حضرت "ع" بعد از قضيه ى حكميت و در شكايت از نافرمانى خدا مى فرمايد:و قد كنت امرتكم فى هذه الحكومه امرى... فابيتم على اباء المخالفين الجفاه و المنابذين العصاه حتى ارتاب الناصح بنصحه و ضن الزند بقدحه فكنت انا و اياكم كما قال اخو "هوازن":
امرتكم امرى بمنعرج اللوى
فلم تستبينوا النصح الا ضحى الغد
فلم تستبينوا النصح الا ضحى الغد
فلم تستبينوا النصح الا ضحى الغد
درباره ى اين داورى [ حاكم ساختن ابوموسى اشعرى و عمروبن عاص در كار درگيرى شام و عراق. ] راى خويش را گفتم... اما مخالف وار، سرباز زديد و نافرمانى پيش گرفتيد، جفا ورزيديد و به راه عصيان رفتيد تا آنكه نصيحتگو درباره ى خود بدگمان و "حلوا رنج دهان" شد. داستان من و شما چنان كه:
نصيحت همه عالم، چو باد در قفس است
به گوش مردم نادان چو آب در غربال
به گوش مردم نادان چو آب در غربال
به گوش مردم نادان چو آب در غربال
اين بيت از "دريد بن الصمه" و جزو قصيده اى است در حماسه. داستان او در اين قصيده بدين شرح است كه برادرش "عبدالله بن الصمه" با "بنى بكر بن هوازن بن غطفان" درگير شد و بر آنان پيروز گشت و شتران ايشان را با خود برد. وقتى به "منعرج اللوى" رسيد، گفت: به خدا قسم! از اينجا حركت نمى كنم مگر آنكه "بقيعه" را قربانى كنم. بقيعه عنوانى بود كه براى قربانى قبل از تقسيم غنايم بكار مى رفت. برادرش "دريد" به او نصيحت كرد كه چنين مكن، جماعت در تعقيب تو هستند. او امتناع كرد و در همانجا قربانى را ذبح كرد و شب را بماند. چون صبح شد "بنى بكر" بر او يورش بردند. "عبدالله" مجروح شد و از برادرش "دريد" كمك طلبيد. افراد دشمن مانع شدند تا "دريد" نيز مجروح شد و
"عبدالله" كشته شد. چون شب فرا رسيد "دريد" پس از جراحات فراوان نجات يافت و قصيده ى مذكور را سرود. استعمال تعبير اخو هوازن به معنى انتساب به "هوازن" است، همچنان كه در آيه شريفه و اذكر اخاعاد [ سوره ى احقاف، آيه 21. ] نيز مى بينيم.
وجه تمثيل در اين تشبيه تمثيل آن است كه نسبت بين من و شما در نصيحتم به شما و نهيم از اين داورى و مخالفت شما با فرمان من كه به ندامت انجاميد، چونان نصيحت اين شاعر است كه بدان گوش نسپردند و به هلاكت رسيدند. [ شرح ابن ميثم ج 2 ص 87. ]
و انا من رسول الله كالصنو من الصنو و الذراع من العضد. [ نهج البلاغه، نامه 45. ]
من و رسول خدا "ص" چون دو شاخم از يك درخت، رسته و چون آرنج به بازو پيوسته.