در مثل آمده است:ان الحديد بالحديد يصلح. [ شرح ابن ابى الحديد ج 16 ص 100. ]
العلم علمان: مطبوع و مسموع و لا ينفع المسموع اذا لم يكن المطبوع. [ نهج البلاغه، حكمت ص 331. ]
دانش دو گونه است: در طبيعت سرشته و به گوش هشته و به گوش هشته سود ندهد اگر در طبيعت سرشته نبود.
در جمله ى فوق منظور از علم مطبوع عقل بالملكه است كه آمادگى براى علوم بديهى جهت انتقال از آنها به معارف اكتسابى است و مسموع، علمى است كه از علما شنيده شود و كسى كه از علم مطبوع،
بهره مند نباشد از علوم سمعى نيز بهره نخواهد گرفت و قادر به اكتساب آنها نيست. [ شرح ابن ميثم ج 5 ص 408. ]
احبب حبيبك هوناما عسى ان يكون بغيضك يوماما و ابغض بغيضك هوناما عسى ان يكون حبيبك يوماما. [ نهج البلاغه، حكمت ص 260. ]
دوستت را چندان دوست مدار مبادا كه روزى دشمنت شود و دشمنت را چندان كينه مورز كه بود روزى دوستت گردد!
مفاد اين سخن، توصيه به اعتدال در حب و بغض و عدم افراط در آن دو است و "هون" به معنى آرامش و وقار مى باشد. در اين عبارت، صفت براى مصدرى محذوف است اى حبا هينا معتدلا... فساد افراط در محبت، به دليل اطلاع دوست از احوال و اسرار شخصى آدمى است كه با زوال دوستى، دوست سابق بيشتر از ساير دشمنان ضربه خواهد زد و فساد افراط در بغض، نيز بخاطر دوام دشمنى با كسى است كه دست از دشمنى برداشته و در سلك دوستان درآمده است. [ شرح ابن ميثم ج 5 ص 379. ]
در عبارت فوق جمله اول و متعلق آن، در سطر دوم عكس شده است.
ربما كان الدواء داء و الداء دواء. [ نهج البلاغه، نامه 31. ]
بسا كه دارو، بيمارى شود و درد، درمان گردد.
در مضمون فوق "ابوالطيب متنبى" چنين گفته است:
لعل عتبك محمود عواقبه
و ربما صحت الاجسام بالعلل
و ربما صحت الاجسام بالعلل
و ربما صحت الاجسام بالعلل
دع عنك لومى فان اللوم اغراء
و داونى بالتى كانت هى الداء
و داونى بالتى كانت هى الداء
و داونى بالتى كانت هى الداء