سخنرانى - صحیفه امام جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 7

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

30 ارديبهشت 1358 / 23 جمادى الثانى 1399

مکان:

قم

موضوع:

ضرورت خوددارى از تضعيف روحيه مردم - کوشش در راه محروميتزدايى

بسم اللّه الرحمن الرحيم

حضار:

صدر حاج سيد جوادى، احمد (وزير کشور) و استانداران سراسر کشور چرا تضعيف روحيه ها? من قبل از ورود در اين سه مورد(1) بايد گله اى از شما و آقايان بکنم.

آن کنفرانسى که شماها دو سه روز تشکيل داديد(2)، اين معالاسف ضرر داشت.

براى اينکه روحيه مردم را شماها تضعيف کرديد.

امروز روزى است که بايد تقويت بشود روحيه ها، نه تضعيف.

شکايت - مجرد شکايت - رفع اشکال نمى کند، عمل بايد بشود.

بايد امروز ما همه مان دست به دست هم بدهيم و به طور قاطع پيش برويم، و پيش هم مى رويم.

ياس نبايد ايجاد کرد در ملت.

و آقايان، آنطورى که من در روزنامه ديدم از راديو شنيدم، تضعيف کردند روحيه ملت را.

حتى شايد من هم يک قدرى - فرض کنيد - تضعيف شدم! و اين مضر بود از آن طرف.

آقايان بعضىشان گله کردند و بعضىشان شکايت کردند.

بعضى از آن طرف هم، آن آقا که از طرف وزير کشور ...

معاون او ديگر زيادتر! کارى کرد که تضعيف شد.

بايد ما با قاطعيت پيش برويم.

انقلاب ايران و خطا در محاسبات جهانى آقا! ما ملت، يعنى نه ما، ما خيلى نقشى نداشتيم، ملت با آن قاطعيتى که داشت يک همچو کار بزرگى را انجام داد، يعنى کارى که هيچ احتمالش در مخيله امثال ماها نمى آمد.

احتمال اين معنا که يک همچو سدى شکسته بشود، در ذهن کسى نمى آمد، و لهذا خارجيها هم که مطالعه کرده اند، روى موازين چپگرايى ، رو موازين ماديگرى، اين را يک امر محالى مى دانستند و گفتند که حسابها خطا درآمد.

حسابهاى همه خطا درآمد، براى اينکه اين حسابها همه اش روى ماديگرى بود.

درست هم مى گفتند، آنها روى حسابهاى ماديگرايى يک ملتى که هيچ ندارد بر يک قدرتهايى که همه چيز دارند معنا ندارد که اين پيروز بشود، لکن روى يک معانى ديگرى، که معنويات باشد و ايمان مردم و آن چيزى که در صدر اسلام براى مسلمين پيدا شد و کمتر از نيم قرن دنيا را تسخير کردند، آن ايمان و استقبال به شهادت، نترسيدن از اينکه من اگر بميرم چه مى شود، شهادت را براى خودشان نعمت مى دانستند، - الان هم در بين اقشار هستند که مى آيند و مى گويند دعا بکنيد ما شهيد بشويم، دعا بکنيد بچه من شهيد بشود - اين روحيه پيدا شد و اين وحدت کلمه اى که در همه اقشار به وجود آمد.

اين سد بزرگى که همه حسابها را باطل از کار درآورد، شکست، به واسطه آن اين پيشرفت را کرديم.

توان سازندگى ملت ملتى که اين پيشرفت را کرده است نبايد به اينکه يک قدرى کشاورزى اش عقب است، يک قدرى مثلا کارخانه ها را نمى گذارند راه بيفتد اينها را هم ما البته مى دانيم که الان تتمه آن رژيم به شکل يک ريشه هاى مفسد و فاسد هست در اين مملکت، از آن طرف هم از خارج به اينها يک کمکهايى مى شود اشخاص منحرف هم زياد هستند، مى دانيد که اينها دارند کارشکنى مى کنند، و من جمله کارشکنى اى که مى کنند، همينکه نمى گذارند کشاورزها بردارند.

تا مى توانستند نگذارند بکارند، حالا که کاشته اند، نمى گذارند بردارند.

يکى از مشکلات اين است.

لکن ما بايد با يک قوه روحى، قوه ايمانى پيش برويم.

بايد مردم را تقويت بکنيم.

اين مردمى که با قوت ايمان و با روح شجاعانه ، زن و مردشان در خيابانها ريختند و اين اساس را به هم زدند، اينها قدرت اين را دارند که بسازند مملکت را.

مى توانند.

روحيه مردم را تضعيف نکنيد ماها بايد - شماها که در استانها هستيد و ايشان که در مرکز هستند، من که اينجا هستم - همه بايد هميشه در صحبتهايمان توجه بکنيم به اينکه اين صحبت در يک اتاق دربسته نيست، اين صحبت در همه ايران پخش مى شود و همه مى شنوند.

حالا کشاورزها همه راديو دارند و همه مى شنوند.

نبايد ما يک چيزى بگوييم که اين روحيه ها تضعيف بشود.

ما بايد تقويت کنيم اين روحيه ها را، و مبادى اصلاح پيش ما هست.

يعنى ما هم مخازن زياد داريم - که مى بردند و حالا نمى توانند ببرند - و هم نيروى انسانى داريم - که پيشتر جلويش را مى گرفتند و حالا کسى نمى تواند جلويش را بگيرد.

همه چيز داريم ما، يعنى يک مملکت غنى ما داريم، مملکت غنى است لکن بايد اهالى اين مملکت از اين غنا استفاده بکند.

پيشتر نمى گذاشتند، حالا بايد بکنند.

اينها را تقويت بکنيد هميشه .

اين روحيه قوى اى که الان در مردم هست، و باز هم تتمه اش مانده - ولو يک قدرت ضعيف شده است - بايد تقويت کرد، تا اين نهضت به طور قوت پيش برود و يک حکومت مستقرى - که ما باز آرامش لازم داريم و اين نهضت را لازم داريم که اين مراحل بعد هم درست بشود - يک حکومت مستقرى پيدا بشود.

کارها را با قدرت و با همت همه انجام بدهيد.

روز عمل است، نه صحبت در هر صورت، گله من اين بود که هم دولتيها، يعنى وزرا و نخستوزير، و هم ساير آقايان، اين صحبتها يک قدرى اسباب اين شد که مردم نگران بشوند.

البته شماها نگران اوضاع هستيد! لکن قاعده اش اين بود که يک جورى باشد که پخش نشود که همه بفهمند که توى چنته شما چيزى نيست! شما بايد به همه بفهمانيد - و واقعش هم هست - که شما همه چيز داريد.

شما ملت را داريد و - عرض مى کنم که - موانع را رفع کرديد که مهم بود آن موانع، رفتند.

حالا يک قدرى ديرتر، يک قدرى زودتر، کارها را خودتان انجام بدهيد ديگر.

وقتى مانع در کار نباشد، آنهايى که کارشکنى مى کردند، آنهايى که مى خواستند همه چيز ما عقب باشد، کشاورزى نشود، و اين مصيبتها را به بار آوردند، اينها رفتند.

حالا که رفتند ما ديگر از چه بترسيم? ما خودمان درست مى کنيم مسائل را.

منتها البته وقت لازم دارد، کشاورزى وقت لازم دارد، موانع بايد رفع بشود.

کارخانه ها وقت لازم دارد تا راه بيفتد.

بودجه کمکم درست بشود.

بودجه مملکت - خوب - آن هم هر چى داشتيم خوردند و رفتند.

حالا از سر، ما بايد فکر کنيم.

و مهمش اين است که نه خودمان روحمان را ببازيم، و نه ديگران روحشان را مايوس کنيم.

خودمان قوى باشيم.

ما کار مهم را کرديم، کارهاى ديگر کارهاى مهم نيست.

ما درست مى کنيم کار را، مى شود اين کارها.

مردم هم بايد خودشان با هم دست به هم بدهند.

مملکت مال خودشان است، بايد مملکت خودشان را، خودشان درست بکنند.

به مردم بايد حالى کرد که خوب، يک نهضتى شد و اين موانع مرتفع شد، به مجرد رفع موانع که نمى شود که فورا همه چيز درست بشود.

حالا وقت کار است، وقت عمل است، نه وقت صحبت.

حرفها را بايد کنار گذاشت و عمل کرد.

مسئوليت استانداران شما آقايان که در محل هستيد با قاطعيت بايد عمل بکنيد و مردم را وادار کنيد که به قاطعيت عمل بکنند.

موعظه کنيد مردم را، نصيحت کنيد.

اينهايى که کمکارى مى کنند، ادارات را مى گويند کمکارى مى کنند، خوب، شما هر کدام در هر استانى که هستيد ادارات را واداريد که کار بکنند.

...

حالا وقت پرکارى است، نه وقت کمکارى.

کشاورزها باز بهتر عمل کرده اند، براى اينکه از هر جا مى آيند، مى گويند ما کشاورزىمان خوب است حالا، امسال خوب شده .

کشاورزها بهتر عمل کرده اند.

ادارات کمتر عمل کرده اند.

آنطورى که ما دلخواهمان است در ادارات، آنطور نشده .

کشاورزى از سايرين بهتر هستند.

در کارخانه ها هم شده و نشده اينطورى اند که اخلال مى کنند.

البته حالا وقتى است که شما همه دست به هم بدهيد اين اخلالگرها را جلويشان را بگيريد، اين اخلالگرهايى که هستند.

هر جا شما هر کدام هستيد.

اشخاصى که هم کارآمد هستند و هم متعهد، ملى، اسلامى ... نقش اسلام در پيروزى انقلاب آقا! کار هيچ کدامتان پيش نمى رود الا به اسلام.

اين مسئله را، اين نهضت را اسلام پيش برد، يعنى همه مردم مى گفتند ما اسلام را مى خواهيم.

اگر اين نبود، اين جبهه هاى مختلف و اين حزبهاى مختلف هيچ کدام نمى توانستند اين کار را بکنند.

اين ملت از باب اينکه مسلمان بود، و از آن طرف رنجها ديده بود، همه با هم جمع شدند و گفتند ما اسلام را مى خواهيم، ما جمهورى اسلامى مى خواهيم.

وقتى هم پاى راى دادن شد، همه ديديد که اگر - چنانچه - قضيه اسلام در کار نبود آنطور رفراندم را کسى مى توانست درست بکند? امکان نداشت يک همچو رفراندمى - رفراندمى که در تاريخ ايران که هيچ، در تاريخ بشر بى سابقه است - يک رفراندمى که همه با شور و شعف مى روند: پيرمرد هفتاد ساله با جوانها، مريض را توى چرخ مى نشانند و مى آيند مى گذارندش دم آنجا تا رايش را بيندازد.

يکى از مريضها آنجا رايش را انداخته - براى من نقل کرده اند - رايش را انداخته و فوت شده است.

يک همچو چيز بى سابقه اى براى اين است که ...

زير پرچم اسلام بود که اين کار انجام گرفت.

اسلام منهاى آخوند يعنى طب به استثناى طبيب اين حرفهايى که در اين قشرهاى بى اطلاع - نمى گويم که فاسد، بى توجه به واقعيات - اين حرفهايى که زده مى شود، که در حرفهايشان مى بينيم اصلا کارى ديگر به اسلام ندارند.

هيچى! مثل اينکه قضيه را همين خود جبهه ها درست کردند و حزبها درست کردند اين نعمت را دارند از دست مى دهند از آن طرف، شما در هر جا که برويد، آنکه مردم را راه انداخت براى اين چيزها آخوندها بودند.

حالا قيام نکنيد بر ضد آخوند بگوييد که اسلام منهاى آخوند! معنايش اين است که اسلام هيچ، منهاى آخوند يعنى هيچ، مثل طب به استثناى طبيب! طب به استثناى طبيب يعنى ما طب نمى خواهيم! و الا نمى شود طب باشد به استثناى طبيب.

اسلام به استثناى آخوند و روحانى معنايش اين است که اسلام را ما نمى خواهيم.

اگر اين سد را بشکنيد، همه تان هم جمع بشويد، کار ازتان نمى آيد.

اينهايند که کار ازشان مى آيد.

مطالعه کنيد، ببينيد، در همين نهضت مطالعه کنيد، ببينيد کى کار را پيش برد? کدام قشر از ديگران بيشتر پيش بردند.

همه ، همه کردند، اما آنکه مردم دنبالشان بود و عامه مردم، ميزان کشاورز است، ميزان بازارى است، ميزان اين خيابان است و اين مردم خيابانى هستند، کى اينها را تجهيز کرد براى اين کار? آخوندها بودند.

البته ديگران هم بودند، لکن مهم اينها بودند.

به فکر اين نيفتيد که حالا توى روزنامه بنويسيد: آخوند بازى! و آن وقتى که مردم اعراض مى کنند از يک همچو روزنامه اى، حالا نويسندگان ما بيايند بگويند که دمکراسى - نمى دانم - آزادى! کى جلويش را گرفته بود! آزادى مطبوعات يا توطئه ?! اينها مردم نمى خواهند بگذارند وقتى روزنامه را نخريدند مردم، کنار مى روند.

يک روزنامه توطئه گر را نبايد به اسم آزادى ...

حالا نويسندگان و سنديکاى نويسندگان ما و حقوقدانهاى ما بيايند - يک چيزى که توطئه است - مى خواهند اين مسئله را به هم بزنند مى خواهند اين نهضت را به هم بزنند آقايان هم بيايند پشتش را بگيرند به اينکه ما -نمى دانم - آزادى مطبوعات! و آزادى! آزادى مطبوعات هست، اما توطئه هم آزاد است? آزادى مطبوعات هست، اما مطبوعات آزادند که کمونيستها مى گويند بنويسند، که مسلمانها مى گويند ننويسند? اين معنى آزادى مطبوعات است، يا توطئه در کار است? اگر اين توطئه پيش برود، همه تان را از بين مى برند.

اگر اين توطئه پيش برود و کمک نکنيد و شما خيال کنيد که مى توانيد يک کارى بکنيد به استثناى روحانيين، کلاهتان پس معرکه است! نمى توانيد هيچ کارى بکنيد.

توطئه در جدا نمودن روحانيت از مردم اين معنا که ، هم تقويت بکنيد روحيه مردم را هم تقويت بکنيد - عرض مى کنم - روحانيت را، هم تحت لواى اسلام پيش برويد، اين مملکت شما پيش مى رود.

اگر بخواهيد...بگوييد ما مثلا جبهه کذا، ما نهضت کذا، ما - عرض مى کنم که - حزب دمکرات کذا، اينها هر کدام چند نفر دنبالشان هستند که براى دنيا آمده اند، و ابدا وقتى که يک ترقه بشود گوش به اين حرفها نمى دهند، مى روند سراغ کارشان.

آنى که کار از او مى آيد، آن کسى است که براى اسلام و براى شهادت آماده است کار از او مى آيد.

و او آنى است که آخوند در کله اينها کرده ، و به حق هم کرده و انبيا کردند و خدا کرده .

اين را از دست مردم نگيريد شما آقايان.

شماها در هر جا هستيد نفوذ داريد انشاءاللّه، و بيشتر نفوذ پيدا مى کنيد، اين مطلب را از دست مردم نگيريد.

هم مردم را تقويت کنيد که پيش مى توانيم ببريم و مى توانيد، و مى دانم که مى توانيد.

انشاءاللّه پيش مى بريد و هم خودتان اين سنگرها را يکى بعد از ديگرى خراب نکنيد.

اين سنگرهايى که با وجودشان، شکست اين سنگرهاى بزرگ را، اين ديوار را شکست، اين را قدرش را بدانيد و به همش نزنيد.

اين را نگوييد که اينها کهنه پرستند! همينها با اينکه شما خيال مى کنيد، از شما متنورتر هستند.

توى قشرهاى اينها نويسنده بهتر دارد، گوينده بهتر دارد، متفکر بهتر دارد.

خيال نکنيد که اينها چيزى نيستند.

مجرد اينکه خير، پارک ندارند، و مجرد اينکه اتومبيل سيستم کذا ندارند، مجرد اينکه چنان هستند، پس متنور نيستند! متنور آن است که يک پارکى داشته باشد و يک اتومبيلى داشته باشد و خودش را بزک بکند، بيايد بيرون! و اين مسائل ضرر دارد به مملکتمان.

کميته ها، نگهبانان امنيت کشور حالا مى رويم سراغ اين مسائلى که شما گفتيد.

اين کميته ها لازم است وجودشان، لکن تصفيه .

ما هر دو، قضيه را قبول داريم.

من هم قبول دارم.

من هم متاسفم از اينکه در ايران يک کميته هايى هست که مفيد که نيست، گاهى مضر است.

اين را من قبول دارم.

اما اين را نمى شود گفت که کميته حالا ديگر ما نمى خواهيم! حالا ما کارهايمان هنوز تمام نشده .

ما حالا کميته لازم داريم.

ما حالا اين سربازهاى ملى، اين پاسداران ملى، الان مملکت ما را اينها دارند حفظ مى کنند.

ما اينها را لازم داريم.

بنابر اين اصل مطلب که مشکل اول بود و صحبت اول بود - که کميته ها کارشکنى مى کنند - اين بايد اصلاح بشود.

يعنى بايد همينکه - عرض مى کنم - ما، حوزه علميه اينجا، آقايان، شوراى انقلاب، اينها بنشينند طرح بريزند و اشخاصى را بفرستند و با کمک همه آقايان - اينها را - تصفيه بکنند.

يعنى اگر يک عضو فاسدى که - عرض مى کنم که - تو اينها رخنه کرده است کنار بگذارند و مطالب را اصلاح بکنند.

اما اينکه نباشد الان صحيح نيست.

الان ما، بين راه هستيم، الان اينها را ما لازم داريم.

مشکل کشاورزى و ارتش قضيه دوم.

راجع به چى بود? راجع به کشاورزى.

البته مشکلات کشاورزى يکى اش هم همين مفسدينى هستند که نمى خواهند اصلاح بشود.

همين ديروز يک دسته اى آمده بودند - از سيستان ظاهرا بودند - گفتند که ما امسال کشاورزىمان 400 هزار هکتار کشاورزى کرده ايم، و بسيار خوب شده است، لکن يک پلى است که ما بايد از آنجا عبور کنيم و برويم سراغ زمينهايمان، اينها ترکمنها آمده اند جلويش را گرفته اند نمى گذارند برويم.

اين را بايد دولت کارى، فکرى بکند.

اين اشخاص با نصيحت فايده ندارد.

حرف ما را يک قشر از ملت که اعتقاد دارند به ما، مى شنوند، يک قشرى که براى فساد آمده اند، نمى خواهند درست بشود، آنها نمى شنوند اين حرفها را.

اين، قدرت لازم دارد.

قدرتش هم دست دولت است.

ژاندارمرى - عرض مى کنم که - ارتش، اينها بايد اين کارها را انجام بدهند، و اين ايشانند که بايد اين کار را انجام بدهند.

با اينکه يک اشکالات البته هست در ارتش، اشکالاتى هست، لکن بايد رفع بشود.

و ارتش بايد تقويت بشود، در هر جا.

ژاندارمرى تقويت بشود جلوى اين اشخاصى که نمى گذارند اين کارها انجام بگيرد بگيرند و جلوى آن اشخاصى که مى آيند کشاورزها حالا آنها بردارند، آنها هم جلويشان را بگيرند.

مانعى ندارد که ما هم نصيحت کنيم به مردم که اينها که تراکتور دارند و اينهايى که امکانات دارند، اينها خوب اگر ازشان اجاره بکنند، خوب آنها اجاره مى دهند.

اگر هم بنا باشد که ما هم يک کنارى بگوييم که مسامحه کنند يک قدرى، يک قدرى بتوانند کمک کنند، اينطور چيزها، آن هم از قبل من مانعى نيست، اينکه من بتوانم.

در اين هنگام يکى از حضار گزارشى ارائه داد.

پس از آن حضرت امام فرمودند: آرامش، آرامش به يک معنا هست، يک معنا نيست.

خوب سرحدات باز به همان حال اول باقى است.

من اين پريروز که اين آقايان آمدند اينجا من آنقدر صحبت کردم، رفتند و توى اداره هاى خودشان نشستند و کارى هم نکردند! اگر بنا باشد يک مملکتى ارتشش پشت گوش بيندازد، آن رئيس ستاد، مطالب را پشت گوش بيندازد، درست عمل نکند، اين ارتش نمى تواند کارى بکند.

و الان وضع ارتش ما معالاسف اينطورى است که اشکال در کار است.

جريان مرزها و مرزبانيها من حالا نمى خواهم اشکالات را بگويم.

اشکالات در کار است.

اين اشکالات بايد رفع بشود.

بايد تقويت بشود اين سرحدات.

خوب، به ما پيشنهاد کردند که - چنانچه - چند تا مثلا يک عده اى از ارتش، با يک مقدارى از پاسدارها، بيايند در اين سرحدات و چادر بزنند در سرحدات، اين ور و آن ور، و پاسدارها هم آنجا باشند، چند تا طياره هم بيايند از آنجا عبور بکنند و رد بشوند، اينها مى ترسند، ديگر نمى آيند.

اين کار را بايد کرد.

الان مملکت سرحداتش باز است، هر چه مى خواهد تفنگ بياورد، مى آورد.

آنها هم نشسته اند آن طرف، تفنگ مى فرستند.

بلکه تربيت مى کنند.

خوب، اينها بايد جلويش را گرفت.

مى توانيد جلويش را بگيريد.

اينها حالا يک چيز مختصرى هستند، لکن اگر جلويش را نگيريد مفصل مى شوند.

اين مختصر را بايد از اول در اين نطفه خفه اش کرد.

لزوم قاطعيت در برخورد با مشکلات اگر ما مسامحه بکنيم و بخواهيم که با ترتيب - و مثلا فرض کنيد - ادارى و جو پرونده سازى و به کاغذ بازى عمل بکنيم، کارها زمين مى ماند.

بايد - به طور قاطع- ارتش، ژاندارمرى، به طور قاطع عمل بکنند و سرحدات را جلويش را بگيرند که اين تفنگها نيايد، اين مفسدين نيايند.

اينها مهمتر از کشاورزى است.

اينها ما را از بين خواهند برد، اگر مهلت بهشان بدهيد.

الان چيزى نيستند، الان با يک هو از بين مى روند، اما اگر مهلت بهشان بدهيد، خوب، کمکم قواى مجتمع مى شوند و کمکم رشد مى کنند.

اين را بايد جلويش را بگيريد.

بنابراين، اين مشکل عمده اش با ارتش و ژاندارمرى است که اين اشخاصى که مال مردم را مى خواهند يا اين زراعت را مى خواهند چه بکنند - و معلوم هم نيست که حقى بگويند و درست بگويند - اينها را جلويشان را بگيرند.

و بعد مراجعه بشود به جاهايى که محاکم صالحه ...

و ببينند اينها چى مى گويند و راست و دروغش معلوم بشود.

اما الان حق ندارند جلو زراعت مردم را بگيرند اينها بايد ارتش جلويش را بگيرد يا ژاندارمرى? وزير کشور: ژاندارمرى خوب، ژاندارمرى.

ژاندارمرى بايد جلويش را بگيرد.

وزير کشور: برنامه اى که دستور فرموديد مرتب در هر منطقه اى داريم پياده مى کنيم و ژاندارمرى يک عده اى را مى فرستد. فرصت ندادن به توطئه گران خوب، پس اينها بايد جلويش را - اينها - بگيرند.

اين ديگر با صحبت درست نمى شود، براى اينکه آنهايى که مفسد هستند به صحبت گوش نمى دهند.

اينها قدرت لازم دارند، بى قدرت فايده ندارد.

بله ، مردم مؤمن بازارى را مى شود با صحبت هدايتش کرد به کار، کشاورز آرام را مى شود، اما آنکه آمده است به هم بزند اين اوضاع را، اصلش تزش اين است که ايران به هم بخورد، ايران آرام نباشد، تا اينکه بگويند نتوانستند خودش را اداره بکنند، ديگران براى ما سرپرست بفرستند، اين نبايد باشد، بايد جلويش را گرفت.

ما خودمان مى توانيم، بهتر هم از ديگران مى توانيم.

چرا نمى توانيم? وزير کشور: در اراک رئيس ژاندارمرى را با دو نفر ديگر از مامورين کشتند و نگذاشتند حکمى که هيات پنج نفره داده ، اجرا شود? خوب، قوه قوى بايد بشود ژاندارمرى تا نتوانند بکشند.

اينکه ديگر با موعظه درست نمى شود! آن آدمى که مى خواهد آدم بکشد و رئيس ژاندارمرى را مى خواهد بکشد، اين را بايد تقويت کرد و جلو گرفت، گرفتشان.

هر کس که همچو کارى کرده بايد گرفتش و به مجازات خودش رساند تا ديگر نتوانند تکرار بکنند.

بنابر اين، اين مسئله هم با دولت است که بايد دولت اين کار را به اسرع وقت انجام بدهد.

نگذاريد آقا اينها يواش يواش هر طور دلشان مى خواهد عمل کنند.

من بعد به شما عرض مى کنم...

متصديان سالم و متعهد در پاسخ به اظهارات يکى از حاضران: خوب اينها محتاج به تاملى است و آنکه من ثانيا بايد به آقايان عرض کنم اين است که اشخاصى را که تعيين مى کنيد، از استانها تعيين مى شود براى حکومت، فرماندار و فلان، اينها را درباره شان مطالعه بکنيد.

آنجا به ما گفته اند که در بعضى از استانها - تعمد هست يا اشتباه - که اشخاص ناسالم مى گذارند، بلکه گاهى اشخاص سالم را برمى دارند، به جاى اشخاص، ناسالم مى گذارند.

آن کسى که اين کار را مى کند اگر در اشتباه است، خوب، از اين به بعد اين اشتباه نکند، درست چشمهايش را باز کند.

ببيند چه کسى را دارد براى کجا مى گذارد و اگر خداى نخواسته يک غرضى درش هست، اين بداند که ديگر اين حرفها گذشته .

تعيين يک فرماندار مثلا منحرف يک جايى اسباب اين نمى شود که دوباره مسائل برگردد، مسائل گذشته ديگر، آن مسائل برنمى گردد.

پس بهتر اين است که آقايان متوجه باشند که براى ملت که الان هست، براى مملکتى که الان مال خودشان هست - مثل اينکه براى خانه خودشان خدمت مى کنند - صادقانه براى کشورى که الان مال خودشان هست.

خوب، پيشتر خيليها عذر داشتند که خوب، من براى چه ? ما که منافعمان به جيب ديگران مى رود، چرا ما کار بکنيم، که منفعتش به جيب ديگران برود? حالا که اين حرف نيست.

حالا اگر کار بکنيم، منفعتش به جيب ملت خودمان مى رود و به جيب خودمان مى رود.

همان طورى که براى خانواده هايشان بايد کار بکنند، و از روى صداقت کار مى کنند و از روى امانت و اشتياق، براى کشورشان هم همين طور عمل بکنند.

اشخاصى که در ذهنشان آمده است، يا خداى نخواسته که مثلا حالا يک کسى را آنجا بگذارند، يک کسى را اينجا بگذارند، يک منحرفى را آنجا بگذارند يک منحرف را آنجا بگذارند، اگر به ذهنشان آمده است که با اين عمل مى شود يک کارى را که انجام شده است برگرداند، اين را از ذهنشان بيرون کنند، نمى شود ديگر اين.

جز اينکه خودشان - عرض مى کنم که - خراب بشوند بين ملت، چه بشوند، نتيجه اى از آن حاصل نمى شود.

در هر صورت، شما در سطح کشور همه جا هستيد، و بايد براى کشور خودتان خدمت بکنيد.

ما هم که اينجا هستيم، دعا مى کنيم به همه کشور و همه شماها، که بتوانيد خدمتتان را انجام بدهيد.

و اميدوارم که بزودى همه مشکلات رفع بشود.

از بين رفتن خوف از ساواک و امريکاييها مشکلات، - مشکلات اساسى - رفع شده است، آن مشکلى که نمى گذاشت هيچکس هيچ کارى بکند آن رفع شده است، ديگر هم برگشت ندارد.

اين مشکلات، ديگر مشکلاتى است که يک خانه اى تو خانه خودش يک - فرض کنيد - يک جايش حالا خراب است، مى خواهد اصلاحش بکند، با طمانينه و دلگرمى اصلاحش مى کند.

الان وضع اين است که ما مى خواهيم خانه خودمان را اصلاح بکنيم.

ديگر خوف اينکه اگر من فلان کار را بکنم سازمان امنيت مى آيد من را مى گيرد مى برد توى سياهچال، اين خوف ديگر نيست.

اگر فلان کار را بکنم امريکايى ها را وادار مى کنند که يک همچو کارى بشود، اينها ديگر در کار نيست.

الان ديگر خودتانيد و مملکت و کشور خودتان.

و براى خودتان بايد کار کنيد.

همه مان بايد براى خودمان کار بکنيم.

اگر - چنانچه - اعتقاد به خدا داريم - که داريم انشاءاللّه - براى خدا اين کار را بکنيم، يک کشور اسلامى است.

و اگر خداى نخواسته خير، اينطور نيست، ملى هستيم، خوب ...

براى کشورمان اين کار را بکنيم.

و اميدوارم که همه موفق باشيد و مؤيد.

محروميتها و انتظارات در پاسخ به اظهارات يکى از حاضران: بله ، اينها مکررا آمده اند پيش من.

هر دسته اى که مى آيند مى گويند در اطراف مابيکارى زياد است، هيچ نداريم، آب و برق نداريم، دبستان نداريم - عرض مى کنم که - بيمارستان نداريم، از اين حرفها.

خوب، هر کس از هر جا هست مى آيد مى گويد.

وغالبا هم مى گويند هيچ جا مثل ما محروم نبوده .

ما به اينها مى گوييم که خوب، اين تازه شده است، يا از قديم بوده است? اين انقلاب اين را آورده است يا خير، اين سابقبوده است و حالا ما وارد شده ايم به يک جايى که همه اينها نبوده است? اگر بگوييد که انقلاب اين فقر و فلاکت را آورده که خودتان هم قبول داريد که نيست اينجور، پس اين قبل از انقلاب بوده است.

اين مطلب اين بيکارى بوده و اين فقر بوده و اين نداشتن آب و برق و آسفالت و ...

بوده است قبلا.

حالا وارد شده دولت به يک مملکتى که همه چيزش اين جورى بوده .

بختيارى مى گويد که ما از همه محرومتر بوده ايم، سيستانى مى گويد ما از همه محرومتريم، بلوچستانى همين را مى گويد، کردستانى هم.

همه و همه هم راست مى گويند که محروم بوده اند، اما اين محروميتى که بوده ، سابق بوده ، حالا پيدا نشده است که شما حالا بياييد بچسبيد به دولت که الان بده ! براى اينکه الان که نشده است، در دولت آقاى بازرگان اينها نشده است که آقاى بازرگان ضامنش باشد.

اين در دولتهاى سابق و در زمان رژيم سابق شده است.

و حالا اينها وارد شده اند.

شما وارد شده ايد به يک مملکتى که آشفته بوده و بايد درستش کنيد.

پس - بنابراين - کارگر، کارمند، کشاورز - عرض مى کنم - بيکار، همه اينها چيزهايى بوده که سابق همان جور بوده .

بدتر بوده ! حالا لااقل آزاد هستيد، آن وقت اين هم نبود.

...

آنها هم بايد يک قدر صبر کنند، ببينند که بايد چه بکنند.

آنها خيال نکنند که حالا که ما بيکار هستيم پس يااللّه بدهيد! من که اين کار را نکرده ام که بدهم.

کار سابق، سابقى کرده ، آنها شما را محروم کرده اند ما حالا آمديم اين محرومها را از محروميت بيرون کنيم.

اما اينکه معجزه نيست که فورا عمل بشود! خوب، اين بايد بتدريج عمل بشود.

اين را بايد به آنها گفت که مسئله اينطور است که شما در يک رژيمى بوديد که همه محروميت را در آن رژيم داشتيد، خرابى همه آنجا بود.

ما حالا وارد شده ايم به يک خرابه اى، مى خواهيم بسازيم.

خوب، اين خرابه اى که مى خواهيم بسازيم، مهلت لازم دارد، يک قدرى وقت لازم دارد.

بايد وقت درست بشود.

بايد دولت مستقرى پيدا بشود، بايد يک بودجه اى براى دولت پيدا بشود، تا کار درست بشود.

همينطورى که نمى شود درست بشود! لزوم تحمل آشفتگيهاى بعد از انقلاب در هر صورت، همه بايد در ...

انقلاب است، انقلاب لازمه اش اينطور مسائل است.

و چه انقلابى بهتر از اين انقلاب ايران تا حالا واقع شده .

انقلاب سفيد اين است، نه آن انقلاب سفيد آقا آريامهر! انقلاب سفيد اين است که يک انقلاب واقع شد، يک سد به اين بزرگى شکسته شد، در عين حال آن چيزى که ضايعات بود، کم بود، آن چيزى که برداشت بود، زياد بود.

اما حالا هنوز حال انقلاب است.

ما که از انقلاب بيرون نرفتيم.

الان حال انقلاب است.

حال انقلاب آشفتگى دارد.

بعد از انقلاب آشفتگى دارد.

اين آشفتگى را همه بايد تحمل بکنيم.

شما در حد خودتان تحمل بکنيد، کارگر در حد خودش تحمل بکند - عرض مى کنم - جوان دانشگاهى در حد خودش تحمل بکند، براى اينکه ...

وقت آسايش الان نيست.

وقت انقلاب و بعد از انقلاب اين مسائل، گرفتاريها براى همه هست.

براى دولت هست، براى ملت هست، براى جوانها هست، براى - عرض مى کنم - کشاورزها، براى همه هست.

لکن همه بايد با هم
دست به هم بدهيم کار را انجام بدهيم.

انشاءاللّه که موفق باشيد.

1- مسئله کميته ها، کشاورزى و مواد مخدر که در سخنان وزير کشور مطرح شده بود.

/ 175