جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های بلاغت در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد خاقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اما از ديگر سو برخى از قلم به دستان ادب عربى با تعصبى برآمده از حميت جاهلى، ادبيات آن عصر را به عرش برين رسانده و در عظمت آن، داد سخن داده اند، اما هنگام قضاوت در مورد نقش شگفت انگيز رادمرد ميدان خطابه و سخن- 'على' "ع"- در نهايت بى انصافى چشم بر هم گذاشته و
بسادگى از كنار موضوع گذاشته اند.

به عنوان مثال ترسيم شماى بلاغت در ادب جاهلى را كه به قلم 'شوقى ضيف' نگارش يافته است، مرور مى كنيم:'جاحظ' در بعضى از فصول 'البيان و التبيين' توضيح مى دهد كه چگونه ادباى جاهلى، اشعار و خطب خويش را به برد و حرير و ديبا و امثال آن توصيف مى كردند. [ البيان و التبيين 1 /222. ] و چه بسا خطيبان خود را با صاقع لسن و اللوذعيه و الرمى بالكلام العضب القاطع توصيف مى نمودند. يكى از مثلهاى آنان چنين بود جرح اللسان كجرح اليد. روايت شده است كه پيامبر گرامى به سخن يكى از خطيبان آنان گوش فرا داده بود و آنگاه گفت: ان من البيان لسحرا. [ البيان و التبيين 1 /349. ]

ادبياتى كه جاهلان بر جاى گذاشتند، فصاحت و كلام آنان را تصوير مى نمايد و نشان مى دهد كه چگونه كلام را آنچنان مى پرداختند كه هر اندازه بخواهند قلبها و گوشها را مجذوب خود سازند. 'جاحظ' نيز در گذشته اين را حس كرده بود كه مى گفت: نديديم كه آنان، آن اندازه تدبير كه در قصايد طولانى و خطبه ها به كار مى بردند، در جاى ديگرى بكار گيرند و آنگاه كه در مهمات امور به راى و انديشه نياز داشتند، سخن را در سينه هاى خويش رام مى كردند و آن را به بند خويش مى كشيدند و آنها كه سندان به تقويم آن پرداخت و از آتش كوره فارغ گشت، پرداخته و منقح و آراسته از هر زشتى آن را ابراز مى كردند. [ البيان و التبيين 2 /24. ]

خطيبان و شاعران بليغ جاهلى هرچه را به ذهنشان خطور مى كرد، نمى پذيرفتند بلكه پيوسته به تنقيح و تجويد آن مى پرداختند تا آثارى نيكو بعمل آورند. گاهى در طلب معنايى صحيح و گزينش واژه اى زيبا خود را به مشقت مى انداختند و اين همه كارگردانى، بصيرتى عميق بود كه بدان الفاظ و معانى را تمييز مى دادند تا سخن خويش را از عناصر فاسدكننده و ركيك، مصون دارند.
'جاحظ' از خطبه ها و كلمات آنان كه با سجعى محكم و متين انتظام يافته است، بارها سخن گفته و تكرار مى كند در بين شاعران آنان، برخى قصيده ى خود را يكسال "حول كامل" و زمانى طولانى نگه مى داشتند تا در آن نيك بينديشند و عقل خويش در آن به پرواز آورند. در آن بر عقل خويش خورده مى گرفتند و تعقل را زمام انديشه و انديشه را عيار شعر مى دانستند... و اين قصايد را 'حوليات' "سالانه ها"، 'مقلدات'، 'منقحات' و 'محكمات' ناميدند. [ البيان و التبيين 2 /9. ]

آنان شاعران خود را به القابى ملقب مى ساختند كه بيانگر ميزان انديشه نيكوى آنان باشد مثل 'مهلهل'، 'مرقش'، 'مثقب'، 'منخل'، 'افوه' و 'نابغه'. گويى يك ذوق عام، شاعران و بدنبال آنان خطيبان را به تجويد كلام ملتزم مى ساخت و بدون شك بازارها و كلوپهاى ادبى بزرگ آنان بويژه بازار عكاظ، در جوار 'مكه' در ايجاد اين ذوق سهم عمده داشت. خطيبان و شاعران در آن گوى سبقت از يكديگر مى ربودند و هر كدام مصمم بودند كه در برابر شنوندگان پيروزى را نصيب خود سازند كه قضاوت نهايى در اين ميان با 'قريش' بود.

در 'اغانى' آمده است:

/ 225