نمونه اى از اقتضاب در كلام امام "ع"
:الاول قبل كل اول و الاخر بعد كل آخر، باوليته وجب ان لا اول له و بآخريته وجب ان لا آخر له، و اشهد ان لا اله الا الله شهاده يوافق فيها السر الاعلان و القلب اللسان. ايها الناس! لا يجرمنكم شقاقى... [ نهج البلاغه، خطبه ى 100. ]پيش از هر چيزى است كه آن را نخستين انگارند و پس از هر چيزى است كه او را آخرين شمارند. چون پيش از او چيزى نيست، بايست كه او را ابتدايى نباشد و چون پس از او چيزى نيست، او را انتهايى نباشد و گواهى مى دهم كه خدا يكى است و جز او خدايى نيست، گواهيى كه موافق است با آن نهان و عيان و هم دل و هم زبان.
اى مردم! مخالفت با من، شما را به گناه واندارد!...
انتقال از اوصاف كمال و شهادت به توحيد و نبوت به خطاب مردم، انتقالى ارتجالى و از نوع "اقتضاب" است.
انتها
پس از ابتدا و تخلص، "انتها" سومين مرحله اى است كه بايد در آن با ظرافت عمل كرد. انتها، گوارا بودن جمله ى پايانى خطبه يا رساله يا پايان قصيده و شعر است و بهترين شكل انتها آن است كه خود از پايان يافتن كلام حكايت كند تا در گوينده شوقى براى شنيدن مطلب ديگرى نماند. [ "خطيب قزوينى" در "تلخيص مفتاح" پس از اتمام بحث "سرقات شعريه" مباحث حسن الابتداء و حسن الانتهاء را تحت عنوان "فصل فى الخاتمه" آورده است "مختصرالمعانى- ص 224". در حالى كه مولف جواهرالبلاغه اين سه مورد را به غلط به ساير موارد "سرقات شعريه" ملحق نموده است "جواهرالبلاغه- ص 436". ] برترين مصاديق انتها در زبان عربى، اختتام سوره هاى قرآنى و پس از آن، پايان نامه هاى "نهج البلاغه" است كه به دو نمونه از آن اكتفا مى شود:1- آخرين مبحث خطبه ى يكم، وصف حج و بيان وجوب آن است. امام "ع" پس از طرح آن، كلام خويش را با اين آيه ى شريفه تمام مى كنند: [ نهج البلاغه، خطبه ى 1. ]
و لله على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا و من كفر فان الله غنى عن العالمين. [ سوره ى آل عمران، آيه 97. ]
2- در پايان خطبه ى 65 كه در يكى از روزهاى "صفين" خطاب به اصحاب و براى تشويق آنان به جهاد، القا شده، چنين آمده است: [ نهج البلاغه، خطبه ى 65. ]
فصمدا صمدا حتى ينجلى لكم عمود الحق "و انتم الاعلون و الله معكم و لن يتركم اعمالكم". [ سوره ى محمد "ص"، آيه 35. ]
پس استوار باشيد و پايدار تا حق براى شما روشن گردد و پديدار كه "شما برتريد و خدا با شماست و از پاداش كردارتان نخواهد كاست".