جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های بلاغت در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد خاقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطاب به "معاويه":

و ذكرت انه ليس لى و لاصحابى عندك الا السيف، فلقد اضحكت بعد استعبار. [ نهج البلاغه، نامه 28. ]

و گفتى كه من و يارانم را پاسخى جز شمشير نيست. راستى كه خنداندى از پس آنكه اشك ريزاندى!

جمله ى آخر، كنايه از آن است كه تهديد فردى همچون امام على "ع" مستلزم بيشترين شگفتى است. چون خنده ى پس از گريه قاعدتا ناشى از امرى بسيار غريب است و مانند مثلى براى استهزا مى باشد و گفته شده كه معناى آن چنين است: آن كس كه اين سخن را از تو شنيد پس از آنكه براى اعمال تو بر دين بسى گريست، از فرط تعجب به خنده افتاد. [ شرح ابن ميثم ج 4 ص 445. ]

خطاب به "عبدالله بن عباس" كه والى "بصره" از طرف آن حضرت بود:و اعلم ان "البصره" مهبط ابليس و مغرش الفتن. [ نهج البلاغه، نامه 18. ]

بدان كه "بصره" فرود آمد نگاه شيطان است و رستنگاه آشوب و عصيان.

مهبط ابليس كنايه از اين است كه "بصره" جولانگاه آراى باطل و تمايلات فاسدى است كه از "ابليس" سر زده و مايه ى انگيزش فتنه هاى فراوان است. [ شرح ابن ميثم ج 4 ص 296. ]

فاصبحوا فى نعمتها غرقين و فى خضره عيشها فكهين. [ نهج البلاغه، خطبه 234. ]

پس در نعمت شريعت غرقه گرديدند و لذت زندگى خرم و فراخ آن را چشيدند. سبزه زار بودن زندگى كنايه از گشادگى در معاش است. [ شرح ابن ميثم ج 4 ص 301. ]
در وصف پيامبر اكرم "ص":لم يضع حجرا على حجر حتى مضى لسبيله و اجاب داعى ربه. [ نهج البلاغه، خطبه 159. ]

سنگى بر سنگى ننهاد تا جهان را ترك گفت و دعوت پروردگارش را پذيرفت.

گذاشتن سنگ روى سنگ كنايه از ساختن خانه است. [ شرح ابن ميثم ج 3 ص 288. ]

براى ترساندن اهل "نهروان":

و انتم معاشر اخفاء الهام سفهاء الاحلام. [ نهج البلاغه، خطبه 36. ]

شما اى سبكسران اى بى خردان نادان! سبك سر بودن كنايه از رذيلت و طيش به معنى سبك عقلى در برابر فضيلت ثبات و سفه رذيلتى در مقابل حلم و دو صفت ارزنده ى ثبات و حلم مندرج در ملكه ى شجاعت است و چون اين دو صفت رذيله در برابر آن دو صفت ارزنده محسوب مى گردد، مى تواند به آن دو اضافه شود و چون اضافه ى "اخفاء" و "سفهاء" غير محضه است و تنها كسب تخصيص مى كند مى تواند صفت "معاشر" واقع گردد. [ شرح ابن ميثم ج 2 ص 92. ]

احذروا صوله الكريم اذا جاع و اللئيم اذا شبع. [ نهج البلاغه، حكمت 46. ]

بپرهيزيد از صولت جوانمرد چون گرسنه شود و از ناكس چون سير گردد!

گرسنگى انسان كريم كنايه از نياز وافر او است كه در هنگام بى توجهى مردم به او، آتش غيرت او را برمى افروزد و او را عليه آنان بسيج مى كند و بر آنان مى شوراند. پس بايستى براى برحذر ماندن از تهاجم او بدو التفات كرد و نياز او را برآورد.

سيرى انسان لئيم نيز كنايه از بى نيازى او است كه وى را به تداوم خساستش برمى انگيزاند. اما چه بسا گرسنگى او باعث تجديد نظر در اخلاقش براى نيل به اهدافش گردد. تداوم سيرى انسانهاى پست و فرومايه، مستلزم آزار زيردستان و كسانى است كه به آنان نيازمندند. پس در امان ماندن از تهاجم فرومايه و كنترل و قطع اسباب بى نيازى او لازم است. [ شرح ابن ميثم ج 5 ص 268. ]
للظالم البادى غدا بكفه عضه. [ نهج البلاغه، حكمت 177. ]

آنكه نخست دست به دستم گشايد فردا پشت دست خايد.

صفت "شروع كننده" براى ظالم به منظور احتراز از كسى است كه در برابر ظلم ديگران از خود دفاع مى كند. "فردا" كنايه از روز قيامت و "به دندان گرفتن كف دست" كنايه از ندامت او بر سستى در اجراى وظايف الهى است. هدف اين عبارت ايجاد نفرت از ظلم مى باشد و اقتباسى از آيه ى شريفه ى و يوم يعض الظالم على يديه [ سوره ى فرقان، آيه ى 27. ] است كه در خطبه 233 نيز نظير آن با عبارت و عاض على يديه بكار رفته است. [ شرح ابن ميثم ج 5 ص 341 و نيز صنايع ادبى در كلام امام على "ع" ص 60. ]

الزموا الارض و اصبروا على البلاء. [ نهج البلاغه، خطبه ى 232. ]

بر جاى باشيد و بر بلا شكيبا!

ملازمت بر خاك و زمين، كنايه از ماندن در وطن و دست نيازيدن به پيكار ابتدايى در زمان عدم حاكميت امام بر حق پس از حضرت است. [ شرح ابن ميثم ج 4 ص 210. ]

/ 225