عايشه همسر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مى گويد: فاطمه عليهاالسلام در كردار، گفتار و نشست و برخاست، بيش از همه شباهت به رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم داشت. [ فاطمه عليهاالسلام من المهد الى اللحد، ص 26. ] دكتر «عايشه عبدالرحمن، بنت شاطى» نويسنده ى معروف و استاد دانشگاه عين الشمس قاهره مى نويسد:«زهراى بتول عليهاالسلام محبوب ترين فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و دخترى از هر جهت شبيه به پدرش بود. از جهت خلق، از حيث خلقت، ظاهر و معنى، منطق و راه رفتن، نسخه ى ديگرى از رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم بود.خداوند- جل و علا- وى را از هر جهت شايسته خلق فرموده و او را بر ساير خواهرانش برترى داده بود. سلاله ى نجيب آل رسول صلى الله عليه و آله و سلم از وى به وجود آمد و اشرف سادات اهل بيت رسالت، از آن شجره ى طيبه، شاخ و برگ گرفته بود.» [ زينب قهرمان كربلا، ص 15. ] «بزل الهروى» از «حسين بن روح» مى پرسد: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم چند دختر داشت؟ در جواب گفت: چهار دختر.گفت: كدامشان برتر بودند؟ گفت: فاطمه عليهاالسلام برترين آنها بود.باز پرسيد: براى چه از ايشان برتر بود؟ مگر كوچكترشان نبود و مصاحبت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را كمتر درك نكرده بود؟ حسين بن روح گفت: آرى، از ايشان كوچكتر بود و مصاحبت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را كمتر درك كرد، ولى خداوند دو ويژگى در او قرار داد كه موجب برتريش بر خواهرانش شد. نخست آن كه فاطمه عليهاالسلام برترى را از پدرش به ارث برد و دوم آن كه بقاى نسل و ذرّيه ى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از فاطمه عليهاالسلام بود و اين ويژگى به خاطر خلوص بيش از حد فاطمه عليهاالسلام بود. [ فاطمه عليهاالسلام من المهد الى اللحد، ص 268- 269. ] در «ذخائرالعقبى» از عايشه چنين روايت شده كه گفت: روزى رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم گلوى فاطمه عليهاالسلام را بوسيد. از حضرت پرسيدند: كارى انجام داديد كه بى سابقه است.فرمود: عايشه! هرگاه مشتاق و آرزومند بهشت مى شوم، گلوى فاطمه عليهاالسلام را مى بوسم. در روايت ديگرى «قندوزى» از عايشه نقل مى كند كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم هر گاه از سفر باز مى گشت، گلوى فاطمه عليهاالسلام را مى بوسيد و مى فرمود: از فاطمه عليهاالسلام بوى بهشت مى شنوم. [ فاطمه عليهاالسلام من المهد الى اللحد، ص 268- 269. ]
ايثار فاطمه
فاطمه عليهاالسلام را مى توان مظهر ايثار و بخشش دانست، هر چه كه داشت در راه خدا انفاق مى كرد، حتى پيراهن تازه اى را كه در عروسى اش به تن داشت، به زن بينوايى بخشيد كه شرحش گذشت.جابر بن عبدالله انصارى مى گويد: روزى، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در حالى كه از انجام نماز عصر فارغ شده، در محراب مسجد نشسته بود و مردم دور آن حضرت حلقه زده بودند، عربى باديه نشين كه گرد پيرى بر چهره اش نشسته بود و از شدت ضعف و پيرى به سختى گام بر مى داشت، از در وارد شد. همين كه متوجه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شد، عرض كرد:اى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم! گرسنه و برهنه و فقيرم. غذايى ده تا سير شوم، لباسى ده تا بر خود بپوشانم و كمكى كن تا بى نياز شوم.حضرت فرمود: چيزى در نزد خود نمى يابم، ولى تو را به خانه ى كسى راهنمايى مى كنم كه خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول نيز او را دوست مى دارند. به حجره دخترم، فاطمه عليهاالسلام برو، آنچه را كه مى خواهى به تو خواهد داد. سپس بلال را فرمود تا او را راهنمايى كند. مرد پير نزد دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمد، سلام كرد و تقاضاى كمك كرد. اين در حالى بود كه فاطمه عليهاالسلام، اميرالمؤمنين عليه السلام و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم سه روز گرسنه بودند. دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پوست گوسفندى را كه در خانه داشت و حسنين روى آن مى خوابيدند، به پيرمرد داد و فرمود: بگير اين را. شايد خداوند، بهتر از اين نصيبت فرمايد! مرد پير گفت: پوست گوسفند را چه كنم؟ اينكه شكم را سير نمى كند. دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم گردنبندى را كه فاطمه، دختر «حمزه بن عبدالمطلب»، به وى داده بود، از گردن درآورد و به او داد و فرمود: اين گردنبند را بفروش. شايد خداوند بهتر از آن را عوض دهد!مرد پير گردنبند را نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آورد و گفت: يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم! فاطمه عليهاالسلام اين گردنبند را به من داد و گفت: بفروش. شايد خداوند بهتر از اين نصيبت كند! پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از شنيدن آن سخنان گريست و فرمود: چگونه ممكن است خداوند بهتر از اين نصيب تو كند، در حالى كه فاطمه عليهاالسلام، دختر محمد، بهترين فرزند آدم عليه السلام، آن را به تو هديه كرده است؟ عمار ياسر كه در آنجا حضور داشت، برخاست و گفت: يا رسول الله! آيا اجازه مى دهى من اين گردنبند را بخرم؟ فرمود: اى عمار! آن را خريدارى كن كه آدمى را از آتش جهنم باز مى دارد.عمار خطاب به مرد پير گفت: به چند مى فروشى؟ پيرمرد گفت: به مقدارى از گوشت و نان كه سير شوم و يك بُرد يمانى كه بر بدنم بپوشانم تا بتوانم پروردگارم را عبادت كنم و يك دينار طلا كه هزينه سفر باشد و بتوانم با آن به نزد خانواده ام برگردم.عمار گفت: من اين گردنبند را به بيست دينار طلا، دويست درهم هجرى، يك برد يمانى، شترى كه خودم دارم و مقدارى از نان و گوشت- كه بتوانى سير شوى- از تو مى خرم. اينها باقيمانده سهم عمار از غنايم جنگى خيبر بود كه قبلا فروخته بود.مرد پير گفت: چه بسيار جوانمردى! به آنچه گفتى، راضى به فروش هستم.عمار گردنبند را به قيمتى كه گفته بود خريد. مرد پير نزد رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم برگشت. حضرت فرمود: اى اعرابى! آيا سير شدى؟ بدنت را پوشاندى؟ گفت: آرى بى نياز شدم.پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: پس جزاى فاطمه را بده.گفت: اى خدايى كه هميشه بوده اى و هستى و خواهى بود و اى خدايى كه فقط تو را عبادت مى كنم و جز تو روزى دهنده اى نيست! به فاطمه عليهاالسلام نعمتى عطا كن كه هيچ چشمى آن را نديده و هيچ گوشى آن را نشنيده باشد.عمار گردنبند را آغشته به مشك كرد و در برد يمانى پيچيد و آن را به غلامى كه به همراه غنايم جنگى خيبر خريده بود داد و به او گفت: اين گردنبند را نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ببر. تو را نيز به او بخشيدم. وقتى كه غلام به خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آمد، آنچه را كه عمار گفته بود، به عرض او رساند. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: گردنبند را به نزد فاطمه ببر. من هم تو را به او بخشيدم. هنگامى كه غلام به خدمت دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمد، پيام حضرت را به او رسانيد و گردنبند را به وى تسليم نمود. فاطمه عليهاالسلام غلام را آزاد كرد.غلام به خنده افتاد و گفت: چه با بركت است اين گردنبند، گرسنه اى را سير كرد،برهنه اى را پوشاند، تهيدستى را بى نياز نمود و بنده اى را آزاد ساخت. آنگاه به نزد عمار برگشت. [ جلاءالعيون، ص 249- 254، فاطمه عليهاالسلام من المهد الى اللحد، ص 24- 25. ] سوره «هل أتى» [ نام قرآنى اين سوره «الدهر» است ] كه به خاطر ايثار و انفاق فاطمه عليهاالسلام و همسرش اميرالمؤمنين عليه السلام نازل شد، خود نمودار عظمت و تقرّب خاص اين دو گوهر گرانبها نزد خداوند است.
ايثار خانوادگى
ابن عباس و مجاهد و ابى صالح درباره شأن نزول اين سوره ى مباركه چنين روايت مى كنند:حسنين عليهماالسلام بيمار شدند. رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به همراه عده اى از مردم به عيادت آمدند و به اميرالمؤمنين عليه السلام گفتند:اگر براى فرزندانت نذر كنى، شفا خواهند يافت. اميرالمؤمنين عليه السلام، فاطمه عليهاالسلام و فضه نذر كردند، در صورت شفاى حسنين عليهماالسلام هر كدام سه روز روزه بگيرند. نذر آغاز شد و حسنين عليهماالسلام شفا يافتند، ولى چيزى براى افطار نداشتند. اميرالمؤمنين عليه السلام از «شمعون يهودى» سه من جو قرض كرد و فاطمه عليهاالسلام آن را آرد نمود. براى افطار اولين روز، يك من آن را خمير نموده و پنج گرده نان براى پنج نفر پخت تا با آن افطار كنند. به هنگام افطار، سائلى از گرد راه رسيد و گفت: مردى مسلمان و بيچاره ام. غذايم دهيد. اميدوارم خداوند غذاى بهشتى نصيبتان كند! آنان بى آنكه دست به غذا ببرند، همگى نان خود را به او دادند و خود با آب، افطار كردند و شب را به روز رساندند.روز دوم آغاز شد و اين روز را نيز روزه گرفتند. آرد خمير شد و پنج گرده نان پخته گشت و مهياى افطار شدند. ناگهان، يتيمى بر در ايستاد و گفت: يتيمم. غذايم بدهيد كه گرسنه ام. آنان بدون آنكه افطار كرده باشند، نان خود را بدو بخشيدند و با آب، افطار كردند و دومين شب را با شكم گرسنه، سر بر بالين نهادند.روز سوم، براى سومين روز، روزه گرفتند، به همان ترتيب نان پخته شد و براى افطار آماده گشت. به هنگام افطار، اسيرى بر در ظاهر شد و گفت:اسيرم. غذايم دهيد كه گرسنه ام.آنان كه سه روز چيزى نخورده بودند، نان خود را به وى داده و خود با آب، افطار كردند و شب را به گرسنگى سپرى نمودند. روز چهارم، اميرالمؤمنين عليه السلام دست حسنين عليهماالسلام را در حالى كه رمقى نداشته و ضعيف گشته بودند گرفته و به اتفاق، عازم خانه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شدند. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:چه سخت است بر من كه شما را با اين حالت مى بينم. سپس همراه اميرالمؤمنين عليه السلام و حسنين عليهماالسلام نزد فاطمه عليهاالسلام آمدند و ديدند كه بانوى دو عالم در محراب عبادت نشسته و چشمانش گود شده است.رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم از مشاهده اين وضع، گريستند. در همين هنگام، جبرئيل فرود آمد و سوره «الدهر» نازل شد. [ تفسير مجمع البيان، ج 2، ص 470. ] آيه ى «و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا» كه در همين سوره است، به همين داستان اشاره مى كند.بنا به روايت ابوذر، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:«اهل بيت من در ميان شما مانند كشتى نوح است، هر كس بر آن سوار شود، نجات يافت و هر كه از آن تخلف و سرپيچى نمود هلاك شد و اهل بيت من مانند «باب حطه» [ باب الحطه: نام يكى از درهاى بيت المقدس است. حطه در لغت به معنى ريزش و فرود آمدن است كه همان فروريختن گناهان است. خداوند در آيه شريفه ى 58 از سوره بقره فرمود: وَ قُوْلُوا حِطَّةُ نَغْفِْر لَكُمْ خَطاياكُم و سَنزيدُ المُحسنينَ، هنگام ورود به قريه ى بيت المقدس با حالت خشوع و خضوع باشند و از گناهان گذشته خود استعفار كنند و دستور داد كه كلمه ى حطه را به كار برند. خداوند به يهود دستور داد كه براى توبه از گناهان، اين جمله را به كار برند و به آنها وعده داده شد كه در صورت به كار بردن آن، گناهانشان بخشيده مى شود و به همين سبب، يكى از درهاى بيت المقدس را باب الحطه ناميده اند. (تفسير نمونه، ج 1، ص 183) ] در ميان بنى اسرائيل است.» [ مَثَل أهْلُ بَيْتى فيكُم كَسَفينَةِ نُوح، مَنْ رَكِبَ فيها نَجا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْها هَلَكَ وَ مَثَلُ بابٍ حِطَّهٍ فى بَنى اِسْرائيلَ. (محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام، ص 142). ] از اين حديث استفاده مى شود: همان طورى كه قوم نوح عليه السلام جز با سوار شدن بر كشتى نوح عليه السلام راه نجاتى برايشان نبود و قوم بنى اسرائيل نيز جز با بكار بردن كلمه ى حطه گناهانشان بخشوده نمى شد، به همان ترتيب، راه نجات امت اسلام فقط از طريق پيروى اهل بيت عليهم السلام و به كار بردن رهنمودهايشان، كه همان رهنمودها و تعاليم عاليه ى اسلام است، ميسر و امكان پذير است و رستگارى از آن كسى است كه پيرو و مطيع اهل بيت باشد، چه اينان خود رستگارند و موجب رستگارى ديگران هستند.
عبادت و ياد ديگران
فاطمه زهرا عليهاالسلام در زهد و پارسايى بى همتا و در عبادت و پرهيزگارى نمونه و ممتاز بود. چنان كه امام حسن مجتبى عليهاالسلام مى فرمايد:مادرم شبهاى جمعه را تا صبح بيدار مى ماند و به نماز و عبادت مى پرداخت و پيوسته براى مؤمنان دعا مى كرد، بى آنكه براى خود دعايى بكند. از ايشان پرسيدم: چرا براى خود دعا نمى كنيد و فقط براى ديگران به دعا مى پردازيد؟ فرمود: يا بنى! الجار ثم الدار، اى پسرم! اول بايد به همسايه پرداخت بعد به خود. [ منتهى الآمال، ج 1، ص 133. ] در اين سخن فاطمه عليهاالسلام درس ايثار و گذشت نهفته است و به ما مى آموزد كه بايد در همه حال به ياد ديگران بود و آنان را مقدم بر خويش دانست. حتى در دعا كردن كه امرى قلبى و رابطه اى است ميان انسان و خدا نيز بايد ديگران را بر خود ترجيح داد. خداوند نيز چنين دعايى را مستجاب خواهد كرد.«حسن بصرى» مى گويد:فاطمه عليهاالسلام عابدترين امّت بود. در عبادت خدا آنقدر مى ايستاد كه پايش ورم مى كرد. وقتى كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم از وى پرسيد: بهترين چيز براى زن چيست؟ عرض كرد: بهترين چيز براى زن آن است كه او هيچ مرد نامحرمى و هيچ مرد نامحرمى هم او را نبيند.پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دخترش را در آغوش كشيد و فرمود: «ذُرّيَةُ بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ.» [ منتهى الامال، ج 1، ص 133. ]