جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های بلاغت در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد خاقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


و سيبتلى اهلك بالموت الاحمر و الجوع الاغبر. [ نهج البلاغه، خطبه ى 101. ]

و زودا كه مردم تو را مرگ و يا طاعون و گرسنگى از پاى درآورد.

"ابن ميثم" مرگ سرخ را كنايه از مرگ با شمشير دانسته و توصيف مرگ به سرخى را كنايه از شدت خونبار بودن نبرد دانسته است، از آن جهت كه فجيع ترين نوع مرگ، ريختن خون انسان به زمين است. همينطور است در مورد توصيف گرسنگى به غبار آلودگى كه در وجه آن گفته اند زيرا كه باعث زمينگير شدن انسان مى شود و به زمين، غبراء نيز اطلاق شده است.

از نظر بيانى "مرگ سرخ" و گرسنگى "غبارآلود" هر دو مجاز از نوع استعاره ى مكنيه است. [ شرح ابن ميثم ج 3 ص 14. ] و از همين قرار است جملات ذيل در وصف "مروان بن حكم":و ستلقى الامه منه و من ولده يوما احمر. [ نهج البلاغه، خطبه ى 72. ]

و زودا كه امت از او و فرزندان او روزى سرخ "مساوى خونين" را ببينند. [ شرح ابن ميثم ج 2 ص 203. ]

و همچنين كنا اذا احمر الباس اتقينا برسول الله فلم يكن احد منا اقرب الى العدو منه. [ نهج البلاغه، غريب كلامه- 9. ]

چون كارزار دشوار مى شد، ما خود را به رسول اكرم "ص" نگاه مى داشتيم چنانكه هيچ يك از ما به دشمن نزديكتر از وى نبود.

"شريف رضى" مى گويد راجع به احمر الباس اقوال مختلفى گفته شده است و مناسبترين آنها اين است كه امام "ع" گرماى جنگ را به آتش تشبيه كرده است كه در آن واحد با فعل خود و رنگ خود حرارت و قرمزى را جمع كرده است و آنچه باعث تقويت اين راى مى گردد، جمله اى است از رسول خدا "ص" كه وقتى در جنگ "حنين" با "هوازن" صحنه نبرد را ديد، فرمود: الان حمى الوطيس. "وطيس" به معنى محل برافروختن آتش است و حضرت درگيرى سخت جبهه ى جنگ را به شدت التهاب آتش تشبيه فرموده است. عبارت "احمر الباس" از نوع استعاره مكنيه و لفظ "وطيس" استعاره ى تصريحيه است. [ شرح ابن ابى الحديد ج 19 ص 116 و نيز شرح ابن ميثم ج 5 ص 376. ]
تثبتوا فى قتام العشوه و اعوجاج الفتنه عند طلوع جنينها و ظهور كمينها و انتصاب قطبها و مدار رحاها. [ نهج البلاغه، خطبه ى 151. ]

و بر جاى خويش بمانيد آنگاه كه شبهت گردى برآرد و يا فتنه راه كج پيش پاى گذارد و هنگامى كه طليعه ى آن آشكار شود و نهفته اش پديدار، كارش استوار باشد و آسايش بكار.

/ 225