فصل ششم: نقش نهج البلاغه در جامعه ى اسلامى - نهج البلاغه از دیدگاه مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نهج البلاغه از دیدگاه مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای - نسخه متنی

سید علی خامنه ای؛ گردآورنده:محمدمهدی علیقلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قرآن بدون حديث، مفسر و مبين ندارد و حديث بدون قرآن جهت ندارد، لذا اگر بخواهيم ايمان آگاهانه و عميق در جامعه داشته باشيم، بايد قرآن و حديث جايگاهى مقتضى در جامعه داشته باشند.

آشنايى با قرآن بايد در دانشگاهها معمول شود تا روح و فرهنگ قرآنى در مراكز علمى حاكميت يابد. در زمينه ى حديث، ما نهج البلاغه را داريم كه مجموعه يى حديثى و كامل است و بسيارى از نيازها و راه حلهاى مسايل و مشكلات امروزى ما در اين كتاب جمع است. (42)

انس با قرآن و نهج البلاغه چيز عجيبى است. نهج البلاغه واقعا تالى تلو قرآن است. انسان وقتى با نهج البلاغه يا با صحيفه سجاديه انس پيدا مىكند مىبيند كه چيزهاى نابى از اسلام در اختيار دارد. (43)

فصل ششم: نقش نهج البلاغه در جامعه ى اسلامى

ما جامعه ى ايرانى متأسفانه قرنهاى متمادى از كتاب شريف و روشنگر مبين نهج البلاغه محروم بوديم. يك زندگى سعادتمند انسانى به لحاظ تمام ابعاد و با همه ى خصوصيات، از نهج البلاغه قابل درس گرفتن است.

اگر بخواهيم خودمان و جامعه يى را كه شايسته ى انسان است بسازيم و به اخلاق و خصال و عقايد نيكو و نشاط و اميد و آينده نگرى و خودسازى شخصى دست يابيم و به وظايف و تكاليفمان عمل كنيم و جامعه يى سراپا عقل و حق داشته باشيم و با اميد و جهاد و تلاش و پيروزى و موفقيت و بر مبناى يك فلسفه ى عالمانه و درست حركت كنيم؛ مىبايست همه ى اين درسها را از نهج البلاغه بياموزيم. (44)

خودسازى فردى و سازندگى زندگى اجتماعى براى انسان لازم است.

البته نهج البلاغه يك ابعاد عرفانى هم دارد كه من خود را كوچكتر از آن مىدانم كه آن ابعاد را بفهمم و درك كنم. مجبورم به ظواهر آن كلمات اكتفا كنم و بگذرم. آنها را هم اهل الله و مردمان عارف و انسانهاى حكيم و دلهاى آشنا با خدا مىتوانند بفهمند. (45)

اميرالمؤمنين عليه السلام در سخنرانيهاى خود چه مىگويد؟ اين اميرى كه هم حاكم جامعه ى اسلامى است و هم پايه و مايه يى از حكمت دارد چه گفته است بديهى است كه سخن او مطابق با نيازهاست و چيزى را كه نياز قطعى آن مرحله از تاريخ اسلام طلب مىكند مىگويد و ممكن نيست غير از آن چيزى بگويد ممكن نيست كه آن طبيب حاذق دلسوز نسخه يى بنويسد كه بيمار او به آن احتياج ندارد. بنابراين ما از نسخه ى اميرالمؤمنين على عليه السلام يك چيز ديگر پيدا مىكنيم و آن وضعيت جامعه ى اسلامى آن روز است. (46)

/ 43