امروز ما در شرايط مشابهى مانند دوران حضرت على عليه السلام هستيم، ما را هم دنياطلبى تهديد مىكند، ما را هم ابتلاى به كبر و خود پرستى و تبعيض، تهديد مىكند، طوفانهاى فتنه هاى اجتماعى ما را هم به فرو ريختن تهديد مىكند بنابراين ما هم به آن درمانها احتياج داريم و بيش از هميشه به نهج البلاغه احتياج داريم. من نديده ام از اين ديدگاه كسى دنبال نهج البلاغه رفته باشد. مىدانيد كه البته خيلى كار شده اما اين يك ديدگاه جديد است.اينك در آيينه ى نهج البلاغه نگاه كنيد و ببينيد شما از وضع كنونى خودتان چه چيزى را در آن مىبينيد؟ كدام درد و كدام خطر را مىبينيد؟ كدام هشدار متوجه ماست و بدانيد كه درمان همه ى اينها در نهج البلاغه است.امروز بسيار لازم است كه محققان، نهج البلاغه را از اين جهات تفسير كنند. (74)نمونه وار چند فقره از بيماريهاى آن روز را كه اميرالمؤمنين عليه السلام در صدد معالجه ى آنهاست ذكر مىكنم: يكى از اين بيماريها مساءله ى دنيا است. در نهج البلاغه چه بسيار عليه دنيا و دنياطلبى و دنيا فريفتگى و عليه خطرات و كمينهاى دنيا هشدار داده شده است. يكى از بخشهاى مهم نهج البلاغه زهد آن است. (75)ما مثل آن بيمارى كه يك نسخه ى كامل از يك طبيب حاذق در جيب خود يا در طاقچه ى اتاق خود دارد، اما در عين حال لاى آن نسخه را باز نمى كند و به آن عمل نمى كند و از آن بيمارى دايما رنج مىبرد. قرنهاى متمادى نهج البلاغه را داشتيم اما از آن استفاده نكرديم و از معارف آن بهره نبرديم و بيماريهاى فردى و اجتماعى خود را براى خودمان جنگ داشتيم. اين آن تأسف و افسوس بزرگى است كه هر كس با نهج البلاغه آشنا بشود، در دلش جا خواهد گرفت. (76)