جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های بلاغت در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد خاقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مورد "ابليس":

فاعطاه الله النظره استحقاقا للسخطه و استتماما للبليه و انجازا للعده. [ نهج البلاغه، خطبه 1. ]

پس خدايش مهلت بخشيد كه خشم را سزاوار بود و كامل شدن بلا و آزمايش را در خور و بكار و وفاى به وعده را چه كسى كند چون پروردگار؟

اطلاق لفظ سخطه استعاره است و چون سخط عبارت از حالتى در انسان است كه مستلزم وجود فردى است كه اعمالش براى او ناخرسند است و حال "ابليس" نيز در مهلت گرفتن از خدا و تمرد او از فرمان حق مستلزم اعراض خداى سبحان از او و پيروانش مى باشد، بين اين دو مشابهتى است كه مايه استعاره ى مزبور و اطلاق لفظ سخط بر خداست. [ شرح ابن ميثم ج 1 ص 169. ]
ثم نفخ فيها من روحه فمثلت انسانا... [ نهج البلاغه خطبه 1. ]

پس از دم خود در آن دميد تا بصورت انسانى گرديد...

منظور از نفخ در اينجا افاضه ى نفس است بر جسم آدمى، هنگام تكميل استعداد آن و استعارتى است نيكو چون شكل نفخ، خارج ساختن هوا از دهان نافخ و دميدنش در منفوخ فيه است تا آتش را در آن برافروزد و چون معناى حقيقى نفخ بر خدا ممتنع است، عدول از ظاهر آن و حمل آن به چيزى شبيه معناى حقيقى، واجب است. از آنجا كه شعله ور شدن نور نفس در فتيله ى جسم آدمى، در پرتو بخشش حق تعالى كه به هر موجودى در حد استحقاقش عطا مى كند، در ظرف تخيل ما شبيه اشتعال آتش در محل قابل آن است، لذا مجازى بودن اين واژه، مستحسن است.... هر چند كه حقيقت امر چيزى فراتر از تخيل ناقص ماست. [ شرح ابن ميثم ج 1 ص 187. ]

در مثالهاى فوق الفاضى نظير سخط، حاجت، بهجت، عداوت، ايثار، فراغت، نفخ، ظل، ابديت- عين و... به خدا منتسب گرديده است كه برخى مربوط به صفات الهى و پاره اى در حيطه ى افعال خداست.

از آنجا كه برخى نظريات مربوط به استعمال مجازات درباره ى خدا چه با توجيه استعاره مكنيه و تخييليه و چه بر اساس استعاره تصريحيه، مبتنى بر تشبيه خالق به مخلوق است، توجه به مذاهب فرقه هاى اسلامى در مورد "تشبيه" و نقطه مقابل آن يعنى "تنزيه" هر چند به اجمال، مفيد است.

مرحوم "صدرالمتالهين شيرازى" مسلكهاى تفسيرى در قرآن را از ديدگاه فوق به 4 طبقه، تقسيم مى كند:گروه اول: اكثر معتزله و اهل فلسفه اند كه به گونه اى افراطى، سعى در تاويل همه ى ظواهر خطابات شريعت در قرآن و سنت به غير معانى حقيقى خود دارند. واژه هايى از قبيل حساب و ميزان و صراط و كتاب را تاويل مى كنند و حتى مناظرات بهشتيان و دوزخيان را [ مناظره مذكور در آيه 50 سوره اعراف آمده است. ] تماما زبان حال مى دانند.

/ 225