بیشترلیست موضوعات مقدمه جلد 21 خط مشى كشورى و تحليل برنامه، ايران اهداف و مقاصد سفير در ايران هيئت نمايندگى كنگره " به رياست " ولف اهداف و مقاصد در ايران هدفها و مقاصد سفير در ايران هيئت نمايندگى ويليامز استيونس مذهب و سياست قم و عواقبش مخالفين ايرانى مقدمه: ايران، بررسى نهضت تشيع " مسلمان شيعى مذهب " آقاى: ويكتور تامست " مايكل ميترونيك، ديويت مك گافى " ملاها، فساد، ساواك خلاصه مذاكرات هيئت مسائل مملكتى خلاصه مذاكرات هيئت مسائل مملكتى: گزارش وقايع هفتگى: ايران 9KWN سفر تحقيقاتى دستورات مربوط به نقشه هاى كشور: مناسبات دوجانبه درباره ارتباطات خلاصه مذاكرات هيئت مسائل مملكتى خلاصه مذاكرات هيئت مسائل مملكتى خلاصه مذاكرات هيئت مسائل مملكتى نقطه نظرهاى انگليسيها در مورد وقايع ايران خلاصه مذاكرات هيئت مسائل مملكتى خلاصه مذاكرات هيئت مسائل مملكتى خلاصه مذاكرات هيئت مسائل مملكتى خلاصه گزارش هيئت مسائل مملكتى نقطه نظرات رهبر ارمنى در مورد ثبات سياسى ايران عكس العمل هاى اجتماعى نسبت به مصاحبه شاه ايران: چرا سكوت ناگهانى؟ ايران در سالهاى 19771978: صحنه داخلى كنفرانس مقامات مهم كنسولگرى تهران مشكلات داخلى ايران، نيار براى اطلاعات. خلاصه مذاكرات هيئت مسائل مملكتى جلسات مقامات عمده گزارش بازسازى ساواك خلاصه مذاكرات هيئت مسائل كشورى خلاصه مذاكرات هيئت مسائل مملكتى خلاصه مذاكرات هيئت مسائل مملكتى خلاصه گزارش هئيت مسائل مملكتى چارلز ناس خانم كارول سى. مور خلاصه مذاكرات هيئت مسائل مملكتى توضیحاتافزودن یادداشت جدید
و نظر قابل ملاحظه خود را بر نظر جبهه ملى و مخالفين چپ ديگر افزوده است شاه مى كوشد كه توده مذهبى را از حيطه نفوذ محركين مذهبى افراطى به سردمدارى آيت الله خمينى و همچنين مخالفين چپى دور نگه دارد ولى اقدام او هنوز حالت آزمايشى دارد. پايان خلاصه ايران هم از نظر اجتماعى و هم اقتصادى در حال متحول شدن است و اين وضع قدرت سياسى جديدى را در اين كشور ايجاد مى كند هنوز روشن نيست كه اين قدرت به چه مجرائى كشانده خواهد شد و يا عاقبت چه كسى آن را در دست خواهد گرفت به هر صورت سعى خواهد كرد كه علل و نتايج آن را تحليل نمايد. برجسته ترين علت وقايع ايران، جريان عظيم ثروت حاصل از چهار برابر كردن قيمت نفت است. اين ثروت سبب پيدايش سريع چرخهاى اصلى زيربنائى، جريان اجبار صنعتى شدن، موجى از تنعم كه حتى به سطوح اجتماعى پايين رسيده، افزايش عظيم تعداد مسافران ايرانى به خارج، تغيير ناگهانى تعداد جوانان ايرانى قادر به تحمل هزينه دانشگاهى، سطوح بسيار بالاتر مصرف اقتصادى شامل بهبود روال تغذيه، تسهيلات پزشكى و مراقبت پزشكى و همچنين سرازير شدن خارجيان از سراسر جهان كه صحنه فرهنگى ايران را رنگين نموده است. همزمان با اينها، ثروت جديد يك تورم با نرخ دو رقمى را موجب گرديده، ارزشهاى اصلى را تحريف و مهاجرت داخلى مردم از مناطق روستايى به شهرى را پديده آورده است. همچنين كارگران بى سواد خارجى را از آسيا جذب كرده و ميزان توليد كارگران را پايين آورده و باعث آلودگى و تراكم در شهرها شده و موجب از هم پاشيدگى خانواده اسلامى و نقشهاى فرهنگى جامعه و بالا رفتن مصرف كالا به ميزان قابل توجهى شده است و به طور كلى توقعات عامه از اقتصاد و اصلاح اجتماعى را به حدى رسانده است كه رهبرى قادر به تامين آنها نيست. شاه در مواجهه با اين وضع آشوب خيز پى مى برد كه پيچيدگيهاى اين كار بزرگتر از آن است كه او بتواند به تنهائى تدبير و رهبر آن را ادامه دهد. بنابراين او به راستى احساس مى كند كه احتياج است مقدارى از اقتدار اميرانه جاريش را از حال تمركز در دست خود به درآورد و به زيردستانش مسئوليتهائى را محول كند. به نظر وى اگر به تدريج يك طبقه متوسط كامياب ايجاد كند و اين گروه خود را سپاسگذار و قرين با پادشاهى احساس كند، موقعيت وى و سلسله اش محكم خواهد شد. به اين منظور وى وسيعترين امكانات را براى كسب تحصيلات دانشگاهى در اختيار مى گذارد و سعى دارد با تهيه پاداشهاى مادى قابل ملاحظه فارغ التحصيلان دانشگاهها را به تاعسيسات دولتى و شبه دولتى جذب كند. موارد "بخشش" و فساد كه متاعسفانه در سيستم اجتماعى سنتى ايران جارى است، بر اين پاداشها باز هم مى افزايد. بدين ترتيب فارغ التحصيلان جوان و تازه كار فرصتهائى را كه دستيابى به آنها برايشان ممكن است فوراہ مى پذيرند و به عنوان خدمتكاران سيستم داخل طبقه متوسط مى شوند به هر حال آنها از لحاظ سياسى همچنان بركنار بوده و از لحاظ فردى نيز نسبت به ساخت حكومت خود بدبينند. بنابراين براى وظيفه اى كه شاه براى ايشان پيش بينى مى كند نامزدهاى قابل ترديدى هستند اين امر كه شاه هنوز تصميم نگرفته جهت تجويز يك ميدان سياسى براى طبقه متوسط جديد چه نهادهائى سياسى را ايجاد كند آتنتيسم EMSITNETTA آنها را پيچيده تر مى كند. مجلس و سنا مانند حزب رستاخيز كه تشكيلات سياسى يك حزبى است و به طور نظرى تمام ايران واجد شرط سنى راعى دادن به آن تعلق دارند تقريبا آلت دست دولت هستند به هر حال اين حزب " تاعسيس در سال 1975 " جز به عنوان مفسر بيانات شاه، نسبت به كارهاى ديگر بى علاقه و مصمم است. در عين حال، پادشاه با چيزى كه دوست دارد آن را "اعطاى آزاديها" بنامد كار خود را ادامه مى دهد. اين به معناى تخفيف متنايهى در سانسور مطبوعات، تحمل انتقاد سياسى و اظهار حزبى عدم رضايت و روش ملايمتر ضبط و ربطهاى پليس در مقايسه با گذشته نه چندان دور است. عواقب اين تفسير خاطر وى را آزرده است و از اينكه منقدين خارجى " غربيها " روشنى فكرش را تمجيد نكرده اند، مبهوت است. او همچنين دچار سردرگمى است كه چگونه با اين نوع ناراضيان كه در نيمه دوم دهه 70 به وفور حضور دارند مدارا كند. در اين گزارش ما سعى خواهيم نمود بعضى از وقايعى كه در يك سال و نيم يا دو سال گذشته روى داده دنبال نموده و وضع وخيمى را كه اين وقايع كشور را به سوى آن سوق داده اند بررسى كنيم. تصميم اصلى شاه به اعطاى آزاديها اولين بار در اواسط 1976 ظاهر شد. براهين وى را مى توان حدس زد بدون شك شاه مى خواهد جانشينى وليعهد را مهيا نمايد و مى داند كه جانشينش نمى تواند با همان رويه سلطنت مطلقه اى كه شاه به تدريج طى 36 سال همراه با تجارب مخاطره آميز گاه و بى گاه كسب كرده حكومت كند. به علاوه، احتمالاہ شاه هم پى برده كه يك جامعه با بزرگى و بغرنجى كه ايران مى رود احراز كند، نمى تواند توسط گروهى به كوچكى سابق اداره شود. در حالى كه اين يك فكر قديمى است كه گفته مى شود از سال 1961 در ذهن او جاى گرفته كه مشكلاتش در هماهنگ كردن دو عنصر "رشد اقتصادى" و "اجتناب از مشكلات اقتصادى" در سال 1976 احتمالاہ نياز به ارتباط دوجانبه بيشتر با تكنسينها و ديگران را به بار آورد تا او در تعيين خط مشى از كمك ديگران برخوردار گردد و در اجراى آن موفقيت بيشترى حاصل كند. اين نياز ضمن آنكه مشاورين معتمدتر فوت مى كردند يا دچار جوى مسائل جامعه فن سالار مدرن كفايت كمترى نشان مى دادند، هر چه بيشتر احساس مى شد. و احتمالاہ اين دليل نيز به نوبه خود وى را متقاعد ساخت كه هم براى مهار قدرت افراد در دستگاه بزرگ حكومت و هم به عنوان يك منبع به كارگيرى ابتكارات در ايالات وراى تهران، راهى سياسى براى به حركت درآوردن عقيده عمومى ضرورى بود. در انتها اين احتمال داده نمى شود كه اين نظر از چشم ناظر تيزبينى در صحنه جهانى چون شاه، پوشيده باشد، كه كارتر كه در آن زمان نامزد رياست جمهورى بود اگر به رياست جمهورى مى رسيد و مقاصد جدى خود در زمينه حقوق بشر را به اجرا درمى آورد تا اواسط 1976 انتقادات ايراد شده از جانب كنگره ايالات متحده در خصوص رويه اعمال حقوق بشر در ايران و ساير جاها تقويت مى گرديدند. مرحله اول: علائم اوليه اعطاى آزاديخواه با ترغيب حزب رستاخيز به مشورت عمقى بيشتر با اعضاى خود و بحث در مورد مسئله واجد اهميت براى مملكت همراه بود. جريان مذكور در بطن اين تصور جاى داشت كه حزب رستاخيز مى تواند هم در ايالات و هم در استانها جدا از دولت ولى به عنوان منعقد دستگاه حاكمه عمل كند. زمانى كه حزب در اواسط سال 1976 تا اواسط 1977 در اين مورد خيلى كارآمد نبود، چاره اى كه اتخاذ شد اين بود كه در عمل آن را به صورت آلت ديگرى براى دولت درآورند. از قرار معلوم اين بدان جهت بود كه كادرها، آن و مردم آن را جدى تر بگيرند. جنبه دوم اعطاى آزاديها ابداع بعضى تغييرات در آيينهاى حقوقى مربوط به بازداشت شدگان يا زندانيان سياسى بود تا دسترسى آنها به وكلاى مدنى بيشتر شود و زمينه براى جريان مقتضى بهتر آماده گردد و كلاہ غلط گيريهائى از قبيل شكنجه تقليل يابند يا كنار گذاشته شوند. اين تغييرات نهايتاہ در يك لايحه جمع و به تصويب پارلمان رسيد كه در نوامبر 1977 رسما وارد مرحله اجرا گرديد. شاه ديدارى با ويليام باتلر رئيس كميسيون جهانى قضات داشت كه به معرفى بعضى از اين اصلاحات حقوقى پرداخت. ارتباط كم ثمرترى با مارتين انالز در تهران و لندن ادامه دارد، هر چند كه نتيجه آن هنوز به صورتى مستقيم مشاهده نشده است همچنين صليب سرخ جهانى ديدارهاى بسيار مفيدى از زندانها داشته كه حاصل آنها تا اوايل ماه مه 1978 گماشتن اين نماينده مقيم در تهران از طرف كميته جهانى صليب سرخ است. جنبه سوم، گشاده دستى بيشتر در رابطه با آزادى بيان بود. به جزوه هائى كه به صورت دستى تكثير مى شدند و در آنها به دولت حمله نموده و خواستار رجوع به قانون اساسى و همچنين آزادى بيان بيشتر و اجراى بهتر قوانين قضائى به علاوه خواستهاى كوچكتر گوناگون بودند. اجازه نشر داده مى شد و هر چند كه اين جزوه ها به صورتى غيررسمى و دست به دست پخش مى شدند. امضاكنندگان آن دستگير نمى شدند اين افراد علت تحصيل كردگان صاحب حرفه از قبيل بازرگانان، معلمان، نويسندگان و حتى قضات و وكلا بودند آنها خشونت را توصيه نمى نمودند اما اكثر افكار خود را از سالهاى 1950 اخذ كرده بودند و آن دوره اى بود كه در خلال آن جبهه ملى به رهبرى مصدق عليه شاه جدى ترين اعتراض كه تقريباہ امكان مرگ وى نيز در آن وجود داشت را پديد آورد. گروههاى معتقد به ليبراليسم قرن نوزدهم با گروههاى چينى و كمونيست در مخالفت جبهه ملى با شاه ائتلاف كردند. على رغم اين ماجراى طولانى نويسندگان اين اعلاميه ها در ساهاى 197778 اكثراہ افراد با رهبران گروههاى كوچكى از اشخاص تحصيل كرده و صلح جو بودند كه پيوندهاى آشكارى با گروهها تروريستى كوچك صاحب ايدئولوژيهاى افراطى اسلامى يا ماركسيست كه مدت چندين سال در ايران عمل كرده اند، نداشته اند آنها به هر حال در الهام به دانشجويان كه حرفه خشونت در اين مرحله اول را ايجاد كردند موئثر بودند حالى كه تظاهرات دانشجوئى حتى طى اواخر سالهاى 1960 و اوائل 1970 زمانى كه علائم نارضائى ديگرى " به استثناى وقايع تروريستى گاه