سخنرانى - صحیفه امام جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 7

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

25 ارديبهشت 1358 / 18 جمادى الثانى 1399

مکان:

قم

موضوع:

توطئه هاى گروهکها

بسم اللّه الرحمن الرحيم

حضار:

کارگران و صاحبان کوره پزخانه هاى تهران و حومه سخنى با گروهکها حالا ما از اين جمعيتى که با صورتهاى مختلف افتاده اند توى مردم، نمى گذارند شما کارتان را انجام بدهيد، ما از اينها مى پرسيم، که خوب، ما مى خواهيم براى ضعفا، براى آنهايى که خانه ندارند، براى آنهايى که نمى توانند خانه تهيه کنند، براى اين زاغه نشينهاى اطراف تهران - که وضعشان اينطورى است - مى خواهيم خانه درست کنيم، آقايان هم مى خواهيد که کمک کنيد و يک طورى آنقدرى که بتوانيد تخفيف بدهيد و کمک بکنيد.

اينها چه مى گويند? اينها دلسوز ملتاند? اينها فدايى (1) ملتند? اينها براى ملت مى خواهند کار بکنند? خوب، اگر براى ملت مى خواهيد کار بکنيد، ما داريم کار مى کنيم، بياييد شما هم کمک بکنيد.

فخارها دارند عمل مى کنند و تخفيف مى دهند، خوب، شما بياييد کمک کنيد، بياييد تبليغ کنيد، بياييد به اين کارگرها بگوييد که خوب، حالا که مى خواهند براى مستمندان کار کنند، شما زيادتر کار بکنيد، کمتر مزد بگيريد.

شناختن خيانتکاران اينها خائنند آقا! اينها دستشان - دست اربابانشان - از مملکت ما کوتاه شده ، مى خواهند که دست آنها را باز بکنند، و الا يک مسئله ملى، يک مسئله اى که براى طبقه ضعيف است - خانه سازى براى طبقه ضعيف است، براى ثروتمندها که کسى خانه نمى سازد، براى اين زاغه نشينهاى اطراف تهران يا اطراف شهرستانهاى ديگر، براى آن کارگرهايى که خانه ندارند و بيچاره اند، خانه سازى براى اينهاست - عوض اينکه اينها هم بيايند کمک کنند، بيايند اينها هم تبليغ کنند، کمک کنند، همراهى کنند که اين بيچاره ها به خانه برسند، و نمى گذارند اين کار انجام بشود.

البته مى خواهند نگذارند، ولى غلط مى کنند! اين کار انجام مى گيرد.

اما من مى خواهم معرفىشان بکنم.

شما هم از آنها بپرسيد که آقايان که آمده ايد توى اين کارخانه ها و به اين کارگر مى گوييد کار نکن.

پول مى دهى که کار نکن، - مى گويند پول هم مى دهند که کار نکنند! - اين پول که از جيب تو نيست!، اين پول از همانى است که از امريکا آمده يا از شوروى آمده است.

اين پول از آنهاست که به جيب تو کردند، که به جيب اينها مى کنى! تو که پول ندارى.

تو براى پول دارى مى دوى! تو که پول ندارى، اگر پول داشتى که اين کارها را نمى کردى.

اين پولى است که آنها مى دهند، که شما نگذاريد اين کارخانه ها کار بکنند، نگذاريد اين مسکينها خانه پيدا بکنند، تا صدا بلند بشود، تا انقلاب بشود، تا ما دوباره بياييم و همه نفتهاى شما را ببريم و همه جواهراتتان را ببريم و همه معادن زيرزمينىتان را ببريم و جنگلهايتان را ببريم و مراتعتان را ببريم، و همه چيزتان را ببريم.

پيروزى در سايه يارى مستضعفان اينها خائنند! اينها بدتر از آن خائنهايى هستند که آدم کشتند، اينها دارند حيثيت اين ملت را از بين مى برند.

لکن اگر اين حس انسانيت، اين حس معاونت در شماها موجود باشد که براى اين ضعفا دلسوز باشيد، و ملاحظه بکنيد آن روزى که توى خانه تان راحت نشسته ايد ملاحظه بکنيد که آن مردى که با هفت - هشت نفر بچه توى اين زاغه نشسته ، در سرماى زمستان به اين چه مى گذرد، در گرماى تابستان به اين چه مى گذرد، يک خرده اى فکر اين معنا را بکنيد، و براى اينها و براى خداى تبارک و تعالى - رضاى خداى تبارک و تعالى - براى اينها تخفيف بدهيد، براى اينها زحمت بکشيد، انشاءاللّه با حفظ اين انسانيت و تعاون پيش مى بريد، پيروز مى شويد.

من انشاءاللّه اميدوارم که اگر حفظ بشود اين نهضت ما، اين حس تعاون، يک دسته استفاده جو، حالا که مثلا ...

يک قدرى آرام شده ، استفاده جوها نيفتند براى استفاده ، گرانفروشى و - نمى دانم - قاچاقگرى و ...

و روى موازين اسلامى ، روى موازين انسانى، و روى انصاف عمل بکنند، من اميدوارم که حکومت عدل اسلامى - آنطورى که ما مى خواهيم، آنطورى که خداى تبارک و تعالى مى خواهد - تحقق پيدا بکند که براى همه ، براى همه ، رفاه و سعادت، هم در اينجا و هم در آنجا، فراهم بشود.

مدرس، تنها ابرمرد در برابر رضاخان اين عکسى که ملاحظه مى کنيد(2)، شخصى است - آن آقا نمى دانم که اينجا هستش? يکى از

حضار:

بنده برادرزاده آن مرحومم. امام: بله - که ملکالشعرا(3) گفته استکه از زمان مغول تا حالا مثل اين شخص در عالم نيامده ، اين مرحوم مدرس.

...آنطور که ما خودمان ديديم تنها آدمى که در مقابل رضاخان قلدر ايستاد اين است،اين شخص، يک روحانى که لباسش از ساير اشخاص کمتر بود.

- آن وقت وقتىکه شعر گفته بودند، براى تنبان کرباس مدرس، آن فاسد شعر گفته بود - اين در مقابل قدرت بزرگ رضاخان ايستاد.

آنکه هجوم کرده بود به مجلس که مجلس را چه بکند، و زنده باد، زنده باد رضاخان مى گفتند، ايستاد گفت که مرده باد او و زنده باد من! يک همچو مرد قدرتمندى بود، براى اينکه الهى بود، براى خدا مى خواست کار بکند، نمى ترسيد.

خداوند انشاءاللّه او را رحمت کند و شما را هم توفيق بدهد که اين اشرار را عقب بزنيد.

1- چريکهاى فدايى خلق.

2- اشاره به عکس شهيد سيد حسن مدرس که برادرزاده او به حضور امام آورده بود.

/ 175