مثال تقارب:
و اتيناهما الكتاب المستبين و هديناهما الصراط المستقيم. [ سوره ى صافات، آيه 117 و 118. ]مثال توافق از نهج البلاغه
در وصف منافقان:
زرعوا الفجور و سقوه الغرور و حصدوا الثبور. [ نهج البلاغه، خطبه 2. ]تخم گناه كشتند و آب فريب به پاى آن هشتند و شكنجه و عذاب درويدند.
عبارات فوق ضمن آنكه مشتمل بر استعاره اى لطيف مبتنى بر تشبيه فجور به افشاندن بذر در زمين و رويش آن است، از نظر فن بديع جلوه اى از صناعت "ترصيع" است. [ شرح ابن ميثم، ج 1، ص 247. ]
و لا يشغله سائل و لا ينقصه نائل. [ نهج البلاغه، خطبه 181. ]
نه پرسنده اى او را از كار باز دارد و نه عطا خواننده اى در خزانه ى وى كاهش پديد آرد.
احمده استتماما لنعمته و استسلاما لعزته. [ نهج البلاغه، خطبه 2. ]
او را سپاس مى گويم كه زيادت خواه نعمت اويم و گردن نهاده عزت اويم.
الحمدلله الذى علا بحوله و دنا بطوله. [ نهج البلاغه، خطبه 82. ]
سپاس خدايى را كه برتر است به قدرت و نزديك است از جهت عطا و نعمت.
مثال تقارب:
مانح كل غنيمه و فضل و كاشف كل عظيمه و ازل. [ نهج البلاغه، خطبه 82. ]"خدا" بخشنده ى غنيمت افزون از حاجت و زداينده هر بلا و نكبت.
سجع متوازى
اين سجع، در مقابل سجع مرصع است، بدين معنى كه تمام يا اكثر الفاظ يك قرينه ى آن در مقابل الفاظ قرينه ديگر نيستند بجز اعجاز و فواصل. آن بر سه قسم است: [ منهاج البراعه، ج 1، ص 203. ] يكى آنكه توافق در وزن و قافيه، صرفا در فواصل وجود داشته باشد. مانند كلام حضرت در وصف قرآن:جعله الله ريا لعطش العلماء و ربيعا لقلوب الفقهاء و محاج لطرق الصلحاء. [ نهج البلاغه، خطبه 189. ]
خدايش مايه ى سيرابى دانشمندان كرده است و بهار دلهاى فقيهان و مقصد راه هاى پارسايان.
دوم آنكه در قرينه در وزن و قافيه اكثر الفاظ خود با يكديگر مخالف و در تعداد كمى از آنها موافق باشند.
سوم آنكه در نصف الفاظ مخالف و در نصف ديگر موافق باشند. مانند:غرور حائل، وضوء آفل، و ظل زائل و سناد مائل. [ نهج البلاغه، خطبه 82 . ]
فريبكارى است زودگذر، نورى است در حال غروب، سايه اى است ناپايدار و تكيه گاهى است نااستوار. و اينك