جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
"ابن ابى الحديد" عبارت اول را كالضوء من الضوء ضبط كرده و در تفسير معنى آن گويد: "نور اول سبب ايجاد نور دوم است. چنانكه مشهور است هواى مقابل خورشيد ار خورشيد منور مى گردد و اين روشنى اول است و آن به نوبه ى خويش در برابر زمين قرار مى گيرد و آن را درخشان مى سازد كه اين روشنى دوم است. در زمان ضعف روشنى اول، روشنى دوم نيز به تبع آن ضعيف خواهد بود و از باب تبعيت معلول از علت خويش، هرچه به تلالو نور اول اضافه شود، نور دوم روشن تر خواهد شد.
امام "ع" خود را به روشنى دوم و "پيامبر خدا" "ص" را به روشنى اول تشبيه كرده و منبع نور را خدا قرار داده است كه باعث حصول نور اول و آن نيز باعث حصول نور دوم مى گردد. نكته اى در اينجا هست و آن، اينكه نور دوم نيز به نوبه ى خود علت نور سوم است. همچنان كه روشنى پهنه ى زمين اگر به ديوارى تاريك بتابد، باعث روشنى آن مى گردد و اگر آن ديوار درى داشته و در داخل آن خانه نيز ديوارى و در آن ديوار، روزنه اى به اتاقى باشد پرتو انوار به طريق عليت و به شرط مقابله، باعث ايجاد مراتب ضعيف تر مى گردند تا آنگاه كه از شدت ضعف به ظلمت بگرايد. حكمتهاى مقتبس از اميرالمومنين "ع" نيز با انتقال به ديگران بتدريج ضعيف تر مى گردد تا سرانجام به موجب حديث نبوى منقول در صحاح، به غربت اسلام بينجامد."
و همچنين وجه شبه در تشبيه را تفرع امام "على" از "رسول خدا" "ص"، ذكر مى كند كه مانند فرعيت ساعد نسبت به بازواست. [ شرح ابن ابى الحديد ج 6 ص 289. ]
در هر دو تشبيه وجه شبه ماخوذ از امور متعدد و از نوع تشبيه تمثيل است.
الا و ان الخطايا خيل شمس حمل عليها اهلها و خلعت لجمها فتقحمت بهم فى النار، الا و ان التقوى مطايا ذلل حمل عليها اهلها و اعطوا ازمتها فاوردتهم الجنه. [ نهج البلاغه، خطبه 16. ]
هان اى مردم! خطاكاريها چون اسبهاى بدرفتارند و خطاكاران بر آن سوار، عنان گشاده مى تازند تا سوار خود را در آتش دراندازند.
هان اى مردم! پرهيزكارى، به بارگيهايى رام شبيه است كه سواران بر آنها عنان به دست و آرام مى رانند تا سواران خود را به بهشت درآورند.
"ابن ميثم" در شرح جمله اول مى گويد: استعمال واژه ى خيل "اسب" براى خطاها و توصيف آن با وصفى نفرت بار يعنى شموس "توسنى و سركشى" و شكل ترسيم شده براى آنها كه بى لگام به جست و خيز مى پردازند و انسان عاقل را از سوار شدن بر خود منع مى كنند، مورد نظر است زيرا همچنان كه چنين اسبى سوار خود را در گرداب هلاكت مى افكند و حركت وى از اسلوب منظمى تبعيت نمى كند، خطاها نيز آدمى را به غير انتظام شريعت به حركت در مى آورد و به دور از لگام اوامر شريعت و حدود ديانت، به اوج هلاكت يعنى آتش دوزخ سرازير مى كند و اين استعاره اى "تشبيهى" است لطيف. [ شرح ابن ميثم ج 1 ص 301. ]
هر دو تشبيه از نوع تمثيل و وجه شبه منتزع از امور متعدد است.