جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های بلاغت در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد خاقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در وصف ملايكه:

منهم من هو فى خلق الغمام الدلح و فى عظم الجبال الشمخ و فى قتره الظلام الايهم و منهم من خرقت اقدامهم تخوم الارض السفلى فهى كرايات بيض قد نفذت فى مخارق الهواء. [ نهج البلاغه، خطبه 90. ]

گروهى از آنان درون ابرهاى گرانبار اندرند و دسته اى فراز كوه هاى تناور سر كشيده و گروهى در تاريكيهاى خاموش شب بسر مى برند و از آنان دسته اى است كه گامهايشان حد فرودين زمين را بريده و همچون پرچمهاى سفيد از سويى درون هوا رفته و از سوى ديگر به عمق زمين رسيده.

و اين وجه، مقتضى آن است كه مشبه به در وجه شبه اخص از مشبه و در مقدار، بحقيقت يا از روى ادعا، مساوى آن باشد.

3- تقرير حال مشبه و تقويت شان آن در ذهن شنونده مانند:الداعى بلا عمل كالرامى بلاوتر. [ نهج البلاغه، حكمت 330. ]

آن كه مردم را به خدا خواند و خود بكار نپردازد چون تيرافكنى است كه از كمان بى زه تيراندازد.

اما والله لقد تقمصها فلان و انه ليعلم ان محلى منها محل القطب من الرحى. [ نهج البلاغه، خطبه 3. ]

هان! به خدا سوگند، جامه ى خلافت را در پوشيد و مى دانست خلافت جز مرا نشايد كه آسيا سنگ تنها گرد استوانه به گردش در مى آيد.
و اين نوع، مستلزم آن است كه وجه شبه در مشبه به، كاملتر و مشهورتر باشد.

4- اظهار تزيين مشبه كه از بديع ترين مصاديق آن عبارت ذيل از كلام امام على "ع" است: در وصف طاووس:تخال قصبه مدارى من فضه و ما انبت عليها من عجيب داراته و شموسه خالص العقيان و فلذ الزبرجد فان شبهته بما انبتت الارض قلت: جنى جنى من زهره كل ربيع و ان ضاهيته بالملابس فهو كموشى الحلل او كمونق عصب اليمن و ان شاكلته بالحلى فهو كفصوص ذات الوان قد نطقت باللجين المكلل. [ نهج البلاغه، خطبه 164. ]

پندارى نايهاى پر او شانه هاييست از سيم ساخته شده و آن گرديهاى شگفت انگيز آفتاب مانند كه بر پر او رسته است، از زر ناب و پاره هاى زبر جد پرداخته شده. اگر آن را همانند كنى بدانچه زمين رويانيده گويى گلهاى بهاره است كه از اين سوى و آن سوى چيده شده و اگر به پوشيدنى اش همانند سازى همچون حله هاييست نگارين و فريبا يا چون برديمانى زيبا. اگر به زيورش همانند كنى نگينهاييست رنگارنگ در سيمها نشانده شده و خوشنما- چون نقش ارژنگ-.

5- اظهار تقبيح براى ايجاد تنفر از مشبه مانند:فانما مثل الدنيا مثل الحيه لين مسها قاتل سمها. [ نهج البلاغه، نامه 68. ]

دنيا همچون مار است بپسودن آن نرم و هموار و زهر آن جانشكار.

و اغراض ديگرى از جمله: بيان امكان مشبه، بيان وجود مشبه در خارج از ذهن، استطراف "طريف و بديع شمردن مشبه" و...

/ 225