امامت ، مبارزه جويى و عدم سازش - نگاهی به زندگانی سیاسی امام جواد (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نگاهی به زندگانی سیاسی امام جواد (علیه السلام) - نسخه متنی

جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: سید محمد حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شاهدى صادق بر صحت آن نصوص و مدلول واقعى آنها، مدرك قرار داد.

و همين ويژگى ، رمز و سبب اصرار و پافشارى حكام و ديگر دشمنان ، بر نابود ساختن امامت بود، نخست از راه تهى ساختن آن از محتواى فكرى و علمى ، و بعد از شكست اين راه ، از راه كوبيدن شخصيت امام ، با تزوير، شايعات دروغ ، و اتهام هاى ناروا. و با ناكامى اين روش ، روش تصفيه جسمانى ، گاه آشكارا، و گاه پنهانى ، به عنوان برداشتن مركز و كانون خطرى كه آنان را تهديد مى كند.

شايد نزديك ترين مثال و نمونه اى كه مى توانيم در اينجا بياوريم و با موضوع بحث فعلى نيز رابطه نزديك دارد، رفتار مامون است نخست با امام رضا عليه السلام و سپس با امام جواد عليه السلام ، كه ناچار شد اول براى ولايت عهدى امام رضا عليه السلام بيعت بگيرد. (52) و همچنين دخترش را به همسرى امام جواد عليه السلام در آورد، سپس براى درهم كوبيدن شخصيت و موقعيت امام روش ويژه و در نوع خود بى نظير خود (53) را به كار بست ، و پس از ناكامى در هر دو روش پيشين ، خود و خلفش معتصم ، پس ‍ از او، در مقابل اين دو امام بزرگوار صلوات الله و سلامه عليهما و على آبائهما الطيبين الطاهرين ، موضعى ديگر اتخاذ كردند و روشى متفاوت به كار گرفتند.

امامت ، مبارزه جويى و عدم سازش

زمانى كه امامت ، - فى نفسه - به دليل اينكه نظام حاكم از راه قهر و غلبه ، يا از راه تطميع و تزوير زمام حكومت را كه هيچ حقى در آن ندارد، به دست گرفته است و مشروعيت آن لااقل مشكوك است ، مخالف نظام حاكم به شمار مى رود، و حكومت را صريحا محكوم مى كند، به طورى كه در مساءله بريدن دست دزد، زمانى كه معتصم قول امام جواد عليه السلام را پذيرفت ، و اقوال ديگر فقيهان را رها كرد، ابن ابى داود راجع به او گفت :

(... گفته تمام فقيهان را به خاطر قول مردى كه نيمى از مردم به امامت او معتقدند و ادعا مى كنند او شايسته مقامى است كه معتصم در اختيار گرفته ، رها مى كند و به حكم آن مرد حكم مى كند، نه به حكم فقهاء ).

معتصم با شنيدن سخنان ابن ابى داود رنگ از چهره اش پريد وبه گفته خود ابن ابى داود از بيدار باش و هشدار من به هوش آمد. روايت اضافه مى كند كه پس از چهار روز به امام زهر خورانيد. (54)

با چنين وصف و حالى ، طبيعى است كه دستگاه حاكم با ديده رضايت و پذيرش بر اين خط عقيدتى خطرناك ننگرد.

و ياران و پيروان اين خط را به نشر افكارشان و تبليغ اصول و معتقدانشان تحريك و تشويق ننمايد.

بلكه بر عكس ، حكومت خود را خيلى زود در جهت مقابله و پيكار با اين خط فكرى و پيروان و مبلغان آن ، با انواع وسائل و شيوه هايى كه در اختيار و توان دارد و به نوعى مى تواند از آنها در اين مقابله استفاده كند، مى يابد.

و در مورد سمبل و مدار اين خط فكرى يعنى امام ، تا زمانى كه حكومت ، به هر نحو ممكن ، او را به طور قطعى و نهائى از ميان برنداشته و از صفحه هستى محو نكرده ، هرگز آرامش و قرار نخواهد يافت وقتى چنين باشد، به طور طبيعى نتيجه اين مى شود كه :

اگر احيانا ببينيم ميان نظام حاكم و صاحبان آن خط فكرى و گروندگان و مبلغان آن ، تا حدى سازش و همزيستى به وجود آمده است ، خصوصا اگر اين همزيستى بين رهبرى اين خط فكرى كه مشروعيت و بنياد وجودى حكومت را به رسميت نمى شناسد، با حكومت ، مشاهده شود، چاره اى جز اين نخواهيم داشت كه يكى از دو طرف را صريحا متهم كنيم .

يا بايد اين طائفه و فرقه را آن هم در سطح رهبرى ، متهم كنيم به اينكه در اين مقطع ، از اصول و معتقدات خود نزول مهمى كرده و به اصطلاح كوتاه آمده است . البته اين در صورتى است كه نتوانيم پى ببريم به اينكه در نتيجه فشار شديد و تهديد صريح حكومت يا بر مبناى تقيه به منظور حفظ اصل مكتب و به دست آوردن موقعيت براى حمايت و دفع شر از آن ، اين فرقه ، مجبور به همزيستى با حكومت شده است .

و يا بايد خود حكومت را متهم كنيم به اينكه به نيرنگى بزرگ دست زده و در صدد انجام توطئه اى وحشتناك ، به منظور ضربه وارد كردن بر فكر و عقيده اين فرقه يا حتى از ميان برداشتن آن از بيخ و بن است .

ولى - همانطور كه در كتاب زندگانى سياسى امام رضا عليه السلام توضيح داده ايم - در بازى بيعت گيرى براى امام رضا عليه السلام براى ولايت عهدى ، و نيز در موضع گيرى مامون در مقابل امام جواد عليه

/ 49