منشاء حكومت از نظر نهج البلاغه چيست آيا امر طبيعى، نژاد، دودمان، نسب، زور و اقتدار (اقتدار طبيعى و يا اقتدار مكتسب) است يا نه، منشاء حكومت و آنچه به حكومت يك انسان يا يك جمع مشروعيت مىبخشد؛ يك امر الهى يا يك امر مردمى است (91)در دنياى جديد، دمكراسى - يعنى خواست و قبول اكثريت مردم - ملاك و منشاء حكومت شمرده مىشود اما كيست كه نداند دهها وسيله ى غير شرافتمندانه به كار گرفته مىشود تا خواست مردم به سويى كه زورمداران و قدرت طلبان مىخواهند، هدايت شود. بنابراين مىتوان در يك جمله گفت كه در فرهنگ رايج انسانى، از آغاز تا امروز و از امروز تا زمانى كه فرهنگ علوى و نهج البلاغه بتواند بر زندگى انسانها حكومت كند، منشاء حاكميت اقتدار و زور بوده و خواهد بود ولا غير.اميرالمؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه، منشاء حكومت را اين معانى نمى داند و مهمتر اين است كه خود او هم در عمل آن ثابت مىكند. از نظر على عليه السلام منشاء اصلى حكومت، يك سلسله ارزشهاى معنوى است. آن كسى مىتواند بر مردم حكومت كند و ولايت امر مردم را به عهده بگيرد كه از خصوصياتى برخوردار باشد. (92)