جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های بلاغت در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد خاقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مبالغه

اين نامگذارى از "قدامه" است و ابن المعتز آن را افراط در وصف و "ثعلب" در "قواعد الشعر" آن را
افراط در اغراق ناميده و در "المثل السائر" نيز تحت عنوان الاقتصاد و التفريط و الافراط مطرح شده است و دانشمندان پس از قدامه و ابن المعتز، آن را "تبليغ" ناميده اند. [ بديع القرآن ص 153. ]

مبالغه آن است كه صفتى را براى چيزى ثابت كنند و در جانب شدت يا ضعف آن را به پايه اى برسانند و ادعا كنند كه تحقق آن، بعيد باشد. [ منهاج البراعه ج 1 ص 148. ]

"خطيب قزوينى" در برابر كسانى كه مبالغه را مطلقا مقبول يا مطلقا مردود شمرده اند قايل به تفكيك بين مبالغه ى مقبول و مبالغه ى مردود شده و مبالغه ى مقبول را چنين تعريف كرده است:بيان صفتى به گونه اى كه در جانب شدت يا جانب ضعف، به حد محال يا بعيد برسد.

وى سپس آن را به حصر عقلى در سه قسم زير محصور دانسته است:

1- تبليغ: آن است كه مدعا، عقلا و عاده ممكن باشد.

2- اغراق: آن است كه مدعا عقلا ممكن و عاده غيرممكن باشد.

دو شق فوق هر دو از نوع مبالغه ى مقبول اند.

3- غلو: آن است كه مدعا، عقلا و عاده غيرممكن باشد و اين نوع، مقبول نيست مگر آنكه با الفاظى نظير "يكاد" مقرون به صحت گردد يا متضمن وجه زيبايى از تخيل باشد. [ مختصرالمعانى ص 197. ]

به نظر اين جانب بحث فوق به دو قسمت مبالغه در مفرد و مبالغه در مركب قابل تقسيم است:

1- مبالغه در مفرد كه بر سه وجه است:الف: استعمال صيغه هاى مبالغه كه بر شش وزن است: فعلان- فعال- فعول- فعيل- مفعل و مفعال مانند رحمان، علام، غفور، حكيم، مطعن و مقدام.

ب- استعمال لفظى در معناى مجازى آن با نيت مبالغه. از جمله مصاديق اين نوع يكى استعمال استعاره ى مفرده به قصد مبالغه است. مثال آن در نهج البلاغه:چون ياران امام بدو گفتند: ساز جنگ را عليه "معاويه" آماده فرما، چنين گفت:و لقد ضربت انف هذا الامر و عينه و قلبت ظهره و بطنه فلم ارلى الا القتال او الكفر. [ نهج البلاغه، خطبه 43. ]

من اين كار را نيك سنجيدم و درون و برون آن را ژرف ديدم، بايد جنگيد يا به كفر گراييد. منظور






امام "ع" از القتال او الكفر، جنگيدن با فسق است و فسق را از شدت انزجار و تنفر از آن و از فرط مبالغه، كفر ناميده است. [ شرح ابن ابى الحديد ج 2 ص 323. ]

از مصاديق ديگر آن، استعمال مجاز مرسل با انگيزه ى مبالغه است، نظير استعمال صيغه ى عام به جاى خاص در جمله اتانى الناس كلهم اگر براى آمدن يك فرد به نيت تعظيم و تكريم او القا شده باشد. [ بديع القرآن ص 154. ] واژه ى "ناس" از نظر علم بيان در اين جمله مجاز مرسل به علاقه كليت است و از نظر بديع مصداقى بر صنعت مبالغه است. ممكن است جمله ى ذيل از امام "ع" مندرج در همين قسم باشد:ان الله سبحانه بعث محمدا صلى الله عليه و آله و ليس احد من العرب يقرا كتابا و لا يدعى نبوه. [ نهج البلاغه، خطبه 33. ]

خدا محمد "ص" را برانگيخت و از عرب كسى كتابى نخوانده بود [ اين قسمت از خطبه، پاسخى غير مستقيم است به آنان كه مى گفتند: محمد "ص" آنچه مى گويد از كتابهاى پيشين فرا گرفته است و "قرآن كريم" از آنان حكايت مى كند "فرقان- 5". على- عليه السلام- مى فرمايد كه پيامبر "ص" از ميان مردمى برخاست كه خواندن نمى دانستند و تا آن روز، پيامبرى از ميان آنان برنخاسته بود. ] و دعوى پيامبرى نكرده بود. در عبارت و ليس احد من العرب يقرا كتابا دو احتمال هست:يكى آنكه منظور، كتاب صادق و تحريف نشده باشد با اين توضيح كه گرچه اعراب يهودى و مسيحى مدعى كتاب آسمانى بوده اند و آن را مى خوانده اند، اما توراتى كه در دست اعراب يهود بود همان كتاب موسى عليه السلام نبود، بلكه آن را تحريف نموده و به كتاب ديگرى تبديل كرده بودند و كتابى كه نصارا مدعى صحت آن بودند، نقل آنان به علت اعتقادشان به تثليث موثق نيست و نفى كنندگان تثليث نيز از فرط قلت، قابل اعتبار نيستند.

ولى احتمال دوم آن است كه منظور از "العرب" اكثر آنان باشد- نه همه آنان- چرا كه اكثرا نه دينى داشتند و نه كتابى و صرفا اندكى از آنان به آثارى از شريعت اسماعيل و برخى ديگر به آداب و رسوم خود متمسك بودند [ شرح ابن ميثم بحرانى ج 2 ص 73. ] و مى توان احتمال داد كه مصداق مبالغه ى مورد بحث مى باشد.

2- مبالغه در مركب: اين بخش، همان است كه به سه قسم تبليغ، اغراق و غلو تقسيم مى گردد.

/ 225