جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های بلاغت در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد خاقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در توصيف عملكرد لشگر شيطان:

يضربون منكم كل بنان. [ نهج البلاغه، خطبه ى 234. ] و انگشتانتان را مى برند.

"ابن ميثم" اين جمله را كنايه از تعقيب مردم و آزار آنان توسط لشكر شيطان دانسته در حالى كه به جهت قرينه ى مانعه از اراده ى معنى اصلى يعنى قطع سر انگشتان جمله مزبور مجاز از نوع مثل است.

ان اليوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل. [ نهج البلاغه، خطبه ى 42. ]
همانا امروز روز كار است و روز شمار نباشد و فردا روز شمار است و كس را مجال كار نباشد.

"ابن ميثم" اليوم را كنايه از زندگانى دنيا و غدا را كنايه از قيامت دانسته است كه به دليل وجود قرينه مانعه ى حاليه، هر دو از نوع مجاز است.

در توصيف طبيعت "عمر بن الخطاب":

فصيرها فى حوزه خشناء يغلظ كلمها و يخشن مسها. [ نهج البلاغه، خطبه ى 3. ]

سپس آن را به راهى آورد پر آسيب و جان آزار.

ابن ميثم، يغلظ كلمها را كنايه از تندخويى عمر دانسته است حال آنكه حوزه استعاره ى اصليه تصريحيه براى طبيعت فرد مذكور و عبارت يغلظ كلمها و يخشن مسها هر دو از نوع ترشيح براى استعاره ى اول است.

حتى تقوم الحرب بكم على ساق باديا نواجذها، مملوءه اخلافها، حلوا رضاعها، علقما عاقبتها. [ نهج البلاغه، خطبه ى 138. ]

تا آنكه آتش جنگ ميان شما افروخته گردد و از شرار آن همه چيز سوخته چون شير خشمگين دندان نمايد و چون ماده شترى از اين سو و آن سو آيد پستانها پر از شير و مكيدن آن شيرين، اما پايان آن تلخ و زهرآگين.

"ساق" به معنى شدت است نظير آيه ى شريفه ى يوم يكشف عن ساق [ سوره ى قلم، آيه ى 42. ] و "نواجذ" دندانهاى عقل را گويند.

"ابن ابى الحديد" عبارت باديا نواجذها را كنايه از اوج نبرد و به غايت رسيدن آن دانسته و همچنانكه نهايت خنديدن انسان همراه با هويدا شدن دندانهاى عقل اوست، عبارت مملوءه اخلافها [ اخلاف جمع خلف به معنى پستانهاى ناقه است. ] را نيز كنايه محسوب كرده در حالى كه عبارت على ساق قرينه ى استعاره ى مكنيه و تمام جملات پس از آن، از نوع ترشيح براى آن استعاره است.

فانا فقات عين الفتنه... بعد ان ماج غيهبها. [ نهج البلاغه، خطبه ى 92 . ]
من فتنه را نشاندم... از آن پس كه موج تاريكى آن برخاسته بود.

"غيهب" به معناى ظلمت است و به نظر "ابن ابى الحديد"، غيهب كنايه از گمراهى و ظلالت و "تموج" كنايه از عموم و شمول است همچون آب دريا كه وقتى موج زند نقاط بيشترى از ساحل را تحت پوشش مى گيرد.

از نظر علم بيان، غيهب استعاره ى مصرحه از ضلال است و "عين" به قرينه ى ماج استعاره ى مكنيه است و اين، يكى از موارد سبك المجاز عن المجاز است كه هم زمان در يك كلمه دو استعاره بكار رفته است.

/ 225