دخالتهای آمریکا در ایران جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دخالتهای آمریکا در ایران - جلد 4

موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خارجى، اگر چه دوست، به اين لاف زدنها پرداخته اند" " سند شماره 5 " .

با پياده شدن سياست آمريكائى حقوق بشر در ايران با اين هدف كه چهره
آمريكا و ايادى داخليش در زير اين ماسك پر زرق و برق پوشانده شود، اينها
به خيال خودتان نه تنها مشروعيتى براى رژيم عامل امپرياليسم كسب
مى كنند بلكه مى خواهند بدين وسيله جلوى ايجاد هرگونه هسته حركت
انقلابى را بگيرند و حتى بعد از قيام مردم مسلمان قم در 19 دى ماه 1356 نيز
اينها خيال مى كنند كه با ادامه اين سياست احتمال سازماندهى دوباره مردم
مسلمان توسط رهبران مذهبى و ترتيب دادن تظاهرات ديگرى وجود ندارد،
ولى به اين نكته پى مى برند كه بايد بر روى مسئله جدائى انقلابيون مسلمان از
سياستمداران سازشكار تكيه داشته باشند و به همين دليل نه تنها در
تحليلهايشان از اين مسئله صحبت مى كنند بلكه در عمل سعى در جدا نگه داشتن
رهبران مذهبى خواستار تغييرات اساسى از غير مذهبيون طرفدار مدرنيزه
شدن بودند " سند شماره 6 " .

مسلم است كه افرادى كه مى توانستند در داخل
ايران در جهت آمريكا جنايتكار بر روى حركتى كه آشكارا براى منزوى كردن
روحانيت بيدار و مبارز و محو اسلام به طور منظم در ايران طرح ريزى شده
بود صحه مى گذارد و آن را به عنوان يك عمل دلسوزانه و مفيد معرفى مى كند
" سند شماره 6 در ظرف 15 سال " .

بنابراين در اين زمان اميد امپرياليسم به
گروه دوم يعنى غيرمذهبيون طرفدار مدرنيزه شدن و نيز جناح ميانه رو و به
ظاهر مذهبى است تا با حركت دقيق در خط آمريكا بتوانند شاه و از آن مهمتر
موقعيت استراتژيك و نفت ايران را براى آمريكا حفظ كنند و قابل توجه است
كه براى تكميل اين حركت، اين جاسوس كهنه كار، فعاليت گروهى را كه او
آنها را ماركسيست اسلامى مى نامند، لازم مى داند: "به هر حال مشكل بتوان
پيش بينى كرد كه وضع موجود تا چه حد قابل دوام است مگر اينكه زمانى
برسد كه آيت الله هاى مترقى قادر به اعمال نفوذ باشند و اين نفوذ را به طرزى
دقيق و اكيد روى مقلدين خود از طريق وضع مقررات
سبقت پياده كنند و اين مسئله به خاطر تجارب گذشته محتمل به نظر مى رسد،
خصوصاہ اگر اين وسط ماركسيستهاى اسلامى آب را گل آلود كنند" " سند
شماره 6 " .

همانطور كه ديديم پيش بينى آمريكا در مورد اين گروه صحيح بود
و برق سياستهاى عوام فريبانه حقوق بشر چشم گروهى كه در ايران همواره از
ناآگاهى مردم مى ناليدند را خير كرده بود به طورى كه حتى بعضى معتقد بودند
كه مى توان با واسطه قرار دادن آمريكا، شاه را به برآوردن خواستهاى
آزاديخواهانشان وادار كنند!! امرى كه به گفته عامل سرسپرده AIC
"سوليوان".

آمريكا يا نمى خواهد و يا در بعضى موارد نمى تواند انجام دهد!
" سند شماره 8: اگر عناصر مخالف همانطور كه بسيارى از افراطيون...

" .

آن طور كه پيدا بود و قبلاہ" نيز ذكر شده، آمريكا اوايل و حتى بعد از قيام مردم
مسلمان قم، به اين حركت اسلامى بهائى نمى داده است و نه تنها اين حركت
را چيزى نمى شمارد بلكه احتمال حركت مشابه ديگرى را نداده و به فكرش
نمى رسد كه انقلابى در حال تكوين است، بلكه آن را حادثه اى مى داند كه
براى شاه قابل كنترل بوده و مى توان جلوى حركات مشابه را با قدرت كامل
گرفت، ولى پس از چندى با ادامه حركت مردم قم در تبريز و ديگر شهرهاى
ايران به فكر بررسى حركت مى افتد و براى انكار ابتدا رهبرى آن را مورد
مطالعه قرار مى دهد تا شايد بتواند از اين راه با انقلاب را از بين برده و يا آن را از
مسير اصلى منحرف سازد.

طبق تحليل آنها ثبات داخلى ايران توسط اتحاد نيروهاى محافظه كار مذهبى
و نخبگان متجدد رژيم پهلوى تاعمين مى شود و هر شكافى بين اين دو گروه
جدا به عدم ثبات داخلى منتهى شده و شرايطى به وجود مى آمد كه جناح
قديمى مخالف سلطنت و جبهه ملى از آن استفاده نمايند و برداشت آنها از
رهبرى جنبش نيز چنين است كه: خمينى در عراق نشسته و يك جريان
افراطى به راه انداخته است و رهبران محافظه كار سودمند تشخيص داده اند
كه با وى همراه شوند، گرچه انگيزه
آنها متفاوت است.

اين رهبران بيشتر مى خواهند تا توجهات را به شكاياتشان
جلب كنند و به همين دليل تا وقتى كه دولت توجه كمى به آنان مى نمود، آنها
دليلى براى خوددارى از حمايت از خمينى نداشتند!! " پاورقى 1: از همين
اختلاف انگيزه ها مى توان ريشه هاى مخالفتهاى جناح محافظه كار " مذهب يا
غيرمذهبى " با خط اصيل انقلاب يعنى همان رهبرى سازش ناپذير امام را
شناخت.

"
آنچه مهم است اين است كه تا اين مراحل هنوز روى شاه به عنوان بهترين
حامى منافع آمريكا در ايران حساب مى شد، بنابراين هرگونه برنامه اى در
قالب سلطنت شاه ريخته مى شد، زيرا شاه را "مناسبترين فرد براى رهبرى
مردم به سوى يك سيستم دمكراتيك تر"
" سند شماره 48 " و سلطنت را مهم ترين نهاد اجتماعى ايران مى دانستند و
مى خواستند زمينه را به شكلى آماده كنند كه شاه، دور از دسترس مردم و با
چهره اى دمكراتيك خدمت به آمريكا را ادامه دهد.

وى آمريكا همزمان با
پشتيبانى از شاه سعى در استفاده از اختلاف نظر بين افرادى داشت كه رهبرى
انقلاب نقش موئثرى داشتند و مى خواست كه شخص محافظه كار، مذهبى يا
غيرمذهبى را به عنوان رهبر انقلاب به مردم معرفى كند: "ميانه روهائى مانند
آيت الله شريعتمدارى در اين زمان خودتان را براى مخالفت آشكارا با
خمينى توانا نمى بينند.

اگر چه به طورى كه گزارش شده آنها هنوز براى معتدل
كردن جنبش مذهبى تلاش مى كنند و بدون شك از فرصت مشاركت در جريان
انتخاباتى كه آنها را به طور كامل تابع خمينى كه در خارج كشور است ننمايد،
استقبال مى كنند." " سند شماره 43 " .

و يا به دنبال افرادى هستند كه فقط با شاه
مخالفت داشته باشند و بر عليه منافع آمريكا سخنى نگويند.

همانطور كه گفتيم آمريكا روى رهبران ميانه رو حداقل به عنوان جناحى
معتدل تر نسبت به امام، اميدوار بوده است و همراه با اوج گيرى انقلاب، آمريكا
نيز به تلاشهاى خود ادامه مى داده است تا اينكه به ماه رمضان يعنى فراز
ديگرى از انقلاب اسلامى مى رسيم.

در يكى از اسنادى كه در اين ماه نوشته
شده چنين آمده: "بسيارى از ناظران در اينجا اميدوارند كه در پايان رمضان
واقعه به پايان مى رسد ولى ما رفته رفته بيشتر مردد مى شويم.

ما معتقديم كه
رهبران مذهبى حتى ميانه روها احساس تسلط مى كنند و فكر نمى كنيم كه
بخواهند فشار را كم كنند، مگر اينكه دست كم رضايتهائى به دست آورند.

شاه
در حال حاضر روى عصاى شكسته تكيه دارد يقيناہ او تقريباہ مى توانست
به طور موفقيت آميزى جنبش مذهبى را در حال حاضر با دستگيريهاى
دسته جمعى و به كمك خونريزى زياد فروبنشاند اما اين عمل كار ساده اى نيست
زيرا برخلاف 1963 فعاليتهاى ناراضيان در سطح كشور گسترده است و
خرابكاريها معمولاہ توسط تعداد يك گروهها در بخشهاى جداگانه شهرهاى
كوچك و بزرگ اعمال مى شود.

اگر او اين كوره راه را انتخاب كند نافى ادعاى
آزادى او خواهد بود و انتقادات خارجى مهمى را كه نسبت به آنها حساس
است به خود وارد خواهد كرد".

" سند شماره 43 " .

و در اواخر ماه رمضان
است كه مى خواهند آزادى از ايادى پليد خودشان را كه تا حدى چهره مذهبى
داشته باشد بر سر كار آورند و به همين دليل شريف امامى متظاهر به مذهب به
جاى آموزگار كه در برخورد با عناصر مذهبى صرفاہ از روى يكدندگى عمل
مى كرد به نخست وزيرى منصوب مى شود و در ظاهر شروع به اقدامات
اصلاحى مانند آزادى تشكيلات حزبى و فعاليتهاى سياسى آزادى مطبوعات
و بردن لايحه هائى مانند لايحه استقلال دانشگاه و غيره به مجلس مى كند.

به
مجلس اجازه انتقاد از دولت " بدون آنكه از شاه و آمريكا صحبتى بشود "
مى دهند و رسانه هاى گروهى اين انتقادات را منتشر مى كنند كه اين بنا به گفته
يكى از مفسران لانه جاسوسى فقط مى تواند سوپاپ اطمينانى براى جامعه
ايران باشد.

در اين سند به خوبى موفقيت
شاه در مقابل مرم نشان داده شده و بيان مى شود كه اگر شاه راه حل نظامى را
در پيش گيرد اين نافى برنامه هاى اعطاى آزادى او خواهد بود.

ديديم كه مدت
كمى بعد از اين تحليل 17 شهريور فرامى رسد و ماهيت برنامه هاى اعطاى
آزاديهاى دمكراتيك شاه بر مردم روشنتر مى شود و شاه در 17 شهريور كوره راه
مذكور را در حالى انتخاب مى كند كه يكى از رهبران بلوك شرق را به عنوان
مهمان در كنار خود داشت و پس از خونريزى نيز نه تنها انتقاداتى از طرف
مجامع غربى به او وارد نشد بلكه براى او در اجراى سياست حقوق بشر
اظهار اميدوارى نيز شد " تلگراف كارتر به شاه " .

آنچه در كل جريانات از اول انقلاب تا اين مرحله واضح است اين است كه
آمريكا به علت سياست حقوق بشرى كه در پيش گرفته بود و براى پنهان كردن
چهره گريه خود با راه حل هاى نظامى موافق نبوده ولى در اين مرحله مشاهده
مى شود كه بعد از دست كلى كه حكومت نظامى به آب مى دهد نه تنها مخالفتى
نمى كند، بلكه براى شاه و دولتش آرزوى موفقيت نيز مى نمايد.

به هر حال
دولت شريف امامى به سر كار مى آيد و يك سرى آزاديهاى ظاهرى مى دهد و
آن طور كه ديديم اين آزاديها از نظر بسيارى از آنهايى كه در حقيقت تحت تاعثير
فرهنگ غربى بودند.

صادقانه و صحيح بود و جالب اينجا است كه آمريكا هم
براى دادن اين آزاديها به شاه فشار مى آورد: "ما بايد مصرا به شاه در مورد
دادن آزادى فشار بياوريم و در اين صورت ايرانيانى كه اين را مى بينند.

حداقل
اعتماد پيدا خواهند كرد كه اين منظور ما است و ما به طور مشابه نسبت به
رژيمهاى آينده استوار خواهيم بود.

اگر شاه واقعا در جهت انتخابات آزاد،
احزاب سياسى، يك مجلس آزادتر و آزادى بيان سياسى حركت كند، او
شروع خواهد كرد كه مملكتش را از عقب افتادگى كامل سياسى نجات دهد و
به يك آينده معقولانه با ثبات پس از خودش اميد داشته باشد.

حاصل اين كار
مى تواند تا حدى حمايت يكسره ما

/ 36