اين زيبايى بر اساس تصفيه و تهذيب شكل مى گرفت. شاعرى چون زهير يا حطيئه آنگاه كه قصيده اى مى گفتند در اجزاى آن مى انديشيدند و بيتى را كم و بيتى را اضافه مى كردند. عبارتى را در اينجا و آنجا اصلاح مى نمودند و ابيات را از ناخالصيها تطهير مى كردند و قوافى را از تنگناها در مى آوردند. در "اغانى" آمده است:'حطيئه' روايتگر شعر 'زهير' و خاندان 'زهير' بود. آورده اند كه او نزد 'كعب' برفت و بدو گفت: تو از اينكه من راوى شعر خاندان شمايم و تنها به شما گراييده ام، مطلعى. غير از من و تو بزرگانى مرده اند. پس اى كاش شعرى مى سرودى و در آن از خودت ياد مى كردى و مرا پس از مرگ بجاى خويش مى نشاندى... چرا كه مردم شعر شما را بيشتر روايت مى كنند و بدان شتاب بيشترى مى گيرند كه 'كعب' چنين سرود: [ الاغانى طبع دارالكتب 2 /165. ]
فمن للقوا فى شانها من يحوكها
كفيتك لا تلقى من الناس واحدا
تنخل منها مثلما نتنخل
اذا ماثوى كعب و فوز جرول
تنخل منها مثلما نتنخل
تنخل منها مثلما نتنخل
نثقفها حتى تلين متونها
فيقصر عنها كل ما يتمثل
فيقصر عنها كل ما يتمثل
فيقصر عنها كل ما يتمثل