قلب كل
آن است كه حرف آخر لفظ اول، حرف اول لفظ دوم باشد و ماقبل آخر لفظ اول، حرف دوم لفظ دوم باشد و به همين ترتيب. مانند: حسامه للاولياء و للاعداء فتح و حتف و نيز:و اهدهم من ضلالتهم حتى يعرف الحق من جهله و يرعوى عن الغى و العدوان من لهج به. [ نهج البلاغه، خطبه 197. ]و از گمراهيشان به راه راست برسان تا آن كه حق را نمى داند، بشناسد و آن كه براى دشمنى مى رود و بدان آزمند است، باز ايستد.
"جهل" و "لهج"، مصداق قلب كل است مشروط بر آنكه ضمير هاء را مانع ندانيم.
قلب بعض
از اين نمونه در كلام امام على "ع" بوفور يافت مى شود. مانند:مثل الدنيا مثل الحيه لين مسها قاتل سمها. [ نهج البلاغه، نامه ى 68. ]دنيا همچون مار است، بپسودن آن نرم و هموار و زهر آن جانشكار.
العلم مقرون بالعمل، فمن علم عمل. [ نهج البلاغه، حكمت 358. ]
علم را با عمل همراه بايد ساخت و آن كه آموخت به كار بايدش پرداخت.
برخى از علماى علم بديع، "جناس مقلوب" را اين گونه تعريف كرده اند كه جناسى است كه حروف دو لفظ آن در تعداد مساوى و در ترتيب مختلف باشند.
اين تعريف هم شامل مثالهاى سابق مى گردد كه در آنها متجانسان در هيات يكسان بودند و هم شامل موارد اختلاف در هيات مى گردد كه دو نمونه از آن به قرار ذيل است:و لا يحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر. [ نهج البلاغه، خطبه 172. ]
و اين علم را برندارد مگر آنكه بينا و شكيباست.
در وصف متقى:
يمزج الحلم بالعلم و القول بالعمل. [ نهج البلاغه، خطبه 184. ]بردبارى را با دانش در مى آميزد و گفتار را با كردار.
جناس مصحف
به آن "جناس خط" نيز گفته اند و آن به دو كلمه اطلاق مى گردد كه در كتابت مشابه باشد نه در تلفظ. مانند:فانها كانت اثره شحت عليها نفوس قوم و سخت عنها نفوس آخرين. [ نهج البلاغه، خطبه 161. ]گروهى بخيلانه به كرسى خلافت چسبيدند و گروهى سخاوتمندانه از آن چشم پوشيدند.