جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های بلاغت در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد خاقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در وصف منافقان:

يمشون الخفاء و يدبون الضراء. [ نهج البلاغه، خطبه 185. ]

پوشيده مى روند چون خزنده اى زيانمند و زهرناك.

هر دو جمله كنايه از مخفى نگاه داشتن حركات و سكنات و اقوال خويش از فهم مردمان است و در توصيف كسى كه قصد خدعه و نيرنگ به ديگران را دارد، بكار مى رود. در ادامه خطبه آمده است: لهم بكل طريق صريع- در هر راه يكى را به خاك هلاكت افكنده اند- "طريق" كنايه از هر مقصودى است كه منافقان آهنگ آن را داشته باشند و يا هر چاره اى كه بينديشند كه اين مستلزم آزار و اذيت است و جمله، كنايه از كثرت كشته شدگان به دست آنان و به خدعه و نيرنگ آنان است. "لهم" لكل شجو دموع كنايه از تظاهر به درد و ناراحتى هنگام بروز هر غم و غصه اى براى جامعه است تا با اشك تمساح به اهداف خويش دست يابند گرچه واقعا ناراحت نيستند و اهل خوشگذرانى اند. [ شرح ابن ميثم ج 3 ص 429. ]

خطاب به اهل "مصر" آنگاه كه "مالك اشتر" را به ولايت آنان منصوب گردانيد:و قد اثرتكم به على نفسى لنصيحته لكم و شده شكيمته على عدوكم. [ نهج البلاغه، نامه 38. ]

در فرستادن او، من شما را بر خود برگزيدم چه او را خيرخواه شما ديدم و سرسختى او را برابر دشمنانتان پسنديدم.

"شكيمه" در اصل لگام آهنين در دهان اسب و "شدت شكيمه" كنايه از قدرت روحى و توانمندى
او در برابر دشمنان است. [ شرح ابن ميثم ج 5 ص 85. ]

در توصيف مبارزه ى اعراب جاهلى با پيامبر:

و ضربت الى محاربته بطون رواحلها. [ نهج البلاغه، خطبه 185. ] عرب از هر سو براى جنگ با وى به راه افتاد.

كنايه از شتاب اعراب در جنگ با پيامبر "ص" است چون ضربه زدن به شكم شتران باعث تسريع در حركت آنان مى گردد. [ شرح ابن ابى الحديد ج 10 ص 165. ]

آنگاه كه امام "ع" بر منبر مسجد كوفه مشغول سخنرانى بود در بين سخنان خويش مطلبى اظهار داشت كه "اشعث بن قيس" گفت: يا "اميرالمومنين" اين مطلب كه تو مى گويى عليه توست نه به نفع تو. حضرت لحظه اى نگاه خود را پايين انداخت، و سپس گفت:ما يدريك ما على ممالى. عليك لعنه الله و لعنه اللاعنين! حائك بن حائك. منافق بن كافر. و الله لقد اسرك الكفر مره و الاسلام اخرى... [ نهج البلاغه، خطبه 19. ]

تو را كه آگاهانيد كه سود من كدام است و زيان من كدام؟ كه لعنت خدا و لعن لعنت كنندگان بر تو باد! اى متكبر متكبرزاده! منافق كافرزاده! يكبار در مهد كفر اسير گشتى، بار ديگر در حكومت اسلام به اسير درآمدى.

عبارت حائك بن حائك، كنايه از نقصان عقل او و ناتوانى اش در قرار دادن هر چيز به جاى خويش و تاكيد بر ناشايستگى او در اعتراض بر امام است. چون حرفه ى "بافندگى" در مظان نقصان عقل است، از آن رو كه ذهن بافنده اغلب متوجه كار خويش و در تب و تاب ترتيب و تنظيم رشته نخهاى متفرق است كه نيازمند حركت دستان و پاهاى او بوده است و هر كس در اين حال وى را مشاهده كند، در مى يابد كه او از اطراف خويش غافل و نسبت به محيط اطراف ابله و نادان است.

در توجيه ديگرى گفته شده است از آن جهت كه بافنده، اهل معامله با زنان و كودكان و همواره در ارتباط با آنان است، به همين دليل ترديدى در كمبود عقل او نيست، همچنين گفته شده است كه علت ايراد گرفتن حضرت به وى به خاطر شغل بافندگى، بدين خاطر است كه اين حرفه اى پست و فرومايه و مستلزم كمى و خساست همت و مشتمل بر بعضى خلقيات ناشايست است و صاحب آن در مظان




/ 225