جلوه اى از حيات آيت الله حاج سيد مهدى روحـانـى قدّس سرّه
ناصرالدين انصارى قمى
فقيه معظّم حضرت آيت الله آقاى حاج سيد مهدى روحانى (قدّس سرّه الشريف) چهره اى محبوب و آشنا، مدرّسى مشهور، تلاشگرى ژرف نگر، استادى دلسوز، عالمى عامل، فقيهى مردم دوست، و از راويان احاديث اهل بيت عصمت عليهم السّلام ، و پاسدار فرهنگ اصيل اسلامى و فقه سنّتى، و از ثمرات گرانقدر حوزه علميه قم بود[1]. معظم له، در 23 ذى الحجة الحرام 1343 (3013 ش)، در بيت علم و فضيلت و فقاهت، در شهر مقدس قم زاده شد.پدر
والد بزرگوارش، مرحوم آيت الله حاج سيد ابوالحسن روحانى، يكى از علماى محترم قم بود. وى در 9013 ق در خانه مرحوم آيت الله حاج سيد صادق قمى (1255 ـ پنجم ربيع الاول 1338) ديده به جهان گشود. تحصيلاتِ ادبى و مقدماتى را نزد پدر و ديگران، و دانش فقه و اصول را در محضر آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى و آيت الله سيدابوالحسن اصفهانى (در نجف) به خوبى فراگرفت و در شمار عالمان مشهور قم در آمد.معظم له پس از مهاجرت به نجف اشرف و اقامت چند ساله در آن، در 6 ذى قعدة الحرام 1382 رو در نقاب خاك كشيد و در «وادى السلام» به خاك خفت.[2]مادر
والده ماجدش، صبيه مرحوم آيت الله حاج سيد فخرالدين حسينى سيّدى قمى بود. آيت الله حاج سيد فخرالدين (1281 ـ1363 ق)، شيخ العلماى قم و از شاگردانِ آيت الله ميرزاحبيب الله رشتى بود، جلالت قدر وسيادت و كمالاتش بيش از آن است كه در اين مختصر بگنجد. بسيار محترم و معظم بود و در استوارى حوزه علميه قم با آيت الله حايرى، همكارى داشت و بر پيكر مرحوم آقاى حايرى، او نماز خواند و پس از وفات، در جوار ايشان دفن شد.[3]اجداد
نياى پدرى آيت الله روحانى، مرحوم آيت الله العظمى آقاى حاج سيد صادق قمى بوده است (كه شرح حال او را در مقالتى جداگانه نگاشته ام).نياى مادرىِ معظم له نيز، حاج سيد ابوالقاسم نوه آيت الله حاج ميرزا ابوطالب قمى (م 1249 ق)ـ دامادِ آيت الله العظمى ميرزاى قمى ـ بوده است (كه شرح حال وى را در مقالتى جداگانه نگاشته ام).تحصيلات
فقيد سعيد، پس از دوران كودكى و نوجوانى، در اوجِ استبداد رضاخانى ـ كه كيانِ حوزه هاى علميه در خطر بود و كمتر كسى به تحصيل علوم دينى رغبت مى كرد، به فراگيرى دانش دينى روى آورد و عمده ادبيات و سطوح را نزد حضرات آقايان: حاج سيد مرتضى علوى فريدنى (حاشيه و شرح شمسيه)، ميرزا محمد على اديب تهرانى (مطوّل)، حاج شيخ جعفر صبورى قمى و بيشتر حاج شيخ عبدالرزاق قاينى (از سيوطى تا شرح لمعه) آموخت و اين درس ها را با مرحوم آيت الله حاج شيخ محمد حسين قاينى مباحثه مى كرد.در نوزده سالگى (1362 ق) به نجف اشرف مهاجرت كرد و بخش اعظمِ سطوح عالى را از حضرات آيات: ميرزا حسن يزدى (رسائل)، سيد يحيى مدرسى يزدى (مكاسب) و ميرزا باقر زنجانى (كفايه) فراگرفت و در بازگشت به قم (0137ق)، قسمت هاى بر جاى مانده رسائل (برائت و اشتغال) را از حضرت امام خمينى و مكاسب را از آيت الله قاينى و بخشى از جلد اول كفايه را از آيت الله حاج شيخ محمد على حايرى كرمانى، آموخت.سپس در محضر آيات عظام:1. آيت الله حاج سيد محمد حجت كوهكمرى (م 1372ق)2. آيت الله العظمى حاج آقا حسين بروجردى (م0138ق)3. آيت الله حاج سيد محمد محقق داماد (م 1388ق)4. آيت الله حاج سيد احمد خوانسارى (م 5014ق)5. آيت الله علامه سيد محمدحسين طباطبايى (م 2014ق)حاضـر شد و در فقه و اصول و فلسفـه و كـلام و تفسيـر بهـره هاى فـراوان برد و مبانـى علمى اش را استوار ساخت. معظم له، همزمان به تدريس سطوح عالى پرداخت و شاگـردان فراوان پرورش داد (كه از جمله ايشان، مرحوم استاد حاج شيخ على صفايى حايرى بود) و بيش از پنجاه سال به مباحثه فقه و تفسير با آيات معظم: شبيرى زنجانى، ميرمحمدى، احمدى ميانجى، آذرى قمى و گاه با آقايان: شهيد بهشتى، سيد موسى صدر و موسوى اردبيلى نيز پرداخت. معظم له، در كنارِ مطالعاتِ رايج حوزه هاى علميه ـ فقه و اصول ـ ، به تحقيق در علوم: تفسير، حديث، تاريخ، كلام و مذاهب اسلامى پرداخت و يكى از صاحب نظران برجسته علوم اسلامى در حوزه علميه قم به شمار مى رفت. وى با مقارنه و تطبيق كتاب هاى آسمانى (تورات و انجيل) با قرآن مجيد، نقاط افتراق و اشتراك آنها را با قرآن روشن ساخت و يادداشت هاى بسيار در شناخت فرقه هاى گوناگونِ اسلامى فراهم آورد و از اين رو ـ به دليل آگاهى گسترده اى كه از تاريخ و فقه و اعتقادات آنان داشت، چند بار به نمايندگى از سوى جمهورى اسلامى وحوزه علميه قم به تركيه، عربستان، ژاپن وجاهاى ديگر رفت واز اعتقادات شيعه به خوبى حمايت كرد. وى و گروهى ازدوستانش، نخستين كسانى بودند كه در حوزه علميه قم كارِ گروهى را بنياد نهادند و در گرما گرمِ هجوم فلسفه مادّى ـ در سال هاى پس از 1325 - جلسات نقد و بررسى اصول ماركسيسم و فلسفه ديالكتيك را تشكيل دادند و بازده انديشه ها و بحث هاى خويش را در اختيار مؤلفان و نويسندگان قرار مى دادند كه كتاب فيلسوف نماها نوشته آية الله مكارم شيرازى ثمره و نمونه روشنى از آن جلسات است. نيز آنان با يارى و همكارى يكديگر، براى اصلاح و بهتر شدن نظام آموزشى حوزه علميه قم، طرح هايـى را تدوين نمودند و به مراجع تقليد و به ويژه آيت الله العظمى بروجردى ارائه دادند كه همان، شالوده بنياد «جامعه مدرسين حوزه عمليه قم» در سال 0134 شد، كه در جريان انجمـن هاى ايالتـى و ولايتـى و پس از آن، و در طول تاريخ مبارزاتِ مردم مسلمان ايران به رهبـرى امام خمينى نقش حسّاس و بنيـادين خود را ايفا كـرد و در گستـرش پيام مرجعـيت و روحـانيت درگوشه و كنار كشور شركت مستقيـم داشت و نامِ آيت الله سيد مهدى روحانـى در بسيـارى از اعلاميـه هاى ضدّ رژيم - و ازجمله اعلاميـه تاريخـى خلع شاه از سلطنت ـ ديـده مى شود. پس از پيروزى انقلاب اسلامى، درجهت تقويت و حمايت از نظام از هيچ كوششى فروگذار نكرد و در اين راستا، سه بار به نمايندگى مردم استان هاى مركزى و قم، در مجلس خبرگانِ رهبرى برگزيده شد. نيز آن گاه كه حراميان بعثى بر كيانِ جمهورى اسلامى، هجوم آوردند، فرزندان برومندش - حجت الاسلام آقـاى سيد على روحانى و سيد محمد روحانى - را بارها به جبهه هاى نبرد اعزام كرد تا آن گاه كه پيكر غرقه به خون و جسد لاله گون سيد على را برايش به ارمغـان آوردنـد (اسفند 1362).او در عين حال، فقيهى دلسوز به حال جامعه و عالِمى عامل به دستورهاى دينى بود. از بام تا شـام، درِخانه اش ـ كه يادگار بيت يكصد ساله فقـاهت و مرجعيت و ريـاست عامه قم بود - به روى همگان باز بود و با صبر و حوصله تمام، به مشكلات مردم رسيدگى مى كرد و بسيارى از خانواده هاى نيازمند را تحت سرپرستى و عنايت خود قرارداده بود. وى با اخلاق خوش و زبانِ ملايمش مرهمى بود بر زخمِ دل هاى رنج ديده، او در ميان مردم قم - به دليل سابقه خانوادگى و زهد و تقوا و ويژگى هاى ممتاز خود - جايگاهى والا داشت و مسجدش - كه هر سه وعده صبح و ظهر و شب اقامه جماعت مى كرد - محل اجتماع مردم متدين بود. زندگى اش بسيار ساده و نشانه هاى بى اعتنايى به زخارف دنيوى از آن نمايان بود و به حق مى توان گفت: رفتار و كردار و زندگى اش، يادآورِ زندگى پيشوايان دين و ائمه طاهرين عليهم السّلام بود. وى عضو هيئت علمى «مجمع فقه» و عضو هيئت مؤسس «جامعه اسلامى ناصحين» و عضو هيئت امناى «موسسه خيريه الزهراء عليها السّلام » بود، كه در پيشبرد اهداف مقدّس و نيّت خير اين نهادها- به همراه دوست گرانقدرش مرحوم آيت الله احمدى ميانجى - سعى و كوشش فراوان مى نمود.تأليفات
از آن فقيه بزرگوار، آثارى چند در تفسير و حديث و كلام برجاى مانده است كه عبارتند از:1. فرقة السلفية و تطوراتها فى التاريخ (در كنفرانس علوم انسانى ژاپن، به عربى و انگليسى وسپس در مجله نورعلم به چاپ رسيد).2. بحوث مع اهل السنة والسلفية .3. الوتر ثلاث ركعات (كه همراه بانظريات آيت الله سيد موسى شبيرى زنجانى به چاپ رسيد).4. احاديث اهل البيت عليهم السّلام عن طرق اهل السنة (با همكارى مرحوم آيت الله حاج شيخ على احمدى ميانجى) كه يك جلد آن چاپ شده است. 5. حاشيه بر تفسير جوامع الجامع (غير چاپى).6. تفسير سوره حمد (غير چاپى).7. تفسير سوره فجر (غير چاپى).8. تاريخ فِرَق و مذاهب اسلامى (2ج، غيرچاپى).9. تقريرات درس فقه آيت الله محقق داماد. 01. يادداشت هاى فقهى .مقالات
1. اشاعره (بخش اول)،مكتب اسلام، خرداد 1338.2. اشاعره (بخش دوم)،مكتب اسلام، تير 1338.3. فواتح سور، مكتب اسلام، مرداد 1338. 4. اشاعره (بخش سوم)، مكتب اسلام، شهريور 1338.5. پيشنهادى براى تعيين خط دقيق قبله، مجله نورعلم، بهمن 1363. 6. مصاحبه پيرامون مسائل حوزه و...، مجله نور علم، بهمن 1367.7. النظرات الفقهية و الأُصولية للشيخ البهائى، مجله الثقافة الاسلامية، ش 5. 8. مبدأ تاريخ؛ هجرى يا ميلادى؟ (نقدى بر مقاله تقى زاده)، مجموعه سيماى اسلام. 9. مقدمه بر كتاب سرّ السعادة (نوشته: مرحوم حاج آقا احمد روحانى).01. رساله اى در تجويد (فارسى).درگذشت
سرانجام آن فقيه پارسا، پس از پشت سر نهادن سالى پررنج ـ كه غمِ از دست دادن تنها برادر (مرحوم آيت الله آقاى حاج سيد هادى روحانى، از علما و ائمه جماعات تهران) و خواهرانش بر دلش سنگينى مى كرد، كه ناگهان تند بادِ اجل، رفيق قديمى و يار باوفايش و دوستِ دانشمند و با تقوايش مرحوم آيت الله احمدى ميانجى ـ كه بيش از نيم قرن با يكديگر همدرس و هم بحث و هم سفر و هم تأليف و هماهنگ بودند و هيچ گاه از يكديگر جدا نمى شدند ـ را از كَفَش ربود و اندوهى بر غم هايش اضافه شد ـ و تحمّل چند ماه بيمارى، در روز پنجشنبه 3 آذر 1379 (26 شعبان المعظم 1421) در 77 سالگى چشم از جهان فروبست و به اجداد طاهرينش پيوست.با اعلام خبر وفاتش، شهر قم در هاله اى از غم و اندوه فرو رفت و پرچم هاى سياه در بسيارى از نقاط نصب شد و عزاى عمومى اعلام گرديد. مراجع تقليد و مقام معظم رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى و بسيارى از مقامات روحانى و كشورى در بزرگداشت مقامش، پيام هايى صادر كردند و پيكر پاكش، در صبح روز جمعه 27 شعبان با حضور هزاران نفر از علما و فضلا و مردم متدين و حق شناس قم تشييع شد و پس از نمازِ حضرت آيت الله العظمى بهجت بر آن، در ضلع شمالى مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه در كنار مرقد آيت الله احمدى ميانجى به خاك سپرده شد و جهانى از علم و تقوا را با خود مدفون ساخت و مجالس ياد بودش تا مدّت ها در قم و تهران ادامه يافت.1. مجله نور علم، ش 29، دى ماه 1367ش، ص 16.2. گنجينه دانشمندان، ج 1، ص336.3. آثار الحجة، ج 1، ص219؛ رجال قم، ص138 ـ 139.