جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های بلاغت در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد خاقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خدايا دلهاى آنان را بگداز چنانكه نمك در آب گدازد! به خدا سوگند دوست داشتم كه به جاى شما هزار سوار از "بنوفراس بن غنم" مرا بود كه:"اگر آنان را مى خواندى سوارانى از ايشان نزد تو مى آمد تا زنده، چون ابر تابستانى".

در بيت اول وضر به معنى باقيمانده ى غذا در ظرف پس از خوردن غذا است و براى چيزهاى پس مانده ى بى خاصيت استعاره مى شود و اناء به كسر همزه به معنى ظرف غذا است. معنى بيت از اين قرار است كه پس مانده ى اين امر "مساوى حكومت" براى من، نظير پس مانده ى بى ارزش غذا در ظرف است. اين تمثيلى بر سبيل استعاره است كه در آن لفظ اناء براى دنيا و لفظ وضر قليل براى "كوفه" استعاره شده و وجه مشابهت بين آن دو حقارت است. [ شرح ابن ميثم ج 2 ص 17. ]

اما اگر اناء به فتح همزه تلفظ شود كه به معنى درخت زيبا با طعم تلخ است، معنى بيت چنين مى شود كه پس مانده ى اين امر براى من نظير ارزش درختى است كه در عين داشتن ظاهرى زيبا هيچ منفعت واقعى در بر ندارد.

اما در مورد بيت دوم ارميه جمع رمى به معنى ابر است و وقت تابستان را حميم مى گويند و "شريف رضى" چنين گفته است كه شاعر اختصاصا ابر تابستان را ذكر كرده است، چرا كه چون آبى در آن نيست، سبك بارتر و سريع السيرتر مى باشد و منظور شاعر نيز سرعت آنان در اجابت دعوت به مبارزه و جنگ است.
حضرت در پاسخ سوال كسى كه پرسيد چرا على رغم حقانيتان، شما مردم شما را طرد كردند، فرمودند:فانها كانت اثره شحت عليها نفوس قوم و سخت عنها نفوس آخرين و الحكم الله و المعود اليه يوم القيامه ودع عنك نهبا صيح فى حجراته." [ نهج البلاغه، خطبه ى 162. ]

به حساب نياوردن خودخواهى بود. گروهى بخيلانه به كرسى خلافت چسبيدند و گروهى سخاوتمندانه از آن چشم پوشيدند و داور خداست و بازگشتگاه روز جزاست، اين سخن بگذار "و از غارتى كه بانگ آن در گوشه و كنار برخاست گفتگو به ميان آر!"

بيت از "امرى القيس" است و ماجرا از اين قرار است كه وى پس از كشته شدن پدرش در قبايل عرب مى گرديد تا به مردى به نام "طريف" از "خذيله ى طى" برخورد كرد و از مصاحبت با او خوشش آمد. وى را مدح كرد و مدتى پيش او اقامت كرد. لكن ترسيد كه از حمايت آنان برخوردار نباشد لذا از او روى گرداند و بر "خالد بن سدوس بن اسمع نبهانى" وارد شد. در اين حال "بنى خذيله" بر خالد شبيخون زدند و از جمله غنايم، شتر "امرى القيس" را نيز ربودند. او وقتى اين خبر را شنيد، آن را براى "خالد" نقل كرد. "خالد" بدو گفت: شتران بارى خود را به من بده تا به تعقيب شتر سواريت روم و آن را به تو برگردانم. او نيز چنين كرد. "خالد" در تعقيب جماعت به آنان رسيد و گفت: اى "بنى خذيله" شما شتر سوارى همسايه ى مرا دزديده ايد. آنان گفتند: او همسايه تحت الحمايه ى تو نيست. گفت: به خدا سوگند چنين است و اينها شتران بارى اوست. آنان بدو تاختند، وى را از شتران بارى به زير كشاندند و آنها را همراه با شتر سوارى بردند. امرى القيس قصيده اى با مطلع زير ساخت:




  • فدع عنك نهبا صيح فى حجراته
    ولكن حديث ما حديث الرواحل



  • ولكن حديث ما حديث الرواحل
    ولكن حديث ما حديث الرواحل



"نهب" در اينجا به معنى چيزى است كه به غارت رفته است و حجرات به معنى جوانب مى باشد و "حديث" دوم مبتدا و "حديث" اول خبر و "ما" براى تنكير است. بدين معنى كه سخن "ابل" را رها كن كه معلوم و آشكار است ليكن حديث "رواحل و شتران بارى" براستى حديثى است! "يعنى سخن مبهمى است كه چند و چونش مشخص نيست. زيرا گفته شده است كه خود "خالد" شتران بارى را تملك كرد و او از اين سبب در مظان اتهام بود.
در مورد استشهاد امام "ع" به اين بيت، شاهد، مصراع اول اين بيت است، از اين حيث كه خلفاى سابق اگرچه با استبداد به خلافت دست يافتند اما قضيه ى آنان روشن است و مى توانستند كار خويش را به دليل قدمت در اسلام و هجرت و نزديكى به پيامبر و قرشى بودن خود توجيه كنند. پس، از آنان و از غصب اين مقام توسط آنان سخن مگو و به وضع حاضر بنگر و حاكميت "معاويه بن ابى سفيان" را ببين كه چگونه بر كرسى امارت نشسته است!. [ شرح ابن ميثم ج 3 ص 294. ]

در مورد انتصاب "عمر" توسط "ابوبكر":فادلى بها الى فلان بعده- ثم تمثل بقول "الاعشى"-




  • شتان ما يومى على كورها
    و يوم "حيان اخى جابر".



  • و يوم "حيان اخى جابر".
    و يوم "حيان اخى جابر".



[ نهج البلاغه، خطبه ى 3. ]

/ 225