نگاهی به زندگانی سیاسی امام جواد (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نگاهی به زندگانی سیاسی امام جواد (علیه السلام) - نسخه متنی

جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: سید محمد حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گراميداشت و ستايش مردم ، نسبت به ائمه عليهم السلام را نشان مى دهد.

مى بينيم در تاريخ آمده است : زمانى كه آن حضرت عليه السلام وارد نيشابور شد، دو تن حافظ حديث :

ابوزرعه رازى و محمد بن اسلم طوسى به اتفاق گروه بى شمارى از طالبان علم بر آن حضرت در آمدند و با عجز و لابه ، خواهش كردند آن حضرت به آنان روى بنمايد، پس در حالى كه طبقات مختلف مردم روى پا ايستاده بودند، ديدگانشان به جمال آن جناب روشن گشت . در اين ميان ، جمعى فغان برآورده ، گروهى گريه سرداده ، كسى جامه به تن مى دريد، ديگرى خود را به خاك انداخته ، دسته اى بر سم مركبش ‍ بوسه مى زدند، و پاره اى براى تماس با او تا سايبان كجاوه گردن مى كشيدند.

تا آنكه روز به نيمه رسيد و ديدگان چون جويبارها اشك مى ريختند. بزرگان قوم فرياد برآوردند: اى مردم ، آرام بگيريد، خاموش شويد و رسول خدا صلى الله عليه و آله را با آزار عترتش ميازاريد. و چون پس از آنكه حديث معروف سلسله الذهب : كلمه لا اله الا الله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى .. را ايراد فرمود، شمارش كردند، بيست هزار كاتب صاحب قلم و دوات شمارش شد. (8)

شواهد مربوط به اين موضوع بسيار است ولى مجال براى آوردن يكايك آنها نيست .

آنچه كه از سير حوادث برمى آيد اين است كه بعد از امام كاظم عليه السلام عظمت منزلت ائمه عليهم السلام نزد مردم تا بدانجا رسيد كه خلفاى عباسى ديدند نمى توانند به طور علنى و بى پرده كه عواطف مردم را برانگيزد و احساساتشان را جريحه دار سازد، به ائمه عليهم السلام آسيب برسانند، و از طرف ديگر نيز نمى توانستند ايشان را به حال خود واگذارند تا آزادانه و مطابق خواست و اراده خود هر چه مى خواهند بكنند. (9)

از اين رو آنان خود را از پيش گرفتن سياستى جديد در برابر آن حضرات عليهم السلام ناچار ديدند. بازى تفويض ولايت عهدى از جانب مامون به امام رضا (ع ) و سپس رفتار او با امام جواد عليه السلام و پس از آن ، موضع متوكل عباسى كه مردى بسيار تند و سركش بود واز سرسخت ترين كينه ورزان و دشمنان اهل بيت عليهم السلام بود، در برابر امام هادى عليه السلام ، كه آن حضرت را به سامرا آورد تا در نزديكى خودش باشد، و او را به ظاهر تكريم و تجليل مى نمود ولى در باطن مقاصد سوئى داشت - ولى خدا به او امكان انجام آن را نداد... (10)

تمامى اينها و نمونه هاى ديگرى در اين مورد، دليل و شاهد صحت و صدق سخن ما است .

پرسشى كه خود به خود مطرح مى شود  با وجود اينكه عموم مردم يا در خط ائمه عليهم السلام قرار داشته اند. يا دست كم در برابر آن خط حساسيت منفى و مخالفتى نداشته اند و از پيروى آن ، يا سازش با آن ابايى نمى نمودند... به خصوص با توجه به اينكه قشر بيدار و اهل دانش و فرهنگ كه برتمام سرزمين هاى اسلامى و سلطه فكرى داشتند- چنانكه پيشتر اشاره شد - و در ساختمان شخصيت ، و شكوفايى و رشد معلوماتشان ، مديون آن حضرات عليهم السلام بودند... چرا با اين احوال ، ائمه عليهم السلام ، در جهت به دست گرفتن حكومت و فرمانروايى ، در عمل ، و به صورت نهايى و تعيين كننده ، حركت ننمودند؟ ما در متون تاريخى موجود، حتى ، نشانه هايى از قاطعيت و جديت از جانب ائمه عليهم السلام در جهت يك حركت سرنوشت ساز در اين مورد نمى يابيم .

پاسخ دادن به اين پرسش ، نياز به اين دارد كه با توجه و دقت فراوان ، واقعيت شرايطى كه ائمه عليهم السلام در آن شرايط بسر بردند، و موقعيتى كه ايشان در برابر مسائل و حوادث موضع گرفتند و از سر گذراندند، بررسى شود، و شايد نتوان در اين مختصر، حتى حداقل اين بررسى را به انجام رساند.

ولى در اينجا گريزى نيست از اينكه به پاسخ سوال فوق ، يا دست كم به مقدمات پاسخ كه تصورى هر چند محدود از واقعيت آن مقطع زمانى ، و از ميزان امكان دست زدن به قيامى سرنوشت ساز در جهت دست يابى به حكومت ، به پژوهنده بدهد، اشاره كنيم :

انقلاب زودرس ، هر چند پيروز شود، شكست خورده است   ما، در نوشته اى به نام نقش الخواتيم لدى الائمه عليهم السلام مطالبى آورده ايم كه شايد در اينجا براى پاسخ دادن به سوال فوق سودمند باشد. از اين رو عين آن مطالب را بدون كم و زياد - جز بر سبيل توضيح يا تصحيح - نقل مى كنيم .

/ 49