جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
و انما الدنيا منتهى بصر الاعمى لا يبصر مما وراءها شيئا و البصير ينفذها بصره و يعلم ان الدار وراءها، فالبصير منها شاخص و الاعمى اليها شاخص، و البصير منها متزود و الاعمى لها متزود. [ نهج البلاغه، خطبه 133. ]
همانا دنيا، نهايت ديدگاه كسى است كه ديده اش كور و از ديدن جز دنيا محجور است. و آن كه
بيناست، نگاهش از دنيا مى گذرد و از پس آن، خانه ى آخرت را مى نگرد. پس بينا از دنيا رخت بردارد و نابينا رخت خويش در آن بگذارد. بينا از دنيا توشه بگيرد و نابينا براى دنيا توشه فراهم آورد.
دنيا و پس از آن را به تاريكى متوهم تشبيه كرده است كه نابينا آن را تخيل مى كند و مى پندارد كه آن را حس مى نمايد و حال آنكه در حقيقت محسوس نيست بلكه صرفا عدم نور است، مانند كسى كه در داخل رداى تنگى قرار گيرد و گمان كند كه تاريكى را مى بيند، او چيزى را نمى بيند اما به دليل تاريكى، بينايى او در اشيا نفوذ نمى كند و مى پندارد كه به تاريكى نگاه مى كند. اما آن كس كه در پرتو نور، اشيا را مى بيند به يقين محسوسات را مشاهده مى كند. حال دنيا و آخرت نيز چنين است، كرانه ى ديد دنياپرستان، دنيايشان است و گمان مى كنند كه چيزى را مى بينند در حاليكه در حقيقت نمى بينند و بينش آنان به عمق اشيا نمى تواند نفوذ كند. اين نگاه تيز طالبان آخرت است كه در اين جهان، آخرت را نظاره مى كنند و حواس آنان بر ظواهر دنيا توقف نمى كند. بصيرت دادن حقيقى همين است و اين حقيقتى است شريف كه مراد اصحاب طريقت و حقيقت است و در آيه 195 سوره اعراف نيز بدان اشاره شده است: ام لهم اعين يبصرون بها. [ شرح ابن ابى الحديد ج 8 ص 257. ]
تشبيه طالبان دنيا و دنيا به نابينا و نهايت نگرش او، از نوع تشبيه تمثيل است.