در مورد "طلحه" و "زبير":
و ايم الله لافرطن لهم حوضا انا ماتحه لا يصدرون عنه برى و لا يعبون بعده فى حسى. [ نهج البلاغه، خطبه ى 137. ]به خدا به دست خود براى آنان آبگيرى پر كنم كه از آن سيراب بيرون نروند و پس از آن از هيچ گودالى جرعه اى ننوشند.
"ابن ابى الحديد" جمله ى فوق را كنايه از جنگ و تبعات آن از قبيل قتل و كشتار دانسته است و در حالى كه بنابر قول خود او حوضى كه حضرت براى آنان تعبيه كرده و خود آهنگ كشيدن آب از آن را دارد، به قرينه لا يصدرون عنه برى از آن نوع حوض هايى نيست كه انسان تشنه، عطش خود را بدان برطرف كند و از آن بنوشد، بلكه حوضى است كه هر كس بدان قدم گذارد طعمه ى شمشيرها خواهد شد. [ شرح ابن ابى الحديد ج 9 ص 33. ]
فان اقل يقولوا حرص على الملك و ان اسكت يقولوا جزع من الموت. هيهات! بعد اللتيا و التى و الله لابن ابى طالب آنس بالموت من الطفل بثدى امه. [ نهج البلاغه، خطبه ى 5. ]
اگر بگويم، گويند خلافت را آزمندانه خواهان است و اگر خاموش باشم، گويند از مرگ هراسان است، هرگز! من و از مرگ ترسيدن؟ پس از آن همه ستيزه و جنگيدن! به خدا سوگند پسر ابوطالب از مرگ بى پژمان است، بيش از آنچه كه كودك پستان مادر را خواهان است.
ابن ميثم عبارت بعد اللتيا و التى را كنايه از شدايد و مصايب بزرگ دانسته حال آنكه از نوع مثل است و اصل آن همچنانكه خود نيز توضيح مى دهد از اين قرار است كه مردى با زنى كوتاه قد و
كوچك و بد اخلاق ازدواج كرد و چون از او رنجها كشيد، وى را طلاق داد و با زن بلند قدى ازدواج كرد. لكن از اين يكى به مراتب بيشتر از زن اول مرارت كشيد و به زحمت افتاد. ناگزير وى را نيز طلاق داد و چنين گفت بعد اللتيا و التى لا اتزوج ابدا و اين جمله مثل شد براى بلاهاى كوچك و بزرگ.
جالب اين است كه "ابن ميثم" خود صاحب "تهذيب اللغه" يعنى "ازهرى" را براى عدم تفكيك مثل و كنايه مورد انتقاد قرار داده است. او در مورد حكمت ذيل
لنا حق فان اعطيناه و الا ركبنا اعجاز الابل و ان طال السرى. [ نهج البلاغه، حكمت 21. ]
ما را حقى است، اگر دادند، بستانيم وگرنه ترك شتران سوار شويم و برانيم هر چند شبروى به درازا كشد، چنين مى گويد:"ازهرى" در "تهذيب اللغه" از قول قتيبى نقل مى كند كه "اعجاز" جمع "عجز" به معنى قسمت عقب كوهان شتر مى باشد كه براى سوارى دشوار است آنگاه در تشريح معناى جمله ى فوق مى گويد: اگر از حق خويش محروم گشتيم، بر مركب رنج و مشقت سوار مى شويم و هر چه راه طولانى شد، بر آن صبر مى كنيم... آنگاه "ازهرى" مى گويد: على "ع" ركوب مشقت را اراده نكرده و منظور ايشان از "اعجاز الابل"، مثلى است كه براى تقديم ديگران بر وى در امر امامت و تاخير خود از آنان بكار برده است و مى خواهد بگويد كه اگر از حق خويش محروم گشتيم بر آن شكيبايى مى كنيم هر چند كه به درازا بكشد.
در توضيح جمله ى مزبور "شريف رضى" ضمن ابراز شگفتى از لطافت و فصاحت اين جمله گفته است: يعنى اگر حق ما ايفا نشد باعث ذلت ماست همچون نفر دومى كه پشت سر نفر اول سوار شتر مى شود نظير برده يا اسير و...
آنگاه "ابن ميثم" مى گويد: احتمالات مزبور از "رضى" و "قتيبى" و "ازهرى" نيكو و متقارب است چرا كه سوار شدن بر پشت كوهان در مظان ذلت و باعث مشقت و به معنى تاخر در منزلت است و ممكن است مراد آن حضرت هر سه احتمال باشد. لكن "ازهرى" بين "مثل" و "كنايه" فرق نگذاشته است چون "ركوب الاعجاز" كنايه از احتمالات مزبور و "طول السرى" كنايه از طول مشقت و ملزوم آن است و محتمل است كنايه به مثل باشد. [ شرح ابن ميثم ج 5 ص 249. ]
توجه به ويژگيهاى كنايه آن را به عنوان مظهرى از مظاهر بلاغت نمايان مى سازد كه به كمك آن مى توان مفاهيم را در قالب ظريفى از محسوسات به نمايش درآورد. همچنين كنايه مى تواند بدون اختلال در موازين ادب، آتش خشم انسان در برابر دشمنش را با بكار بردن شيوه اى كه "تعريض" نام دارد آرام سازد و يا امور قبيحى را كه شنيدن نامشان براى مردمان نفرت بار است، با واژه هايى مناسب- و نه گوشخراش- بيان كند. [ ابن ابى الحديد در صفحه 188 مجلد بيستم شرح خود، مصاديق زيادى از كنايات را در ادب عربى نقل كرده است. ]