جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های بلاغت در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد خاقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ماثور در لغت به معنى محكى و علم، علامتى است كه مردم بدان راهنمايى گردند و به همين دليل، متكلمان معجزات را اعلام مى نامند. در اينجا ممكن است مراد "قرآن" و يا يكى ديگر معجزات پيامبر باشد كه آنها نيز حكايت شده و فراوانند. قول دوم را جمله ى پس از آن تقويت مى نمايد چرا كه فرموده است و الكتاب المسطور كه مى تواند دال بر مغايرت بين آن دو باشد اما كسانيكه وجه اول را پذيرفته و "علم ماثور" را قرآن دانسته اند، جمله دوم را بر قاعده كتابت و خطابت تاكيد جمله اول و مراد هر دو را قرآن شمرده اند. [ شرح ابن ابى الحديد ج 1 ص 135. ]

الا و ان الدنيا قدولت حذاء فلم يبق منها الا صبابه كصبابه الاناء اصطبها صابها، الا و ان الاخره قد اقبلت و لكل منها بنون، فكونوا من ابناء الاخره و لا تكونوا ابناء الدنيا فان كل ولد سيلحق بامه يوم القيامه. [ نهج البلاغه، خطبه 42. ]

آگاه باشيد كه دنيا پشت كرده است و شتابان مى رود و از آن جز اندكى باقى نيست، همچون قطره هاى مانده بر ظرفى كه آب آن را ريخته اند و تهى است. آگاه باشيد كه آخرت روى آورده است و هر يك از آن دو را فرزندانى است، از فرزندان آخرت باشيد و از فرزندان دنيا مباشيد كه روز رستاخيز هر فرزند به مادر خود مى پيوندد.

اين قطعه از لطايف سخنان امام "ع" است. واژه ى ابناء را براى مردم در ارتباط با دنيا و آخرت استعاره كرده و واژه ى آب [ آنچه براى دنيا و آخرت استعاره شده "ام" است نه "اب". "مولف". ] را براى آن دو، با اين توجيه كه شان فرزند گرايش به پدر خويش است، خواه بطور طبيعى يا با تصور منفعت خود. پاره اى از مردمان نيت دنيا و دسته اى ديگر نيت آخرت در سر دارند و هر دسته خواهان مراد خويش است. دنيا خواهان در طلب چيزى هستند كه در توهم ايشان خير و لذت است و طالبان آخرت نيز در آرزوى سعادتند و تمايل هر دسته بر مراد خويش، شبيه گرايش
فرزند به پدر خويش است. [ شرح ابن ميثم ج 2 ص 108. ]

و اجرى فيها سراجا مستطيرا و قمرا منيرا فى فلك دائر و سقف سائر و رقيم مائر. [ نهج البلاغه، خطبه 1. ]

و بفرمود تا خورشيد فروزان و ماه تابان در چرخ گردان و طارم سبك گذران و آسمان پر ستاره روان، به گردش برخاست.

واژه ى "رقيم" استعاره ى تصريحيه است كه در آن فلك به لوحى تشبيه شده است كه بر آن رقم مى زنند و جامع بين آن دو، مسطح بودن است. [ شرح ابن ابى الحديد ج 1 ص 89. ]

استعارات مذكور در فوق، ملاحظه ى ديگرى را نيز مى نماياند و آن تشبيه مجموعه ى گيتى به خانه اى واحد است. آسمان گنبد سبزى را مى ماند كه بالاى زمين برافراشته شده است و چون سقفى است كه از حركت شياطين متمرد جلوگيرى مى كند و چونان غرفه ها و ديوارهاى خانه اى است كه حافظ اشياى درون آن از دستبرد دزدان متمرد از قانون مى باشد و على رغم غايت علو و ارتفاع آن نه به ستونى متكى است و نه ميخهايى اجزاى آن را به يكديگر كوفته است، بلكه تماما جلوه اى از قدرت صانع و مبدع آن مى باشد. همچنين اين گنبد با ستارگان درخشانى آراسته گشته كه زيباترين و كاملترين زينت محسوب مى گردند و اگر چنين نبود، در ظلمتى وحشتناك غرق مى شد. چون خداى تعالى آنها را آفريد آسمان به نور آنان منور گشت، همچنان كه "ابن عباس" مى گويد: زينت كواكب همان تلالو آنهاست و اگر به درخشش آنان در پهنه ى فلك بنگرى آنها را با تركيبى كه مقتضاى حكمت بارى است، گوهرهايى بر صفحه اى از زمرد خواهى يافت يا به تعبير شاعر:




  • و كان اجرام النجوم لوامعا
    درر نثرن على بساط ازرق



  • درر نثرن على بساط ازرق
    درر نثرن على بساط ازرق



[ شرح ابن ميثم ج 1 ص 149. ]
گويا پيكر ستارگان آنگاه كه مى درخشند، به دانه هاى مرواريد مى مانند كه بر قاليچه اى آبى رنگ پخش شده اند.


/ 225