سخنرانى - صحیفه امام جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 7

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

8 خرداد 1358 / 3 رجب 1399

مکان:

قم

موضوع:

اسلام، مقصد اصلى

بسم اللّه الرحمن الرحيم

حضار:

ورزشکاران ورزش باستانى تقويت نيروى جسمى و روحى از اينکه اين جوانها از دست شما رفته است و مصيبت واقع شده است من متاثرم لکن براى اسلام و براى قرآن کريم ارزش دارد که همه از بين برويم.

ما همه زنده ايم براى احياى سنت پيغمبر اسلام و احياى قرآن کريم، و بايد دين خودمان را به اسلام ادا کنيم.

من وقتى که شما جوانها را مى بينم، ماشاءاللّه جوانهاى برومند و پهلوان، خيلى خوشم مى آيد و افتخار مى کنم به اينکه اين جوانها علاوه بر برومندى بدنى، توجه به ديانت و اسلام دارند و همان طورى که ورزش کردند براى تقويت بدن، انشاءاللّه ورزش براى تقويت روح هم کرده اند و مى کنند.

وقتى اين دو تا قوه با هم شد - قوه جسمانى و قوه روحانى - اين ارزش خيلى پيدا مى کند.

قوه جسمانى براى خدمت و قوه روحانى هم براى هدايت.

با قوه روحانى انسان هدايت کند خودش را و با قوه جسمانى خدمت کند.

اين دو قوه وقتى که مجتمع شد، يک انسان - به تمام معنا - انسان مى شود.

همان طور که در يک جامعه يک قواى فعاله و يک قواى هاديه مى خواهد، يک جامعه را هدايت کن لازم است، و جامعه هم بايد به آن هدايت عمل بکند، وقتى هدايت هدايت صحيح باشد و عمل عمل صحيح باشد، يک جامعه را راه مى اندازد و يک جامعه را معتدل مى کند، صحيح بار مى آورد، در شخص هم همين طور است.

شخص هم مثل يک جامعه مى ماند: يک قوه هادى مى خواهد هدايت کند، و يک قوه عامله مى خواهد که عمل بکند، يک عقل فعال مى خواهد، يک عقل نظرى مى خواهد، و يک عقل عملى مى خواهد که ادراک کند به آن عقل نظرى مطالب را، و هدايت کند همين انسان خودش را به اينکه در راه آن مقصدى که دارد عمل بکند.

همان طور که جامعه با اين دو قوه اصلاح مى شود، انسان هم با اين دو قوه اصلاح مى شود.

و من اميدوارم که همين طورى که شما قوه جسمى تان بحمداللّه سالم و خوب است قواى روحىتان همين طور، باشد، و با اين دو قوه به اسلام خدمت بکنيد.

تمام مقصد، اجراى اسلام الان وقتى است که ما بخواهيم اين کشور را از اين آشفتگيهايى که دارد نجات بدهيم، بايد همه وجهه نظر را به اسلام بکنيم، تمام مقصد اسلام باشد.

اسلام است که مى تواند ما را به سعادت دنيا و آخرت برساند.

اسلام است که براى ما آزادى - يک آزادى سالم، آزادى صحيح - تامين مى کند.

اسلام است که مى تواند ما را مستقل کند.

اسلام است که مى تواند روح ما را قوى کند، و به تبع آن جسم ما هم قوى بشود.

ما همه الان محتاج به اين هستيم که در اين آشفتگيهايى که البته بعد از هر انقلاب آشفتگيها هست و بحمداللّه انقلاب ايران يک انقلاب کمآشفتگى است آشفتگى هست اما نه مثل آنها که در جاهاى ديگر، انقلابات ديگر بوده است.

انقلاب روسيه و انقلاب فرانسه ضايعاتش خيلى بوده است.

بحمداللّه ايران، آن هم از برکت اسلام است، براى اينکه اين مردمى که انقلاب کردند اسلامى بودند، مردمى نبودند که بخواهند بيجا خرابکارى بکنند، به حد خودشان کردند، به آن اندازه اى که مفيد بود مى کردند، به آن اندازه اى که مجاز بود مى کردند.

ولهذا بعد از انقلاب اينطور آشفتگيهايى که در جاهاى ديگر بود، اينطور آشفتگيها نيست.

البته يک گوشه هايى از آن رژيم باز باقى است، و يک عمالى هم از خارجيها باز در بين مردم باقى هست لکن آن هم بايد به همت ملت، به همت همه - با هم - اين آشفتگيها انشاءاللّه رفع بشود، و بعد هم با همت همه سازندگى شروع بشود، به همت همه ، اسلام آنطورى که خداى تبارک و تعالى امر فرموده است تحقق پيدا بکند.

همکارى براى ساختن کشورى الهى الان الفاظ است، باز پا را از الفاظ بيرون نگذاشته ايم به جمهورى اسلامى راى هم داديم اما آن معنا و آن محتوايى که بايد تحقق پيدا بکند باز نشده است.

الان آشفتگيها همه جور هست.

تحول لازم دارد از همه چيز آن، که بخواهد بشود همه آن آثار طاغوتى، که در همه جا الان هست، الان هم آثار در همه جا هست، همه اينها بايد متحول بشود، تا اينکه اسلام به اينطورى که ، به آن چهره زيبايى که دارد تحقق پيدا بکند، يک مملکت الهى بشود در مقابل يک مملکت طاغوتى.

طاغوت را که از بين برديد، بايد به جاى آن يک مملکت اسلامى و يک مملکت الهى درست بشود.

مقابل طاغوت، اللّه است.

با رفتن طاغوت بايد مملکت اللّه پيدا بشود، مملکت الهى پيدا بشود.

و آن هم با همت همه است.

نه روحانيون مى توانند تنها کار را انجام بدهند و نه دولت مى تواند تنهايى انجام بدهد و نه قشرى از اقشار ملت.

همان طورى که همه پيش برديد، با هم مسئله را پيش برديد، با هم پيروزى را تا اين حدود ايجاد کرديد، نايل شديد به پيروزى، باز هم با هم بايد اين قافله را به منزل برسانيد.

اگر با هم نباشيد، اگر اين قوا همه با هم مجتمع نشوند، نمى توانند کار انجام بدهند.

در آرزوى پياده شدن آرمانهاى اسلامى اين حرفهايى که اين طرف و آن طرف گفته مى شود، اين اختلافاتى که دارد پيوسته دامن به آن زده مى شود، همه اينها مخالف با مسير ملت است.

ملت ما با هم همه اسلام را خواستند.

همه ملت فرياد کردند با اللّهاکبر که ما اسلام را مى خواهيم، ما حکومت اسلامى ، جمهورى اسلامى مى خواهيم.

مقصد ملت اسلام است.

اينها که گذشت، اينها مقدمات بود، اينها چون مانع بودند از اينکه اسلام تحقق پيدا بکند، مردم اين مانعها را رد کردند، ظالمها را کنار زدند، آنهايى که غارت مى کردند، اينها را کنار زدند لکن مقصد اصلى اين است که يک حکومت اسلامى تحقق پيدا بکند، رژيم يک رژيم انسانى -اسلامى بشود و مملکت يک مملکت اسلامى - انسانى بشود، که اسلام در همه قشرهاى مملکت - در همه قشرهاى مملکت، همه جا - اسلام باشد، هر جا برويد رنگ اسلام ببينيد.

و من اميدوارم که با همت همه شما آقايان و با همت همه اقشار ملت اين آرزويى که ما داريم تحقق پيدا بکند.

خداوند انشاءاللّه شما را توفيق دهد.

من اميدوارم که خداوند به همه شما توفيق عنايت کند، و اختلاف که ريشه همه مفاسد است کنار گذاشته بشود.

همه با هم برادر، همه با هم برابر و دوست.

در بين شما آن چيزى که از همه بيشتر به چشم مى خورد محبتى است که در شماهاست.

شماها اهل محبت هستيد و محبت اقتضا مى کند که اختلاف در کار نباشد.

دو نفر که هم را دوست دارند با هم اختلاف نمى کنند، و شماها بينتان محبت رايج است و مردانگى.

و اميدوارم که اين صفت بزرگى - که هر دو آن صفت از طرف خداوند تبارک و تعالى است - اين اسباب اين باشد که اختلاف در کار نباشد.

همه با هم،

/ 175