الا و ان الدنيا قدولت حذاء فلم يبق منها الا صبابه كصبابه الاناء اصطبها صابها، الا و ان الاخره قد اقبلت و لكل منها بنون، فكونوا من ابناء الاخره و لا تكونوا ابناء الدنيا فان كل ولد سيلحق بامه يوم القيامه. [ نهج البلاغه، خطبه 42. ]
آگاه باشيد كه دنيا پشت كرده است و شتابان مى رود و از آن جز اندكى باقى نيست، همچون قطره هاى مانده بر ظرفى كه آب آن را ريخته اند و تهى است. آگاه باشيد كه آخرت روى آورده است و هر يك از آن دو را فرزندانى است، از فرزندان آخرت باشيد و از فرزندان دنيا مباشيد كه روز رستاخيز هر فرزند به مادر خود مى پيوندد.
اين قطعه از لطايف سخنان امام "ع" است. واژه ى ابناء را براى مردم در ارتباط با دنيا و آخرت استعاره كرده و واژه ى آب [ آنچه براى دنيا و آخرت استعاره شده "ام" است نه "اب". "مولف". ] را براى آن دو، با اين توجيه كه شان فرزند گرايش به پدر خويش است، خواه بطور طبيعى يا با تصور منفعت خود. پاره اى از مردمان نيت دنيا و دسته اى ديگر نيت آخرت در سر دارند و هر دسته خواهان مراد خويش است. دنيا خواهان در طلب چيزى هستند كه در توهم ايشان خير و لذت است و طالبان آخرت نيز در آرزوى سعادتند و تمايل هر دسته بر مراد خويش، شبيه گرايش
فرزند به پدر خويش است. [ شرح ابن ميثم ج 2 ص 108. ]
و اجرى فيها سراجا مستطيرا و قمرا منيرا فى فلك دائر و سقف سائر و رقيم مائر. [ نهج البلاغه، خطبه 1. ]
و بفرمود تا خورشيد فروزان و ماه تابان در چرخ گردان و طارم سبك گذران و آسمان پر ستاره روان، به گردش برخاست.
واژه ى "رقيم" استعاره ى تصريحيه است كه در آن فلك به لوحى تشبيه شده است كه بر آن رقم مى زنند و جامع بين آن دو، مسطح بودن است. [ شرح ابن ابى الحديد ج 1 ص 89. ]
استعارات مذكور در فوق، ملاحظه ى ديگرى را نيز مى نماياند و آن تشبيه مجموعه ى گيتى به خانه اى واحد است. آسمان گنبد سبزى را مى ماند كه بالاى زمين برافراشته شده است و چون سقفى است كه از حركت شياطين متمرد جلوگيرى مى كند و چونان غرفه ها و ديوارهاى خانه اى است كه حافظ اشياى درون آن از دستبرد دزدان متمرد از قانون مى باشد و على رغم غايت علو و ارتفاع آن نه به ستونى متكى است و نه ميخهايى اجزاى آن را به يكديگر كوفته است، بلكه تماما جلوه اى از قدرت صانع و مبدع آن مى باشد. همچنين اين گنبد با ستارگان درخشانى آراسته گشته كه زيباترين و كاملترين زينت محسوب مى گردند و اگر چنين نبود، در ظلمتى وحشتناك غرق مى شد. چون خداى تعالى آنها را آفريد آسمان به نور آنان منور گشت، همچنان كه "ابن عباس" مى گويد: زينت كواكب همان تلالو آنهاست و اگر به درخشش آنان در پهنه ى فلك بنگرى آنها را با تركيبى كه مقتضاى حكمت بارى است، گوهرهايى بر صفحه اى از زمرد خواهى يافت يا به تعبير شاعر:
و كان اجرام النجوم لوامعا
درر نثرن على بساط ازرق
درر نثرن على بساط ازرق
درر نثرن على بساط ازرق
گويا پيكر ستارگان آنگاه كه مى درخشند، به دانه هاى مرواريد مى مانند كه بر قاليچه اى آبى رنگ پخش شده اند.