جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های بلاغت در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد خاقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مشاكله

مشاكله آن است كه چيزى را به سبب وقوعش در صحبت آن غير به لفظ غيرى، ذكر كنند. اين صنعت
را مى توان ملحق به روش تجنيس دانست [ مفتاح العلوم ص 179. ] و از اين قبيل است آيه ى شريفه تعلم ما فى نفسى و لا اعلم ما فى نفسك [ سوره ى مائده آيه ى 116. ] كه اطلاق نفس بر ذات بارى به اعتبار مشاكلت با نفس در جمله تعلم ما فى نفسى است وگرنه اطلاق نفس بر ذات بارى درست نيست و اگر قرار بر مشاكله نبود چه بسا به جاى آن و لا اعلم معلومك بكار مى رفت "و الله اعلم". [ معانى بيان ص 190. ]

از مصاديق تبديل الفاظ براى رعايت مشاكله در نهج البلاغه مورد ذيل است:و ايم الله لئن فررتم من سيف العاجله لا تسلموا من سيف الاخره. [ نهج البلاغه، خطبه 124. ]

به خدا سوگند اگر از شمشير اين جهان گريختيد شمشير آن جهان را به روى خود آهيختيد. تعبير سيف الاخره از باب مشاكله با سيف العاجله است وگرنه آخرت، شمشيرى ندارد و مراد از آن، آتش جهنم و خشم خداست.

و اسالوه من اداء حقه ما سالكم. [ نهج البلاغه، خطبه 112. ]

آنچه را خدا بر شما واجب كرده است، مطلوب خود شماريد.

فعل سالكم به معنى امركم است و از باب مشاكله با و اسالوه اين گونه آمده است چرا كه سوال از ادنى به اعلى تحقق مى يابد و بر عكس "امر" كه فرمان است، از مافوق به مادون صورت مى پذيرد. [ منهاج البراعه ج 1 ص 174. ]

در وصف خلافت پس از مرگ "عمر"

:فصاحبها كراكب الصعبه ان اشفق لها خرم و ان اسلس لها تقحم. [ نهج البلاغه، خطبه 3. ]

سوارى را مانست كه بر بارگير [ مركب سوارى. ] توسن نشيند. اگر مهارش بكشد بينى آن آسيب بيند و اگر رها كند سرنگون افتد و بميرد.

"رضى" "ره" گفته است: امام فرمود اشنق لها و نفرمود اشنقها چون مى خواست آن را مقابل عبارت اسلس لها بكار ببرد و اين توجيهى نيكوست چون اعراب اگر در خطابه، قصد ازدواج كنند همين سان عمل مى نمايند. مثلا براى صبحگاهان و شامگاهان مى گويند: الغدايا و العشايا در حالى كه جمع
"غدوه" در اصل، "غدوات" است نه "غدايا" و اين حديث پيامبر اكرم "ص" كه فرمود: ارجعن مازورات غير ماجورات، يكى از همين موارد مى باشد چون اصل "مازورات" موزورات از ريشه "وزر" است و در مقابل ماجورات به اين شكل بكار رفته است. [ شرح ابن ابى الحديد ج 1 ص 171. ]

/ 225