سخنرانى - صحیفه امام جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 7

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

25 ارديبهشت 1358 / 18 جمادى الثانى 1399

مکان:

قم

موضوع:

خيانت و بند و بست مدعيان حقوق بشر - جفاکارى نسبت به مستضعفان

بسم اللّه الرحمن الرحيم

حضار:

اعضاى هيات بازرگانان ايرانى حقوق بشر حربه اى در دست دشمن البته آنهايى که منافع خودشان را در خطر مى بينند يا منافع اربابهاى خودشان را، از اين نهضت به هر صورتى که باشد شکايت دارند و با هر توطئه اى مى خواهند اين نهضت را خاموش کنند.

گاهى به بهانه حقوق بشر از اين اعدامهايى که در ايران شده است انتقاد مى کنند، و اين را يک امر خشونت آميز مى دانند.

اينها در ايران نبودند ببينند چه شد، و در پنجاه سال و بيشتر بر ايران چه گذشت و بر جوانهاى ما اخيرا چه گذشت، لکن اطلاع دارند، همچو نيست که اينها بى اطلاع باشند.

اينها مطلع هستند که شاه سابق و شاه جلوتر با ايران چه کردند، و جنايات اين دو تا مرد يا نامرد به ايران چه بود.

خيانات اينها را اينها اطلاع دارند.

اين جمعيتى که ادعا مى کنند جمعيت حقوق بشر و حالا براى حقوق بشر دارند سينه مى زنند که اين عده که تا حالا کشته شده است چرا کشته شد? اين يک خشونتى است! اينها خشونتهايى که در عصر اين پدر و پسر بود ناديده گرفتند.

آن قتلهايى که به دست عمال اينها واقع شد، و گاهى هم به دست خود محمدرضا واقع شد، آنها را اصلا نظرى به آن ندارند.

نه آن وقت که ملت ايران آن جور ابتلا داشت و آنطور اينها غارت و قتل مى کردند يک کلمه گفتند و از حقوق بشر اسم بردند، و نه در آخر، که تمام جناياتى که در ايران واقع مى شد در ظرف - تقريبا - دو سال آخر که همه ملتها اطلاع بر آن پيدا کردند و ملت ايران آنطور گرفتار شد که جوانهاى ما را در خيابانها دسته جمعى کشتند.

سکوت در قبال جنايات شاه پانزده خرداد را اينها اصلا ذکرى از آن نمى کنند.

15 خرداد به طورى که گفته اند - من در حبس بودم، لکن آنطورى که براى من بعد از بيرون آمدن گفتند - قريب پانزده هزار نفر را آنها کشتند و از قرارى که باز گفتند، خود محمدرضا با هليکوپتر عامل قتل هم بوده است خودش.

اينها، اين طرفدارهاى حقوق بشر، اين پانزده هزار جمعيتى که در يک روز کشته شد اينها را مثل اينکه بشر نمى دانند! يا بشر مى دانند و براى آنها حقوق قائل نيستند.

اگر اينها بشر هستند و حقوق دارند و اين شصت هزار نفر يا بيشترى که در اين چند صباح، در اين چند ماه ، از ايران کشته شد - از بهترين جوانهاى ما کشته شد، از همه طبقات، طبقه روحانيين، طبقه دانشگاهى، طبقه تجار، ادارى، همه جور جمعيتى، دهقان، کارگر، کشته شد - اينها اصلا به روى خودشان نمى آوردند که اين کارها شده است! ما نديديم که هيچ فريادى از اينها درآيد که خير، چرا حقوق بشر را ملاحظه نمى کنيد.

چرا اينقدر آدم مى کشيد.

حالا که ما اين جنايتکارها را مجازات مى کنيم - که هر کدامشان، بعضى از اينها، چندين نفر آدم را کشته اند، يا آنطور اينها را شکنجه داده اند که در زير شکنجه مردند، يا پاهاى آنها را اره کردند، يا آنها را در تاوه گذاشتند و بو دادند، از همه طبقات، در زندانها آنطور عمل کردند، سر و صدا راه مى اندازند يک شب من در آن حبس که بودم صداى ضجه و ناله اشخاصى که شکنجه مى کردند خودم مى شنيدم، بعد که آمدند اين حبسيها، يعنى صاحبان حبس، پيش من آمدند، اعتراض کردم و گفتم زندانها بايد جاى تربيت باشد نه جاى اينطور وحشيگريها.

گفتند نه ، اين چيزى نبوده .

اين يک سربازى بود که فرار کرده بود يک سيلى به او زدند! در صورتى که شايد بيشتر از يک ساعت شايد شکنجه مى کردند و من فرياد مى شنيدم.(1) نيرنگبازى مدعيان حقوق بشر اين طرفدارهاى حقوق بشر، اين حقه بازها - که مى خواهند همه منافع ماها را بدهند به اربابهايشان - آن روز خفه شده بودند، قلمهايشان شکسته بود.

حالا که ما اينها را پيدا کرديم و چندتايشان را کشتيم، محاکمه کرده اند و اقرار کرده اند به اينکه چه کردند و چه کردند، پرونده هايشان معلوم است که چه کردند، حالا صدايشان درآمده .

در عين حال که مسئله اينطور است و آنهايى که تاکنون کشته شدند اشخاص فاسد و مفسد و بسيارىشان قاتل و قتال و مفسد فى الارض بودند، معذلک ما اخيرا يک قدرى تضييق کرديم دايره اين مجازات را، يک قدرى تخفيف داديم.

تنها کسانى که ثابت شده قاتل هستند، يا کسانى که شکنجه کردند و به قتل منتهى شده است، يا کسانى که امر کرده اند دسته جمعى مردم را بکشند، اينها را گفتيم حالا از اين به بعد اينها مورد اعدام باشند.

ديگرانى که شکنجه کردند و اينها، البته آنها اعدام نمى شوند، لکن به جزاى خودشان مى رسند: به حبس و تعزير و اينطور چيزها.

يک کسى که پاى کسى را اره کرده ، لکن آنکه پايش اره شده نمرده اين را نمى شود ما بگوييم که تو بسماللّه! تشريف ببريد، اهلا و سهلا! خوب، اين بايد به مجازات برسد.

اگر آن آدمى که پايش را اره کردند پيدا بشود، پاى او را به حسب حکم شرع بايد اره بکند، قصاص.

اگر آن آدمى را که آن جور شکنجه کردند الان ما پيدا کنيم و ببينيم که مى خواهد اين هم تقاص کند، ما به او اجازه مى دهيم که برود تقاص کند.

پايمال کردن حقوق بشر اين براى حقوق بشر است.

خوب، اين بشر حق دارد، آن بشر هم حق دارد.

اين بشر سلامت اين را سلب کرده است، حق اين است که سلامت او را سلب کند.

اين بشر يکى را کشته است، حق ورثه او اين است که او را بکشند.

ما ورثه را پيدا نکنيم، حق حاکم است که او را بکشد.

تا حالا اين عده - را که کم هم بودند، چيز زيادى نبودند - ...

دادگاههاى انقلابى کشته اند.

اينها براى احقاق حقوق بشر اينها را کشته اند.

اينهايى که ادعاى حقوق بشر مى کنند و براى القانيان(2) هياهو مى کنند و يا براى هويدا(3) هياهو مى کنند، اينها هستند که حقوق بشر را پايمال دارند مى کنند.

اين هويدا پانزده سال، يا سيزده سال تقريبا نخستوزير بود و تمام جنايات گردن نخستوزير است.

ما هر نخستوزيرى که در آن عصر منصوب شده ، اگر پيدا کنيم -مثل شريف امامى (4)، مثل بختيار(5) - محکوم به قتلند اينها.

بختيار خودش اقرار کرد که به امر من قتل واقع شد.

اينها عامل قتلند به اينطور که وادار کردند به قتل عام.

جمعيت اينها مفسدند، اينها فاسدند.

ما براى حقوق بشر اين کار را داريم انجام مى دهيم.

و اين جمعيتى که صدا بلند مى کنند که حقوق بشر، حقوق بشر، اينها عمال استعمارند.

اصل اين جمعيتهايى که در امريکا، يا در جاهاى ديگر، درست شده است به عنوان جمعيت حقوق بشر، جمعيت کذا و کذا، اينها را - همه - آنها درست کرده اند براى اينکه حقوق بشر را ضايع کنند.

اين همه خيانت اين مرد نانجيب به ايران کرده است و اين همه قتل و غارت کرده است، حالا که مى گويند اين بايد به قتل برسد.

حالا هم که حکمى صادر نشده براى قتل محمدرضا، لکن صادر مى شود.

اگر ما پيدايش بکنيم، بايد کشته بشود.

اينهايى که مى گويند حقوق بشر حالا صدايشان درآمده و اظهار تاسف مى کنند! شاه نوکر خوبى براى امريکا البته امريکا بايد اظهار تاسف بکند، براى اينکه محمدرضا يک نوکر بسيار خوبى براى امريکا بود که همه منافع ما را به کام امريکا کرد! ايران را فقير کرد و همه را داد به امريکا و به رفقاى آن.

آن البته بايد اظهار تاسف بکند.

البته بايد اسرائيل اظهار تاسف بکند از مرگ القانيان، براى اينکه القانيان، يک مردى که اينقدر جنايت کرده در اينجا و اينقدر خيانت کرده و اموال اين ملت را به اسرائيل داده ، آن البته بايد اظهار تاسف بکند! لکن بايد واقعيت را ببينيم چيست.

آيا واقعيت اين است که ما داريم حقوق بشر را ضايع مى کنيم? ما در تمام اين مدتى که اين حکومت ما، اين حکومت ايران که الان هست، در تمام اين مدتى که مستقر است و تمام مدت بعد از انقلاب - ...

با اينکه در انقلابها آنقدر مى کشتند - يک آدمى که بى جرم کشته شده باشد، بيايند و بگويند.

بيايند بگويند اين جرم نداشت ....

آنطورى که فوج فوج، جوانهاى ما را مى گرفتند به عنوان اينکه کتاب توى خانه تو است، به عنوان اينکه اعلاميه تو خانه تو است، به عنوان اينکه با کسى که اعلاميه دارد تو ارتباط دارى در کتابفروشى تو يک دانه کتاب يا رساله پيدا مى شود، با اين عنوانها مى گرفتند مى بردند، شکنجه مى دادند، مى کشتند.

زندانهاى ما و زندانهاى شاه شما در تمام اين مدتى که اين نخستوزير - نخستوزير اسلامى - آمده است روى کار، يکى را پيدا بکنيد که در اين دادگاه انقلاب يا در نخستوزيرى يا در ارتش يا در جاى ديگر در اين حکومت بدون جرم يک نفر را گرفته باشند، يک روز حبس کرده باشند، به يک کسى فحش داده باشند.

اين جمعيت حقوق بشر متوجه نيستند اينها را? يا مى دانند و خودشان را به کرى مى زنند? خائنند اينها! اينها مى خواهند ما را باز زير بار همان اسارتهايى که سابق بود بکشند.

ما به اين حرفها گوش نمى دهيم.

ما براى احقاق حق بشر، براى حقوق بشر ... تا حالا اين جمعيتى که کشته شده است براى احقاق حقوق بشر بوده است.

دادگاههاى ما با دقت و با همه جور و اشخاص امين که بوده اند اين کار را کرده اند.

از اين به بعد باز يک قدرى تخفيف داده شده است، که يک قدرى مثلا به آن حدت نباشد.

بعدها هم زيادتر تخفيف داده مى شود، لکن ما با همين اشخاصى که اينطور شکنجه کردند، اينطور آدم کشتند - ما سفارش کرديم که در حبسها حتى به آنها يک کلمه درشت نگويند.

من اعلام کردم اين را، اعلاميه داده ام، که حبسى را در حکومت اسلامى - ولو هر چه مجرم باشد - حبسى را حق ندارند به اينکه گرسنگى بدهند، حق ندارند به اينکه يک سيلى به او بزنند، حق ندارند به اينکه او را شکنجه بکنند، حق ندارند که يک کلمه درشت به او بگويند.

آنقدرى که حقش اين است که محاکمه اش بکنند، هر طور جرمى که دارد به آن جرم مجازات بکنند، جزا به او بدهند، بيشتر از اين نه ، زايد بر اين نه .

يک حبس اينطورى که اين شکنجه گرها، اگر يکى از ماها گرفتار آنها مى شد و نسبت به آنها يک تو گفته بوديم آنطور با ماها رفتار مى کردند، اين شکنجه گرها الان در حبس ما موجودند، الان در حبس ايران - اينها - موجودند، آمدند ديدند از خارج و گفتند مطابق با تمدن است اينطور چيز، اينطور حبس.

توطئه زير پوشش حقوق بشر بيايند ببينند.

همان جا در خارج نشسته اند و مزد مى گيرند و قلم را برداشتند و همينطور دارند چيز مى نويسند، به عنوان حقوق بشر! اينها اشخاصى هستند که مى خواهند حقوق بشر پايمال بشود، نه اينکه مى خواهند حقوق بشر را استفاده کنند و بگويند حقوقبشر.

اينها، براى جوانهاى ما که اين همه کشته شدند، اين همه زجر ديدند، برايشان هيچ حق قائل نيستند، اينها را انسان مى گويند نيستند! اينها ما را بشر -مثل اينکه - نمى دانند! آن وقت چهار نفر را ما اعدام کرديم، براى اينکه پانزده سال، ده سال، زجر داده اند، کشته اند، قتل عام کردند، ريختند توى خيابانها به قتل عام، ... خوب شما همه ديديد اين را، و همه ديدند اين را.

آنها مطلعند از اين معنا، نه اينکه آنجا ايستاده و بيخبر هستند.

همين طورى که جزئيات حالا را مطلعند، جزئيات سابق را هم مطلع بوده اند.

مطلعند، لکن خيانتکارند، بى انصافند، بشر نيستند اينها.

اينها يک مزدورانى هستند که مى خواهند حقوق بشر را پايمال کنند.

تا حالا اينطور شده است.

و بحمداللّه تا يک قدرى جزاى بعضى از آنها - البته هستند باز هم - داده شده است، لکن الان توطئه ها هست.

الان همان اشخاصى که اهل اين کارها بوده اند يک مقدارىشان هستند و مشغول توطئه هستند مى خواهند دوباره کار را از سر بگيرند.

اينهايى که مشغول توطئه هستند، اينهايى که مى خواهند دوباره مسائل را به حال اول برگردانند، دوباره يک ملت را به زير بار بکشند، دوباره يک ملت را ذليل کنند، دوباره حقوق يک ملت را به باد فنا بدهند - اينها را - ما اگر پيدايشان بکنيم، البته به جزا مى رسانيم، و انشاءاللّه پيدايشان مى کنيم.

مطهرى چه کرده بود?! اينهايى که مثل آقاى مطهرى، که اذيتش به يک مور نرسيده است - من قريب بيست سال اين مرد را مى شناسم - يک آدم به آن سالمى ، يک آدم به آن ادب، به آن انسانيت، اين را محکوم به قتلش مى کنند.

چرا? چه کرد آقاى مطهرى? کى را کشته است? چه کرده ? اين بشر نيست?! اين انسان فيلسوف، عالم، فقيه ، اين بشر نيست?! اين بشر را اينطور مى کشند بدون اينکه يک جرمى داشته باشد.

جرم آقاى مطهرى چه بود? چه کرده بود? جرم قرنى(6) چه بود? آخر چه جرمى کرده بودند که مستحق قتل بودند? حالا هم ليست دارند براى کشتن يک عده اى.

خيال مى کنند که با کشتن آقاى مطهرى، يا با کشتن امثال آقاى مطهرى، اين نهضت خاموش مى شود و دوباره حقوق ملت ما پايمال مى شود، و دوباره خوب، راجع به آقاى مطهرى اين حقوق بشريها يک کلمه ننوشته اند، نگفته اند، ما که نشنيده ايم که بگويند.

اين بشر نيست?! اعتراض نکردند، نگفتند، محکوم نکردند آن کسى را که کشته است.

حالا نمى شناسندش آقا! خوب، آن طايفه اى که اين کار را کرده اند چرا محکومنکرده اند? حالا اگر ما قاتل آقاى مطهرى را پيدا بکنيم و او را مجازات بدهيم،قصاص بکنيم، آن وقت صدايشان درمى آيد که خشونت است! اين خشونتنيست که بدون جهت آدمى را بکشند? آخر، يکوقت يک آدمى بود که کارى کرده بود، جز تعليم و تعلم اين مرد کارى نداشت.

يک آدمى که من قريب به بيست سال او را مى شناسم و مطلع از وضع و حال او هستم و مى دانم که اذيت به کسىنکرده ، يک آدمى که زحمت براى اين ملت کشيده است، يک آدمى که کتابنويس بوده ، يک آدمى که فيلسوف و متفکر بوده ، مستحق قتل است، که او را کشتند? اين جمعيت حقوق بشر کجا هستند که يک کلمه نمى گويند? حالا ما اگر آن کسى که او را کشته است پيدا کنيم و بکشيم، يکدفعه سر قلم حقوق بشر باز مى شود و شروع مى کنند به نوشتن و تبليغ کردن که خشونت است.

ايران خشونت است، حقوق بشر را ملاحظه نمى کند، اينها چه جمعيتى هستند! من نمى دانم چه تربيتى اينها دارند، چه حيواناتى اينها هستند?! تربيتهاى مادى و تربيتهاى اسلامى اين وضع دنياى مادى است.

اين وضع اين حقوق بشريهاى مادى اند.

اين وضع دنياى مادى است که غير از منافع مادى و غير از منافع اربابهاى خودشان هيچ چيز را ملاحظه نمى کنند، چون مطلع بر هيچ چيز نيستند.

همه را غمض عين(7) مى کنند، تا آنجايى که منفعت خودشان را در خطر مى بينند، آن وقت فريادشان بلند مى شود.

اين خاصيت تربيتهاى مادى است.

و اين نحو حکومتى که الان هست خاصيت تربيتهاى اسلامى است، معنوى است، که يک نفر آدم بدون جزا نبايد حبس بشود، نبايد تبعيد بشود.

نبايد و نبايد و نبايد ...

حقوق انسانى - اسلامى اين است که ظلم نبايد بشود، مظلوم هم نبايد حقش ضايع بشود.

نه کسى بايد به کسى ظلم بکند و نبايد که ظلم به ديگران کرد، نبايد غمض عين کرد که حالا ديگر ظلم تمام شد رفت سراغ کارش! ...

جامعه بايد تربيت بشوند.

حدود الهى براى تربيت جامعه است، نه براى انتقامجويى .

اگر قاتل را نکشند، قتل زياد مى شود، و فى القصاص حيوة،(8) در قصاص زندگى است.

اگر ما در قصاص را ببنديم، هر کسى بکشد کارش نداشته باشيم، قتل زياد مى شود، زندگى مردم از بين مى رود، هر کس دلش خواست هر کسى را مى کشد.

قصاص براى اين است که زندگى بشر تامين بشود.

تربيت است، براى مصلحت جامعه است.

حدود الهى براى حفظ حقوق بشر تمام حدود الهى براى مصلحت جامعه است.

اگر آن آدمى که فلان کار را مى کند و در شرع برايش فلان جزا را قرار داده اند، اگر اين جزا نباشد امثالش زياد مى شود.

آن کسى که رفته مثلا با زن کسى چه کرده است، اگر چنانچه اين را جزا به او ندهند، خوب، اين فحشا زياد مى شود.

جلو فحشا را بايد گرفت.

دزدها را مى گرفتند و مى بردند توى حبس، آنجا تعليم دزدى مى کردند! مى گفتند کلاس باز شده براى کيفيت جيببرى! و چه جور جيببرى، بهتر است?! اگر چهار تا دزد که روى موازينى که البته هست، بگيرند و جزاى آنها را بدهند، دست دزدى از ايران قطع مى شود، از عالم قطع مى شود.

چهار نفر دزد را به آنطورى که شارع فرموده است - آن شارعى که راضى نيست به يک بشر که هيچ، به يک حيوان ظلم بشود - امر مى کند که بايد که اين جرم را کرده است اين حد را هم بخورد.

اين براى اين است که مصلحت بشر را دارد ملاحظه مى کند، براى حفظ حقوق بشر است.

حدود الهى براى حفظ حقوق بشر است.

بشر - همه - حق حيات دارند، اگر نکشند اين آدم جانى را و اين آدمى که آدم کشته است، آدمکشى زياد مى شود.

اگر به جرم دزدى، چهار نفر را که دزدى کرده اند و رفتند منزل مردم مالش را از بين برده اند، جزا به آنها ندهند، جنايت زياد مى شود.

گرفتن و بردن توى حبس و نگه داشتن و در همان جا هم باز جيببرى را تعليم و تعلم کردن - اين - اسباب زيادى اش مى شود.

اين را حبس نبايد کرد، بايد همان جزايى که گفتند بکنند و رهايش کنند برود.

ديگر زياد نمى شود.

اگر آن کسى که به نواميس مردم تعرض کرده است، با آن شرايطى که دارد بياورند بکشند، ديگر اين زياد نمى شود.

حق بشر را اسلام دارد ادا مى کند.

شما که فرياد حقوق بشر مى زنيد مى خواهيد حقوق بشر را ضايع کنيد و پايمال کنيد.

...

اين همه بشر کشته شده است، حق ندارند دو تا بشرى که اين همه را کشته اند، مجازات کنند حالا کشتن خلاف حق بشر است? آخر اين حرف است در عالم? منطق است اين منطق? حکومت اسلامى و آرمانهاى انسانى ما اميدواريم که يک حکومت عدل اسلامى بتوانيم ايجاد کنيم،دعا کنيد بشود، انشاءاللّه.

آن وقت مردم عالم مى فهمند که حکومت اسلام يعنى چه ، چى هست.

الان ماهيتش مجهول است، الان نمى دانند که وضع حکومت اسلام چه جورى است، خيال مى کنند که نه ، اگر اسلام آمد ديگر همه زنها را توى اتاق مى کنند و در آن را مى بندند! ديگر همه مردم را ...

خوب، تبليغات است.

دو روز پيش از اين يهوديها آمده بودند اينجا.

گفته بودند به اين يهوديها، به اينها -نمى دانم حالا، به جمعيت يهودى - که چنانچه اين نهضت پيش برود و حکومت اسلامى پيدا بشود، همه يهوديها را از بين مى برند! همه را مى کشند! به آنها گفتم که خوب، نهضت پيش برد، الان هم پيش برده ، به شما يهوديها تا حالا يک کسى تو گفته ? اذيت کرده شما را? اينها مى خواهند که با اين حرفها و با اين مفتگوييها نهضت را نگذارند به ثمر برسد، حکومت اسلامى تحقق پيدا نکند، براى اينکه اگر حکومت اسلامى تحقق پيدا کند، ديگر دست اجانب از ممالک اسلامى قطع مى شود، و آنها مى خواهند که دستشان باز باشد.

ديگر امثال محمدرضاى پهلوى نمى تواند سلطنت و رياست بکند، آنها مى خواهند اين باشد تا اينکه براى آنها هر جورى دلشان مى خواهد عمل بکند.

انشاءاللّه اين حکومت تحقق پيدا بکند و مزه حکومت اسلامى را، که چند صباحى در صدر اسلام بوده است - کم بوده است، نگذاشتند آن وقت هم - مزه حکومت اسلامى را مردم بفهمند يعنى چه .

انقلاب اسلامى ، هديه اى الهى و حالا تکليف ما چيست? تا حال اين شکايتهايى است که ما از حقوق بشريها داريم.

الان تکليف ما چيست? الان ما زياد تکاليف داريم.

طبقات مختلف تکاليف مختلف دارند.

يک تکليف عمومى هست، و آن اينکه همه ما با همه قدرت و قوت که داريم سعى کنيم که اين نهضت محفوظ بماند، اين وحدت کلمه محفوظ بماند، اين خدايى بودن نهضت محفوظ بماند که همه براى اسلام کار بکنند.

همين که ما را تا حالا آورده و پيروز کرده است، چون براى اسلام بود، وحدت کلمه بود، همه ملت براى اسلام قيام کردند و پيروز شدند.

خداوند تاييد کرده .

الان تکليف همه ما اين است که سعى بکنيم با هر چه قدرت داريم، هر فردى هر مقدارى که قدرت دارد، سعى بکند که اين وحدت کلمه و اين اسلاميت نهضت محفوظ بماند.

اگر اين محفوظ ماند ما پيروزيم، هيچ شک نکنيد.

اگر ما وحدت کلمه مان و اسلاميت، اين دو تا اگر محفوظ بماند، ما پيروز هستيم.

ما همه اين آشغالهايى که الان دارند فساد مى کنند و توطئه مى کنند - همه را - از بين مى بريم.

اما شرط همين است که همه مردم، همه ملت، با هم دست به هم بدهند و اين نهضت را حفظش کنند.

اين يک هديه اى است که خداى تبارک و تعالى به ما عنايت کرده است.

ما اين هديه و امانت را اگر چنانچه حفظ کرديم و خيانت به آن نکرديم پيروزيم.

اگر خداى نخواسته خيانت به اين معنا کرديم، آن وقت خوف اين است که خداى نخواسته برگردد حالمان به حال اول، و بدتر.

کمکارى چرا? اقشار مختلف از مردم تکاليف مختلف دارند.

الان ما مى بينيم که گفته مى شود در ادارات کمکارى است، در کارخانه ها کمکارى است، اين خيانت به يک مملکتى است.

الان وقت اين است که کار را زياد بکنند، نه کار را کسر بکنند.

ما الان مواجه با يک مشکلاتى هستيم در اين مملکت، اقتصاد ما يک اقتصاد ضعيفى است، الان همه اموال را برداشته اند و غارت کردند و رفتند.

کشاورزى ما الان کشاورزى صحيح نيست، الان وقت اين است که اين ملت - که تا الان رنج ديده است و با رنج به دست آورده است اين هديه الهى را - کار را زياد کنند، نه کار را کم بکنند.

در ادارات کمکارى چرا? الان مملکت ديگر مال خودتان است، بايد کار بکنيد.

در کارخانه ها کار کم کردن چرا? سستى چرا? بيکارى چرا? مال خودتان است، بايد کار بکنيد.

در زراعت چرا کمکارى بشود? کسانى که در اين قشرها هستند بايد کار بکنند، هر مقدارى که مى توانند کار بکنند.

اگر بتوانند زيادتر از سابق کار بکنند، کسر نگذارند.

مملکت احتياج به کار دارد، احتياج به کشاورزى دارد، وزارتخانه ها احتياج دارند که کار بکنند، کار بشود، معطل نکنند مردم را...

هشدار به گرانفروشان مى آييم سراغ تاجر و بازرگان و کاسب، و اين سنخ جمعيت.

الان روزى است که بايد به اين ملتى که در طول زمان تاريخ زندگى اين پدر و پسر و بعد هم در حال انقلاب، رنج کشيده اند، خدمت کرد بازارها تقريبا حدود يک سال و نيم و چقدر يا تعطيل بود يا نيمه تعطيل بود و بسيارى از مردم ضعيف ضعيفتر شدند.

امروز روزى نيست که استفاده چىها راه بيفتند و بخواهند استفاده کنند، روز حمايت است امروز.

از برادرانشان بايد حمايت کنند، نه اينکه يک جنسى را که به ده تومان مى خرند به صد تومان بفروشند.

گرانفروشى امروز خيانت است به يک مملکت اسلامى .

اين خيانت را نکنند اينها، يک قدرى با مردم ملايمت کنند.

برادران خودتان هستند.

با اين برادرهايى که خون داده اند ...

شما تاجرهاى محترم که نبوديد در اين ميدانها.

من که مى دانم شماها نبوديد، آنهايى که بودند اين کاسب جزء بود و اين حمال بود و اين کارگر بود و اين طلبه بود و آن - عرض مى کنم - دانشگاهى بود، که همه فقيرند.

اين طبقه بودند که اين نهضت را پيش بردند و خون خودشان را و جوانان خودشان را دادند و اين نهضت را پيش بردند.

حالا انصاف است که يک تاجر معتبرى که داراى کارخانه کذاست، داراى کذا و کذاست، و آن بالاها نشسته و تماشا کرده و اينها خون خودشان را داده اند و پيش برده اند، حالا همراهى نکند? اجحاف کند با اين طايفه ? قيمت اجناس را همچو بالا ببرد که اين ضعفا نتوانند بخرند? زندگىشان مختل بشود? خوب، بايد اينها با برادرهاى خودشان، با آنهايى که در اين راه زحمت کشيده اند، اهل وطنشان هست، اهل دينشان هست، با اينها بايد همراهى کنند، گرانفروشى نکنند.

نگذارند يکوقتى ما روى تکليفهاى الهى باهاشان عمل بکنيم.

خودشان جلوگيرى کنند از مسائل.

يک روز اگر ما روى تکليف الهى عمل بکنيم، کارشان زار است.

نگذارند اينطور بشود.

اين هم يک باب است که مال يک طايفه .

مشکلات اجتماعى يک طايفه هم اين قاچاقچيها، هروئينفروش و قاچاقچى که اسلحه قاچاق مى آورد.

اين هم يک درد و بلايى است که الان به جان اين ملت افتاده است.

اينها درجه اول خائنين هستند به اين مملکت.

ترياک آوردن و پخش کردن بين مردم، هروئين آوردن و پخش کردن بين جوانهاى ما، ملت ما را از بين خواهد برد.

اينها خودشان قبل از اينکه آن عذاب الهى برايشان بيايد، قبل از اينکه آن شلاق الهى به آنها بخورد، خودشان ملاحظه بکنند و نکنند.

ترک کنند اين را، اين جنايت است، اين کشيدن جوانهاى برومند ماست به از بين رفتن، اين فساد نسل است، نسل را فاسد مى کند.

کاسبى مگر قحط است که انسان هروئين فروشى بکند?! کاسبى ديگر بکن! برو کار ديگرى بکن! قاچاقچى?! آن هم قاچاق هروئين و ترياک و قاچاق اسلحه از خارج، که يکوقت به دست دشمنها بيفتد و مملکت را به هم بزند.

اين هم يک باب است.

يک باب هم قضيه زراعت است، که بايد آن کسانى که زراعت مى کردند و حالا به واسطه يک جهاتى فرار کردند از آنجا و آمدند و بازىشان دادند و آوردند و با آن وضع در اطراف شهرها اسکانشان دادند، برگردند سراغ زراعت خودشان، زمينهاى خودشان.

اينها الان ديگر آزادند زراعت بکنند، دولت هم به قيمت خوب ازشان مى خرد.

ما الان وضعمان طورى است که همه مان بايد کمک بکنيم به اين کشور.

همه بايد دلسوزى بکنيم براى اين ملت.

ملتى است که مثل ملت جنگزده - جنگزده است واقعا - ملتى است که در خيابانها جنگ کردند.

مگر جنگ غير از اين بود? منتها آنها توپ و تانک داشتند، اينها مشت داشتند و اراده قوى - يک ملت جنگزده ، يک ملت خيانتزده ، يک ملت جنايتزده ، يک ملتى که فقيرش کردند و رفتند، انصاف نيست که حالا اقشار مختلفه اى که دستشان به دهنشان مى رسد با اين ملت باز همان کارى را بکنند که آنها مى کردند به صورت ديگر.

همان خيانتهايى که آنها مى کردند: آنها مى بردند مى کشتند تو حبسها و اينها، اينها با هروئين مى کشند! اين بدتر از قتل است.

بايد ما بيدار بشويم آقا! بايد موافق اسلام عمل کنيم، انسان باشيم ما، بايد انصاف داشته باشيم ما.

دردها زياد است و من اميدوارم که خداى تبارک و تعالى همان طورى که تا حالا با رحمت خودش با ما عمل کرده است، باز هم با رحمت خودش عمل بکند که ما بتوانيم اين نهضت را به آخر برسانيم و مملکت خودمان را از چنگال اجنبيها نجات بدهيم و اشخاص خائن را هم به سزاى خودشان برسانيم.

انشاءاللّه خداوند همه شما را حفظ کند.

موفق باشيد، سلامت باشيد، براى مملکت خودتان خدمت بکنيد.

والسلام عليکم و رحمةاللّه و برکاته در پاسخ يکى از حضار درباره پديد آوردن تشکيلاتى به منظور مساعدت به مستمندان، امام فرمودند: هر کدامشان ديگر دست خود آقايان است که تشکيل بدهند هر چيزى را که مى دانند براى مملکت مفيد است، براى ملت مفيد است.

الان همه قشرها احتياج دارند، يعنى همه قشرها.

اين قشر
ضعيف احتياج به کمک دارند.

به هر راهى که مى توانيد کمک بکنيد.

انشاءاللّه موفق باشيد.

1- ر.
ک: بررسى و تحليلى از نهضت امام خمينى، ج 1، ص 562.

2- حبيب القانيان، صهيونيست و سرمايه دار معروف که به حکم دادگاه انقلاب اسلامى به جرم جاسوسى براى اسرائيل و کمک به رژيم اشغالگر فلسطين اعدام شد.

3- اميرعباس هويدا (نخستوزير رژيم پهلوى)، آخرين سمت او وزارت دربار بود.

4- جعفر شريف امامى (نخستوزير رژيم پهلوى) در سال 1339 و 1357 نخستوزير بوده است.

5- شاپور بختيار، آخرين نخستوزير رژيم پهلوى.

6- شهيد ولى اللّه قرنى، نخستين رئيس ستاد ارتش پس از پيروزى انقلاب اسلامى .

7- چشمپوشى، ناديده گرفتن.

/ 175