه دعوت نـمـود. نـحـوه تـوبـه از گناه گوساله پرستى چنان بود كه مى بايست كسانى كه گوساله پرست نشدند شمشير به دست بگيرند و به كشتن خويشاوندان گوساله پرست خود بپردازند و گـوسـاله پـرسـتـان هم موظف بودند كه خود را در معرض شمشير قرار داده و حتى دست خود را جلو شمشير نگيرند.

كـسـانـى كـه گوساله پرست نشده بودند ـ خواصى كه گمراه نشده بودند ولى وظيفه خود را نـيـز انـجـام

/ 47