خـواص بـد، بـراى گـرم كردن بازار خويش عوام فريبى مى كنند. آنان كه روحيه عوام و نقطه ضـعـف آنـهـا را مـى دانند، متناسب با روحيه عوام حركت مى كنند تا بازارشان رونق بگيرد. ارائه خـداى طـلايـى و ديـدنـى تـوسـط سـامـرى بـه بـنـى اسـرائيـل ، استفاده از روحيه عوام بود. سامرى مى دانست كه عوام به محسوسات ماءنوسند و طلا ارزشمندترين چيز در نزد آنها است . پس گوساله طلايى را ارائه مى دهد.مـردم زمـان نـمرود به اعتقادات ملى و آباء و اجدادى خود درباره بت ها خو گرفته بودند. بدين جـهـت خـواص آنـهـا را بـه دفـاع از اعـتـقـادات و مـقـدسـات باطل خود مى خواندند و با همين شعار، آنها را به مبارزه با ابراهيم (ع )دعوت مى كردند:(حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا الِهَتَكُمْ)^204 او را به آتش بكشيد و خدايانتان را يارى دهيد.نقش خواص در تثبيت و تخريب حكومت ها حكومت هاى حق بر پايه هاى آزادى ، كرامت انسان ، آگاهى توده ها، دفاع از حقوق حقه آحاد جامعه ، شكوفا كردن استعدادها، تقسيم عادلانه امكانات اقتصادى و... قرار گرفته و طبعاً خواص در اين جـامـعـه ، عـامل اجرايى ، ايجاد كنندگان پايه هاى فوق و ضامن بقا و سلامت بنيان حكومت هستند؛ بـيـدارگـران و مـدافـعـان حـقـوق و آزادى هـا بـوده و حـكـام عـدل را در رسـيـدن بـه اهـداف فـوق يـارى مى دهند و در برابر انحرافات و كژى هاى آنان مى ايستند و آنان را مستقيم مى گردانند.و اما در جوامع كفر و ظلم ، حكومت بر پايه هاى ذيل استوار است :1 ـ اسـتضعاف فكرى و تحميق آحاد جامعه ؛ آنها اجازه نمى دهند فكر افراد شكوفا شود و توان شـنـاخـت پـيـدا كـنـنـد و آگـاه كـردنـد. حـاكـمـان جـور، مـردم را در جهل و خرافه نگه مى دارند تا بتوانند بر آنان حكومت كنند.2 ـ خـامـوش كـردن بـيـدارگـران فـكرى ، چنانچه در اين جوامع افرادى با فكر پيدا شوند كه بخواهند مردم را از جهل برهانند، به سرعت منكوب شده و نابود مى گردند.3 ـ تـوجـيـه و تـزوير، با قدرت مالى و اجرايى موانع را رفع مى كنند و از سالوسى و عوام فريبى نيز در اين مسير بيشترين استفاده را مى برند.خـواص در ايـن جـوامـع نـيـز مـتـاءسـفـانـه غـالبـاً عـامـل اجـرايـى حـكـومـت هـستند. آنان با كتمان ، جـعل و تحريف از آگاه شدن توده ها جلوگيرى مى كنند. خرافات را در اذهان افراد جامعه انتشار مى دهند و حكام و زورمداران را عليه بيدارگران فكرى تهييج مى نمايند و آنان كه سر در آخور و كـيـسـه زورمـداران دارنـد با تزوير و دورويى ، خود را جدا از حاكمان و از مدافعان توده مردم معرفى ، با حيله گرى ، مردم را در جهت اهداف زورمداران سوق مى دهند.وقـتـى مـوسـى (ع )در مـجـلس فـرعـون وارد شـد و بـا دليـل و بـرهـان و مـعـجـزه او را به خدا پرستى خواند. فرعون و خواص او روى برگرداندند. قرآن در توصيف اين صحنه و عملكرد فرعون مى فرمايد:(فَتَوَلّى بِرُكْنِهِ وَ قالَ ساحِرٌ اَوْ مَجْنُونٌ)^205 فرعون با ركن و تكيه گاهش (از موسى ) رو گرداند و گفت : او ساحر يا ديوانه است .خـواص بـا كـتـمـان حـقـايق عوام را به تسليم در برابر حكومت هاوامى دارند و سلطه حكومت ها را مـقـبـول جـلوه مـى دهـنـد. امـام سـجـاد(ع )خـطـاب بـه زُهَرى از خواص و عالمان دربار اموى چنين مى فرمايد:(بـدان كه ساده ترين نمونه كتمان و سبك ترين بارى كه (در اين راه ) به دوش مى كشى اين اسـت كـه تـرس و وحـشـتـى را كـه ظـالم (از عـواقـب بـيـدادگـرى و مـردم آزادى در دل ) دارد، بـا نـزديك شدن به او و اجابت دعوت گاه و بيگاهش تسكين مى دهى و راه ستمگرى را بـرايـش هـمـوار مى گردانى ... . مگر نه اين است كه با اين دعوت ها مى خواهند تو را چون قطب آسيا مجور بيدادگرى ها قرار دهند تا بر گرد تو، سنگ ظلم خويش را بچرخانند؟ و تو را پلى براى عبور به سوى كارهاى خلاف و پله اى براى رسيدن به گمراهى هايشان