بیشترلیست موضوعات زندگاني سياسي امام جواد (عليه السلام) افشاء اسرار، و آثار آن جايگاه امامان عليه السلام در ميان امت زيديه ، سرمشق و الگو، يا مايه عبرت ؟ فصل اول : زلزله و طوفان ! از ويژگى هاى شيعه شيعه و امامت زلزله در اعماق تند بادها معتزله شيعه ، و موقعيت آنان شمشير دو لبه فصل دوم : امامت در معرض توطئه آشكارى نص امامت ، در معرض سوء قصد امامت ، مبارزه جويى و عدم سازش مامون توطئه گر زيرك فصل سوم : امام جواد (ع ) روياروى خطر بغداد، زندان بزرگ باز ابلق تجربه تلخ ازدواج ؛ توطئه مولود پر خير و بركت فصل چهارم : شيوه بزدلانه ! شيوه بزدلانه چگونگى شهادت آخرين برداشت ها: توضیحاتافزودن یادداشت جدید
در اينجا باز تكرار مى كنيم : اينكه در ميان ائمه عليهم السلام فقط از امام جواد عليه السلام با و جود خردسالى اش ، اين مسائل فراوان پرسش شده است ، نشان اين است كه بدون شك نسبت به خصوص اين امام ، به خاطر ويژگى اش كمى سن تعمدى در كار بوده است كه مردم را به اين همه پرسش از او واداشته است ... .ولى تاسف آور اينكه جز مقدارى بسيار ناچيز از مسائلى كه از اين امام همام عليه السلام سوال شده است ، به دست ما نرسيده است . زيرا هدف از آن سوال ها، اطمينان قلبى يافتن به امامت آن حضرت بوده است و توجهى به لزوم ثبت و نگاشتن آن مسائل نشده است .ب : ديديم كه بعد از شهادت امام رضا عليه السلام ، جمعى از شيعيان مولفه به اعتقاد به توقف بر امامت امام موسى كاظم عليه السلام ، بازگشتند و از اعتقاد به امامت كسى بعد از آن حضرت منصرف شدند. و دسته اى ديگر به امامت احمد بن موسى قائل شدند اين دو دسته هر چند نسبت به اكثريت شيعيان كه معتقد به امامت امام جواد عليه السلام شدند و تعدادشان از تمامى فرقه هاى شيعى بيشتر بود، (27) و جز آنان ، فرقه هاى ديگر منقرض شدند، اندك بودند، ولى همين كه چنين عقائدى ظهور كرد علامت و نشانه پديد آمدن تزلزل داخلى در ميان شيعيان ، بعد از امام رضا عليه السلام ، و موثر افتادن آن تزلزل ، در ضعفاء و ناآگاهان آنان ، مى باشد.نوبختى و جز او گفته اند: سبب پيدايش دو فرقه اى كه يكى به امامت احمد بن موسى و ديگرى به توقف در امامت امام كاظم عليه السلام قائل شد، اين بود كه ابوالحسن الرضا عليه السلام وفات يافت و پسرش محمد، هفت سال داشت ، پس شيعيان ، او را كودك و صغير شمردند و گفتند: امام بايد بالغ باشد... .(28)و به تعبير شهرستانى : كسانى از شيعه ، به امامت احمد بن موسى ابى جعفر - و نه برادرش على بن موسى الرضا- معتقد شدند. و از كسانى هم كه به امامت على الرضا قائل بودند، جمعى در امامت محمد بن على به شك افتادند، زيرا بعد از وفات پدر، خردسال بود و شايسته امامت نبود و به راه ورسم امامت آگاهى نداشت . و گروهى ، در اعتقاد به امامت او استوار گشتند... (29).ج : گذشته از اينها، شيعيانى كه به امامت امام جواد عليه السلام معتقد گشتند در اين مورد كه مصدر و منبع علم او چيست ؟ اختلاف نمودند. برخى از آنان گفتند آن حضرت علوم خود را از كتاب هاى پدرانش و اصول و فروعى كه در آنها نوشته شده بر مى گيرد. دسته اى ديگر گفتند او از پدرش دانش فرا نگرفته ، زيرا زمانى كه او چهار سال و چند ماه داشت ، پدرش به خراسان گسيل داده شد. بلى ، هنگام بلوغ او خداوند وسائل و اسباب علم ، مانند الهام ، آگاهى قلبى ، روياى صادقه و غير اينها را براى وى فراهم مى كند. و فرقه اى ديگر گفتند ممكن است از هر دو راه علم حاصل بكند... (30)اين اختلاف ، اگر نشانه چيزى باشد، نشانه اين است كه اين حادثه امامت امام امام جواد عليه السلام بر بخش عمده اى از شيعيان ، كه تا حدودى از آگاهى و شناخت بهره مند بودند و براى معتقدات خود، به خصوص در مسائل مربوط به امامت ، بينه و برهان داشتند، اثرى نگذاشته ، ولى برگروه اندكى از آنان كه ضعيف و ناآگاه بودند، اثر گذشته ، آنان چون شبكور در شب ظلمانى و ديجور، به اين سوى و آن سوى رفته اند...به هر حال ، از سخن ريان بن صلت و غير او برمى آيد كه بخش اعظم شيعيان همچنان معتقد بودند كه علم امام ، به تعليم الهى ، و لدنى است و كمى سن او نمى تواند در قدرت آن حضرت بر دريافت علوم و معارف اثر بگذارد. در بعضى از روايات آمده است كه آن حضرت قسمتى از علوم خود را على رغم خردسالى ، مستقيما از پدر فراگرفته است . (31) و چرا نتواند چنين باشد؟ زيرا خداى سبحان او را برگزيده و همو اهليت و شايستگى اين مقام بلند را به او عطا فرموده . آنچنان كه عيسى عليه السلام توانست پيامبر خدا شود. و خدا به او كتاب داد، در حالى كه در گهواره بود. و خدا در كودكى به يحيى بن زكريا حكم داد...پس چرا خداوند قدرت فرا گرفتن تمامى علوم امامت را از پدر، طى چهار سال ، به اين امام بزرگ ندهد؟ د: اختلاف و چند دستگى در همين حدى كه گفته شد، نبود. بلكه درباره صلاحيت هاى امام جواد عليه السلام نيز اختلاف اقوال و آراء پديد آمد. گروهى بر آن شدند كه آن حضرت از زمان وفات پدرش ، واجب الاطاعه است و هر چه در صلاحيت ائمه عليهم السلام است ، در صلاحيت او نيز مى باشد و خردسالى او مانع و بازدارنده از پرسش از او در باره حوادث و وقايع ، و اقتداء به او در نماز، نمى شود. اين گروه اكثريت شيعيان بودند كه مرامشان استوارى و تداوم يافت .