جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های بلاغت در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد خاقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رجوع

آن است كه متكلم يا شاعر، كلام سابق خود را از جهت نكته اى نقض يا ابطال نمايد، [ معانى و بيان ص 193. ] نه آنكه خطا كرده باشد چون در آن صورت غلط است و داراى صنعت بديع نيست، بلكه بعمد قصد ايهام خطا يا اشاره به تاكيد خبر دوم دارد چرا كه نفس رجوع، باعث تقويت كلام مى گردد. مانند:فلما نهضت بالامر نكثت طائفه و مرقت اخرى و فسق آخرون كانهم لم يسمعوا الله تعالى يقول: "تلك الدار الاخره نجعلها للذين لا يريدون علوا فى الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقين" [ سوره ى قصص، آيه ى 83. ] بلى و الله لقد سمعوها و وعوها ولكنهم حليت الدنيا فى اعينهم وراقهم زبرجها. [ نهج البلاغه، خطبه 3. ]
چون بكار برخاستم گروهى پيمان بسته شكستند و گروهى از جمع دينداران بيرون جستند و گروهى ديگر با ستمكارى دلم را خستند. گويا هرگز كلام پروردگار را نشنيدند يا شنيدند و بكار نبستند كه مى فرمايد: "سراى آن جهان از آن كسانى است كه برترى نمى جويند و راه تبهكارى نمى پويند و پايان كار ويژه ى پرهيزگاران است، آرى به خدا دانستند ليكن دنيا در ديده ى آنان زيبا بود و زيور آن در چشمهايشان خوشنما".

عبارت كانهم لم يسمعوا... براى يادآورى اين نكته است كه گوش دادن به اين آيه، مستلزم ترك بغى و فساد در زمين است و چون آنان نافرمانى را ترك نكردند، در رديف ناشنوندگان فرض شدند. لكن امام بازگشت و عدم سماع آنان را براى نكته اى ابطال مى كند كه نكته، توبيخ و تشديد مذمت آنان است. [ منهاج البراعه ج 1 ص 137. ]

تجاهل العارف

اين نام از وضع "ابن المعتز" است و عبارت است از اين كه متكلم چيزى را كه واقعا مى داند از روى تجاهل، مورد سوال قرار دهد تا كلامش را در مظهر ذم ظاهر سازد و يا شدت حيرت در محبت يا تعجب يا توبيخ يا تقرير سخنش را بيان كند. [ بديع القرآن ص 150. ]

"سكاكى" اين باب را سوق المعلوم مساق غيره نام نهاده است و مى گويد: چون اين صنعت در كلام مجيد ربانى وارد شده است، تسميه آن را به تجاهل العارف نيكو ندانم. [ معالم البلاغه ص 392- المطول ص 353. ]

برخى از ارباب بديع اين فن را به مواردى اختصاص داده اند كه بر طريقه ى تشبيه مبتنى باشد تا موهم اين باشد كه شدت شباهت بين مشبه و مشبه به باعث التباس يكى از آن دو به ديگرى شده است كه البته اين قول مشهور نيست. [ در كتاب "نگاهى تازه به بديع" صنعت تجاهل العارف جزو صنايع مبتنى بر تشبيه، ذكر شده است و غرض از استعمال اين صفت، غلو معرفى شده، در حالى كه با دقت در مثالهاى آتى روشن مى گردد كه نه مصاديق تجاهل العارف مبتنى بر تشبيه است و نه غرض همه ى مصاديق، غلو و مبالغه "كتاب ذكر شده، ص 80" اما از آنجا كه پاره اى از مصاديق اين صنعت مبتنى بر زير ساخت تشبيه است و موارد ديگر- همچنان كه تفتازانى مى گويد- بيشتر از آن است كه به ضبط درآيد، در اين كتاب نيز جزو صنايع مبتنى بر تشبيه ذكر شده است. ]
از نكات ديگرى كه موجب ارائه ى اين فن مى گردد مى توان به مبالغه در مدح، تعظيم، تحقير، تعريض و تاسف اشاره كرد كه به نظر "تفتازانى" اين نكات بيشتر از آن است كه به ضبط درآيد.

مثال براى مبالغه در توبيخ و تنبيه بر گمراهى:

اين تذهب بكم المذاهب؟ و تتيه بكم الغياهب؟ و تخدعكم الكواذب؟ و من اين توتون؟ و انى توفكون؟ [ نهج البلاغه، خطبه 107. ]

اين مذهبهاى گونه گون شما را به كجا مى كشاند؟ و اين تاريكيها تا به كى در گمراهى تان مى نشاند؟ و تا چند دروغها به راه فريبتان مى خواند؟ از كجاتان آورده اند و به كجاتان باز مى گردانند؟ [ شرح ابن ميثم ج 3 ص 46. ]

فانى توفكون؟ ام اين تصرفون؟ ام بماذا تغترون؟ [ نهج البلاغه، خطبه 82. ]

پس كى باز مى گرديد؟ و به كجا مى رويد؟ و فريفته چه هستيد؟

/ 225