قبلا آگاهيهاى مختصرى در مورد نهج البلاغه بايستى به خواهران و برادران عرض كنم. نهج البلاغه - همان طور كه مىدانيد - مجموعه ى خطبه ها و نامه ها و كلمات متفرقى است كه از مولاى متقيان اميرمؤمنان صلوات الله عليه براى ما به يادگار مانده است، كتاب شريف نهج البلاغه به سه بخش تقسيم مىشود: خطبه ها، نامه ها و كلمات قصار (1).(2)خطبه ها يعنى سخنرانيها، نه خطبه هاى نماز جمعه؛ شايد بعضى از اينها مضمون خطب نماز جمعه هم باشد، اما اميرالمؤمنين در موضع يك معلم و يك اسلام شناس و نيز در موضع يك حاكم با مردم خود حرف مىزد و سخنرانى مىكرد و اين سخنان مجموعه ى آن سخنرانيهاست.ناگزير اين سخنان، ضمن اين كه خطوط كلى انديشه ى اسلامى را در خود منعكس مىكند، ناظر به مسايل روز، يعنى مسايل جارى و مشكلات زندگى اميرالمؤمنين عليه السلام نيز است. (3)نهج البلاغه مانند گفته هاى حكيمى نيست كه دور از غوغاى زندگى و فارغ از واقيعتها و مسايل گوناگونى كه در يك جامعه ممكن است مطرح باشد، مىنشيند و معارف اسلامى را بيان مىكند؛ بلكه سخنان انسانى است كه بار مسؤليت اداره ى يك جامعه ى عظيم را بر دوش خود احساس مىكند و داناى دين و بصير به همه ى معارف اسلامى و قرآنى است و با دلى مالامال از معرفت و روحى بزرگ و در مقامى پر مسؤليت، با مردم رو به رو مىشود، با آنها حرف مىزند، و به سؤ الات و استفهامات آنها پاسخ مىدهد. اين است زمينه و موقعيت صدور نهج البلاغه. (4).بايد پرتويى بر نهج البلاغه بيفتد كه شما شيعيان و پيروان و طرفداران على عليه السلام بدانيد كه نهج البلاغه چيست. و دل خود را فقط به نام قرآن و نهج البلاغه خوش نكنيد. چنين نباشد كه بعضى از غفلت و جهالت ما استفاده كنند و به نام قرآن و نهج البلاغه، بافته ها و اندوخته هاى ذهنى خود را در مغز ما بريزند و آن طور نباشد كه عناصر تحت تأثير فرهنگ غربى، به جاى آن كه به اين اثر انسانى و اجتماعى و تاريخى و هنرى توجه كنند؛ به نوشته ها و گفته ها و اندوخته هاى ذهنى ديگران بپردازند.