جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
آيه ى شريفه ليس كمثله شى ء و هو السميع البصير، [ سوره ى شورى، آيه ى 11. ] نيز مى تواند مفيد همين معنى باشد.
عبارت ليس كمثله شى ء نافى تشبيه مطلق و عبارت و هو السميع البصير بدليل درك مردمان از سمع و بصر در عرف لغت، نفى كننده ى تنزيه مطلق است، و الله اعلم.
از بين مصاديق الفاظ مجازى در مورد خدا در نهج البلاغه، مثال آخر كه واژه عين را به خدا نسبت داده است نظير انتساب يد به خدا، در آيه ى شريفه ى ان الذين يبايعونك انما يبايعون الله يدالله فوق ايديهم [ سوره ى فتح، آيه ى 10. ] مى باشد.
مرحوم "علامه طباطبايى" اقوال ذيل را از مفسرين در توجيه معنى يدالله ذكر نموده و مردود دانسته است:1- اين تركيب، حاوى استعاره ى تخييليه و استعاره ى بالكنايه براى تاكيد مضمون قسمت اول آيه است و بيان مشابهت بيعت "پيامبر" "ص" با بيعت "خدا" بدون تفاوت آمده و حاوى اين تخييل است كه خداى سبحان به يك فرد از بيعت كنندگان تشبيه شده، و سپس براى او دستى اثبات گرديده است كه برتر از دست ساير بيعت كنندگان با پيامبر است.
اشكال وارد به اين توجيه آن است كه مناسبتى با ساحت قدس باريتعالى كه از هر وهم و تخيلى مبراست، ندارد.
2- منظور از يد قوت و نصرت است يعنى توانمندى خدا و يارى او فوق قدرت و مكنت ديگران است.
بنابراين به يارى خدا اميدوار باش نه به كمك آنان. [ قول اول مبتنى بر استعاره بالكنايه و استعاره تخييليه بود و اين قول بر اساس استعاره تصريحيه است. ]
و اشكال آن، اين است كه مقام سخن، مقام بزرگداشت بيعت پيامبر "ص" و بيان اين نكته است كه پيمان آنان با پيامبر، بيعت با خداست و هر چند كه اعتماد به كمك الهى در هر حال نيكوست اما طرح آن از اين موقعيت بيگانه است.
3- منظور از يد، عطيه و انعام است. يعنى نعمتى كه خدا با ثواب الهى به آنان ارزانى مى دارد، افزون بر عطيه اى است كه آنان با بيعت خويش به تو ارائه مى دهند. همچنين گفته شده است كه نعمت خدا بر آنان بخاطر هدايت ايشان، برتر از نعمت آنان بر تو بخاطر اطاعت از توست. البته توجيهات ديگرى نيز وجود دارد كه از ارزش چندانى برخوردار نيست.
"علامه طباطبايى" "ره" سپس نظر خويش را چنين تقرير مى نمايد:عبارت ان الذين يبايعونك انما يبايعون الله تنزيل بيعت پيامبر "ص" به منزله بيعت خداى تعالى است با اين ادعا كه اين همان است. بنابراين اقدام آنان به بذل اطاعت خويش به پيامبر "ص" چيزى جز بذل اطاعت به خدا نيست. چون اطاعت از پيامبر همان فرمانبردارى از خداست. اين مطلب
با جمله يدالله فوق ايديهم بيش از پيش تقرير و تاكيد شده است. بدين گونه كه دست پيامبر را دست خدا قرار داده است، همچنانكه در آيه و ما رميت اذ رميت ولكن الله رمى [ سوره ى انفال، آيه ى 17. ] تيراندازى پيامبر را پرتاب تير از طرف خود خدا قلمداد نمود. [ الميزان، علامه طباطبايى ج 18 ص 298. ]
از راى متين و محكم علامه طباطبايى مى توان نتيجه گرفت كه از مجازات مربوط به خدا آنچه در حوزه ى افعال خداوندى است از قبيل "يدالله"، "عين الله"، ظل الله و مانند آن، نه از نوع استعاره مكنيه همراه با استعاره تخييليه است و نه از نوع استعاره مصرحه چرا كه هر دوى آنها مبتنى بر تشبيه خدا به انسان است- سبحان الله عما يصفون-
بلكه از باب اندكاك كليه ى هويات در هويت غيب مطلق و استهلاك جميع تعينات در آن لايتناهى غير متعين است و دست و چشم و سايه ى انسان و همه چيز عالم امكان، شهودى از آن غيب محض و نمودى از آن بود مطلق اند. درك اين معنا در گنجايش تشبيهات و استعارات بلاغى نيست چرا كه همه در استخدام الفاظ و عبارات اعتبارى است بلكه چيزى فراتر از دانشهاى وضعى و اعتبارى و حتى فراتر از علوم حقيقى اين جهانى است و تحصيل آن، سلوكى ديگر و چشيدن آن، ذوقى ژرف تر را فرا مى خواند.