تصحيـح قـرائت
آيت الله حاج سيد مهدى روحانى قدّس سرّه
بسم الله الرحمن الرحيم. الحمـدلله رب العالميـن. و الصـلاة و السلام على سيّدنـا محمد و آله الطاهرين، و لعنة الله على أعدائهم أجمعين. و بعد، اين مقاله مختصرى است در تصحيح قرائت زبان عربى براى فارسى زبانان و از خداى متعال خواستارم كه اين مقاله مفيد افتد و ذخيره عقبايم گردد، بمحمد وآله الطاهرين. و چون اين مختصر به زبان فارسى و براى تصحيح قرائت فارسى زبانان است سعى كردم تا آن جاكه در حدود امكان اين بنده بود از روى تكلّم فارسى تغييراتى را كه در وقت تلفظ به حروف در لسان عرب داده مى شود بيان كنم و از مقدّمات و اصطلاحات علماى تجويد و قرائت كه باعث تطويل و دور شدن از اصل مطلب كه همان تصحيح قرائت است، صرف نظر كردم. نكته اى كه آن را براى متعلمين لازم و مهم مى دانم و براى صرفه جويى در وقت و خوب ياد گرفتن مراعات آن لازم است آن كه براى تصحيح كامل قرائت بايد از استاد استفاده كرد ؛ چه آن كه اگر انسان تلفظِ بعضى حروف مانند «ض» را ابتدا از راه شنيدن ياد بگيرد و چند مرتبه آن حرف را به طور صحيح و كامل بشنود و به ذهن بسپرد تا آن جا كه خود خواننده بتواند درباره تلفظ خود حكم كند كه صحيح يا غلط است، بهترين و نزديك ترين روش است. حروفى كه در لسان عرب تلفظ مى شود به پنج قسمت و بخش مى توان تقسيم كرد:قسمت اول
حروفـى كه در فارسـى و عربـى يك گونـه تلفـظ مى شونـد و آن سيزده حـروف است:ا (همزه)، ب، ت، ج، خ، د، ز، س، ش، ف، م، ن، هـ .قسمت دوم
حروفـى كه تلفظ عربـى آنها تفاوت مختصـرى با تلفظ فارسى دارند و آنها هشت حرفنـد: ا (الف)، ر، غ، ق، ك، ل (در بعضى موارد)، و، ى. 1. اَلِف ـ كه آن را الف مدّى نيز مى گويند، مانند الف مالك و صراط و عالمين. تلفظ فارسى و عربى الف در هر دو لسان از فضاى دهان است ؛ با اين تفاوت كه در وقت تلفظ به الف به زبان فارسى فضاى دهان بيشتر مى شود، ولى در لسان عربى الف مدّى به فتحه (زبر) كشيده شباهت كامل دارد تا بدانجا كه گفته شده: الف در لسان عرب فتحه اى است كه آن را كشيده اند، و به عكس، فتحه الف كوتاهى است .[1] و مثلاً در تلفظ «مالك» فرض كنيد الف نبود و «مَلِك» بود، فتحه ميم را مدّ بدهيد و بكشيد (البته نه زياد)، از آن الف عربى كامل به وجود مى آيد. [2]اما در تلفظ الف فارسى، در حالى كه از فضاى دهان گفته مى شود، فضاى دهان قدرى بيشتر و لب ها كمى جمع مى شود و بسيارى آن را متمايل به واو ادا مى كنند و نويسندگان عربى زبان تذكر مى دهند كه ايرانى ها و ترك ها در دعاى طواف به جاى اللهمّ... مى خوانند اللَّوْهُمّ. و يكى ديگر از ادباى عرب مى گفت: در دهه ذيحجه وارد قم شدم و آيه: وَ واعَدنا موسى ثَلاثينَ ليلة و أتممناها بعشر... را در نماز وارد بين مغرب و عشا مى خواندند. مى شنيدم كه اين گونه قرائت مى كردند: و وَوْعَدْنَوْ موسَوْثلَوْثين ليلة و اتممنَوْ هَوْ بعشر...و اين گونه تلفظ در قرائت «ولا الضّالين» از افراد زياد شنيده مى شود و اين طور شنيده مى شود كه «ض» را مضموم كرده و مدّ مى دهند.مدّ واجب
در دو جا مدّ الف بيشتر از اصل تلفظ به آن واجب است: اول، در جايى كه حرف پس از الف تشديد داشته باشد، مثل: و لاالضآلّين. دوم، در جايى كه پس از الف، همزه باشد، مثل: جآء و تنّزل الملآئكة. و مقدار مدّ واجب به قدر دو الف و اكمل آن تا چهار الف است و زيادتر از آن نيز مانعى ندارد به شرط آن كه كلمه از وضع متعارف آن خارج نشود و به اصطلاح از صدق عرفى تجاوز نكند.و مدّ واجب است در واو و ياء، در جايى كه پس از آن دو تشديد يا همزه باشد، مانند تأمرونى و سوءَ و جى ء.2. ر ـ راء در تلفظ عربى به همان تلفظ فارسى است، امّا بايد غليظ تر ادا شود، و لذا علماى ادب گفته اند در ميان حروف فقط راء غليظ ادا مى شود و در علم تجويد آن را از حروف مكرّره شمرده اند.3. غ ـ غين از حلق و رقيق ادا مى شود و اهل مازندران اين كلمه را صحيح ادا مى كنند و مخرج آن نزديك به مخرج خ است.4. ق ـ نوع فارسى زبان ها اين كلمه را مانند عرب تكلّم مى كنند و اين حرف محكم تر از غ ادا مى شود و همين فرق غ و ق است.[3]5. ك ـ كاف در فارسى به دو كيفيت ادا مى شود؛ اوّل ك در عليكم، كوفه، كار، كوكو. دوم، ك در: كر، كمر، كربلا. امّا در عربى تمام «ك»ها از نوع اوّلند و اتفاقاً نوع فارسى زبان ها ك در الله اكبر، عليك و مالك و ايّاك را به تلفظ نوع دوم ادا مى كنند و بايد مراعات كنند كه به طور نوع اول تلفظ شود.6. ل ـ لام در فارسى و عربى يك گونه است؛ امّا در عربى، گاه[4] آن را تفخيم مى كنند؛ چون در وقت تلفظ به ل، نيم دايره جلو زبان به وسط تقريبى سقف دهان چسبيده و لام ادا مى شود و هرگاه اين نيم دايره جلو زبان را در پشت دندان ها و يا لثه آنها قرار دهيم، فضاى بيشترى ايجاد مى شود و ل بزرگ تر و غليظ تر ادا مى شود. اين را تفخيم مى گويند.7. و ـ واو در تلفظ فارسى مانند ك دو نوع تلفظ دارد: اول، واوهايى كه در وسط يا آخر كلمه و ساكن است با گرد كردن لب ها و از دايره لب ها ادا مى شود، مانند: مولود، جو. دوم، واو متحرك بدين گونه تلفظ مى شود كه سر دندان هاى بالا را روى لب پايين گذاشته و واو را ادا مى كنند، مانند وادى، جوال.آنچه گفته شد در تلفظ فارسى بود. اما در تلفظ عربى همه واوها از نوع اول است؛ يعنى اگر چه حركت داشته باشد نبايد سر دندان ها را روى لب پايين گذاشت، بلكه با گرد كردن لب ها و از دايره دو لب در حال جمع كردن ادا مى شود. و چون روش تلفظ واو عربى با غير عربى (واو نوع دوم) در مواردى اختلاف دارد، براى نشان دادن واو غير عربى در كتابت، شكل تازه اى ابداع كرده اند كه آن: «ف = ف با سه نقطه» است. [5] 8. ى - تلفظ ياء در فارسى و عربى به يك نحو است، تنها در يك جا تلفط آن دو كمى فرق دارد و آن جايى است كه حركت پيش از «ى» كسره باشد؛ در تلفط آن به عربى بايستى «ى» را كمى مدّ بدهند و بكشند و - چنانچه در قسمت پنجم خواهد آمد ـ اين مدّ براى آن است كه فرقى بين كسره عربى و «ى» بايد باشد و در تلفظ عربى كسره همان ياء كوتاه است. بنابراين، در قرائت سوره حمد در آخر آيات بايستى مراعات شود كه «ى» در رحيم، عالمين، دين، نستعين، مستقيم، ضالّين كمى كشيده شود و اگر با عجله گفته شود كلمات نام برده رَحِمْ ،عالمِنْ، دِنْ... الخ شنيده خواهد شد (يعنى اگر شنونده از عرب باشد چنين تشخيص مى دهد).قسمت سوم
حروفى كه در تلفظ فارسى كنونى نيست اما ياد گرفتن آن زحمتى ندارد و آن حرف ذ و ث است. براى تلفظ صحيح به اين دو حرف، بايد سر زبان را به سر ثناياى بالا متصل كرده، مثل كسى كه سر زبانى حرف مى زند و به اين حال اگر «س» را بگويد «ث» ادا مى شود و اگر «ز» را بگويد «ذ» ادا مى شود. تلفظ ذ در فارسى كنونى نيست، ولى در قديم بوده است .قسمت چهارم
حروفى كه در فارسى نيست و ياد گرفتن آنها خالى از مشقت و زحمت نيست و آنها شش حرفند: ح، ص، ض، ط، ظ، ع. و اين نكته را توجه داشته باشيد كه براى تمرين اين حروف و ساير حروف در وقت تعليم و تعلّم هر گاه الف همزه اى (اَ) بر سر آن حرف زياد شود، تمرين و ياد گرفتن آسان تر انجام خواهد گرفت؛ چون در اين حال صحت و غلط بودن آن حرف آشكارتر و واضح تر خواهد بود. 1. ح ـ تلفظ حاء بايد از بيخ حلق باشد و تلفظ به اين حرف به طورى كه «هـ» را تلفظ مى كنند صحيح نيست. و مواردى در نماز كه بايد مراعات شود و «ح» را از مخرج خود ادا كند در اين موارد است: الرحمن الرحيم، الحمد، احد، بحول، سبحان، وبحمده، وحده، محمد، و رحمة الله، الصالحين. 2. ص ـ اگرچه تلفظ ص شبيه به س است، ولى بايد درنظر داشت كه در لسان عرب نوع تلفظ اين دو حرف متفاوت و مخرج هر يك از محل معينى است. حرف «س» بين فارسى و عربى مشترك [است] و تفاوتى در هر دو لغت ميان اين دو نيست، اما «ص» مخصوص به لغت عرب و به اين گونه صحيح ادا مى شود كه سر زبان را به پشت ثناياى پايين تلاقى داده، گوشه لب پايين را از طرف راست مختصرى به پايين بكشند. [6] ولى عده اى چنين پنداشته اند كه هر گاه س را با صفير (سوت) ادا كنند ص ادا مى شود و اين فرمول: (ص = صفير + س) را اجرا مى كنند و لذا براى تلفظ الصراط و الصمد و غير آن لب ها را جمع و گرد مى كنند تا توليد صفير شود. بايد گفت بدين گونه «ص» به طور صحيح ادا نمى شود و گاه با بودن كسره در ص مانند الصراط، قارى وضع خاصى پيدا مى كند؛ از طرفى، براى رعايت صفير بايد لب ها را جمع كند و براى رعايت كسره بايد لب ها را باز كند و در اين ميانه صدايى مانند صداى ش شنيده مى شود و اگر بدان گونه كه دستور تلفظ ص است تلفظ شود، علاوه بر صحت، آسان تر ادا مى شود. 3. ض ـ ضاد از حروف مخصوص به لغت عرب و معروف است كه در هيچ يك از السنه و لغات جهان اين حرف نيست. تلفظ به «ض» از همه حروف مشكل تر است تا آن جا كه در زمان قديم هم از بعض قبايل عرب نقل شده كه زبان آنها به اين حرف نمى گشته، و لذا طايفه اى آن را به «ظاء» و طايفه ديگر به «ل» و طايفه ديگر به «د» تلفظ مى كرده اند و ابوعمر و ابن العلاء كه از قرّاء سبعه است، ضاد و ظاء را يكى مى دانسته است. و ازشيخ بهايى رحمه الله نيز چنين مطلبى نقل شده است. و هم اكنون اهل مصر ضاد را به دالِ با تفخيم ادا مى كنند و اهل عراق آن را به ظاء تلفظ مى كنند و اين خود شاهـد و دليلى است كه اجمالاً انقلاب بزرگى در تلفظ به اين حرف رخ داده است و در حدود سى رساله علماى ادب به نام «فرق بين ضاد و ظاء» نوشته اند. اما چند رساله كه به نظر رسيد و خودِ مؤلفان هم در ابتداى رساله شان تذكر داده اند در اين موضوع است كه لغاتى را كه با ضاد يا با ظاء است بيان كنند، اما اين كه اين دو حرف چگونه ادا مى شود كمتر متعرض شده اند.اكنون سه گونه تلفظ در حرف ضاد نقل و مشاهده مى شود:الف) روشى است كه علماى قرائت و ادب از قدما نقل كرده اند و نقل شده اهل حضرموت تلفظى نزديك به اين روش دارند و شخص موثقى نقل مى كرد كه اهل بحرين ضاد را اين گونه تلفظ مى كنند. و در سال 1395 كه به حج مشرف شدم، متوجه شدم اين كيفيت كه ذكر مى شود با تلفظ عوام اهل مكه موافقت دارد، اما ائمه جماعت مسجدالحرام و مسجدالنبى مختلف قرائت مى كردند و ممكن است تا اندازه اى تحت تأثير قرّاى مصر قرار گرفته باشند. بنابر اين، قرائت اهل علم و اشخاص با سواد از اهل مكه و مدينه در قرائت كلمه ضاد ممكن است اصالتى نداشته و به متابعت از قاريان مصر باشد. و كيفيت تلفظ ضاد به اين روش، آن است كه انتهاى زبان را از دو طرف كه مجاور طواحن (دندان هاى آسيا) است، به طواحن بالا تلاقى داده و بچسبانند. در اين حال، زبان به خصوص نيمه آخر آن به شكل ناودان مى شود و سرزبان آزاد به جايى متصل نيست. براى آن كه كاملاً بدانيد كه وضع زبان به چه كيفيت است حرف جيم و شين و ياء غير مدّى را تلفظ كنيد: (اَجْ، اَشْ، يَدْ)، ملاحظه خواهيد كرد كه در وقت اداى هر يك از اين سه حرف، زبان در چه حالت است، در وقت تلفظ به ضاد هم زبان همان حالت را دارد. و توهّم نشود كه مخرج ضاد با جيم و شين و ياء يكى است، بلكه مقصود فعلاً بيان كيفيت وضع زبان است در وقت تلفظ به ضاد. بنابر آنچه ذكر شد، فرق بين ضاد و ظاء واضح است؛ چه آن كه مخرج ضاد كناره بيخ زبان و دندان هاى طواحن است و مخرج ظاء ـ چنان كه خواهد آمدـ به وسيله سرزبان و بُن دندان هاى ثناياست. ولى با تمام اين احوال و پس از تمرين كامل، باز ملاحظه خواهيد كرد كه صداى ضاد و ظاء به يكديگر شبيه اند مانند شباهت سين و صاد، و همين مشابهت صدا (با اختلاف مخرجى كه دارند) سبب شده كه ضاد و ظاء در بسيارى از اوقات و نزد عده اى به يكديگر اشتباه و خلط شوند. براى تأييد مطلب، چند جمله از كلمات متقدمين از علماى ادب را در اين موضوع ذكر مى كنيم. سيبويه گفته است: «مخرج ضاد از بين اول كناره زبان ودندان هايى كه پهلوى آن است، مى باشد». و ابن جنّى گفته: «مخرج ضاد از اول كناره زبان و دندان هايى كه پهلوى آن است، مى باشد، جز اين كه اگر خواستى باتكلّف از طرف راست و اگر بخواهى از طرف چپ ضاد را بيرون مى آورى». و خليل بن احمد كه در كتاب خود حروف را دسته دسته كرده و در جايى كه ناحيه مخارج آنها را ذكر مى كند، مى گويد: «جيم و شين و ضاد در يك ناحيه اند». زمخشرى مى گويد:اتقان و محكم كردن فرق بين ضاد و ظاء واجب است و شخص قارى ناچار است كه مخرج اين دو را بشناسد؛ چون كه بيشتر عجم بين اين دو حرف فرق نمى گذارند، و اگر هم فرقى بگذارند، فرق غير صحيحى است، با آن كه بين اين دو حرف فاصله بسيارى است؛ زيرا كه مخرج ضاد از اصل حافَه زبان (بيخ كنار زبان) و دندان هاى چسبيده به آن از طرف راست يا چپ است... و ضاد يكى از حروف شجريه [7] است كه اخت (خواهر) جيم و شين است.و اما مخرج ظاء از سر زبان و بن دندان هاى ثناياى بالاست.و آيا تلفظ ضاد در اين روش از هر دو طرفِ بيخ زبان و طواحن است يا از يك طرفِ آن؟ عباراتى كه از علما نقل شد، بعضى از اين نظر مهمل و بعض ديگر هم اختلاف داشتند، ولى مقتضاى تشبيه آنها ضاد را به حروف شجريه، آن است كه ضاد هم مانند ساير حروف شجريه از دو طرف ادا شود و از كلام سيبويه هم اين مطلب را استفاده كرده اند و به آن طور هم كه اين جانب در اهل مكه ملاحظه كردم از هر دو طرف بود و كلام ابن جنى كه گفت: «اگر خواستى با تكلّف از طرف راست يا چپ... الخ» دلالت داشت كه بيرون آوردن ضاد از يك طرف تكلّف و زحمت دارد.اما اين كه در ميان قراى ايران شايع است كه سر زبان را به طرف راست برگردانده، به طواحن مى زنند و با تكلّف لب و دهان و فك و چهره را كج و معوج مى كنند تا بتوانند دستور را اجرا كنند، بايد گفت اين گونه تلفظ صحيح نيست و منشأ آن هم اشتباهى است كه در تفسير كلمه: «أوّل حافة اللسان؛ يعنى اولِ كناره زبان» كرده اند و آن را با سر زبان منطبق كرده اند، با آن كه مقصود علماى اين فن از اين عبارت، اصل و بيخ زبان است كه به طواحن مى خورد نه سر زبان.ب) روشى كه اهل مصر و عده اى از بلاد شام بدان تلفظ مى كنند، به اين طور كه سر زبان را به لثه و پشت دندان هاى ثنايا چسبانده، به همان طور كه كسى مى خواهد دال را تلفظ كند و آن را با تفخيم ادا مى كند. و تفخيم در اين جا آن است كه آخر زبان را كمى بلند كرده و به طرف سقف دهان متمايل كند و به اين گونه تلفظ ضاد همان دال است، امّا دالِ با تفخيم، و مكرراً ادباى مصر تذكر داده اند كه ضاد همان دالِ با تفخيم است. ج) تلفظ اهل عراق كه به ظاء است و در تكلم عراقى ها فرقى بين ضاد و ظاء ملاحظه نمى شود.و امّا اين كه كدام يك از اين سه كيفيت صحيح [است] و بايد بر طبق آن قرائت كرد و روش هاى ديگر را كنار گذاشت، مطلبى است كه با دقت كامل بايد بدان رسيدگى شود.مى توان گفت كه تلفظ اهل مصر مورد قبول نيست، براى آن كه اين امر روشن است كه تلفظ ضاد در قديم الايام شبيه به ظاء بوده و رسائل مختلفى كه در فرق بين ضاد و ظاء نوشته شده و لغات مختلف و مركب از اين دو حرف را ضبط كرده اند شاهد آن است كه اين دو حرف شبيه به يكديگر بوده و باهم اشتباه و خلط مى شده اند، با آن كه تلفظى كه اهل مصر از ضاد دارند قابل اشتباه با ظاء نيست و اگر قابل اشتباه بود و مخرج و وضعِ شنيده شدن ضاد و دال به هم نزيك بود مناسب بود اين اشتباهاتى كه بين ضاد و ظاء در لغت شده در بين ضاد و دال واقع شده باشد، به همان نحوى كه اكنون در تلفظ اهل مصر حرف ضاد با دال بسيار اشتباه و خلط مى شود. و به علاوه، خلاف روشى است كه قدما و پيشينيان در تلفظ ضاد تعليم داده اند. و همچنين، تلفظ اهل عراق را نمى توان پذيرفت، چون فرقى بين ضاد و ظاء در تلفظ آنها نيست و بلاشك در لغت عرب تلفظ اصلى اين دو حرف با يكديگر فرق داشته اند كه لغاتى كه با حرف ضاد ابتدا شده در يك فصل و لغاتى كه اول آنها حرف ظاء است در فصل ديگر جمع آورى و تدوين كرده اند، و اصولاً علامت «ض» و «ظ» كه مختلف است به معناى آن است كه حروف مقابل آن دو بايكديگر اختلاف تلفظ دارند. به اين جهات، مى توان گفت كه روش اول صحيح است كه باكلمات قدماو تكلم اهل مكه موافقت دارد.4. ط ـ تلفظ صحيح طاء به اين گونه است كه بايد سر زبان را به لثه و بُن ثناياى بالا گذاشته، ولى مخرج طاء وسط زبان و وسط سقف دهان است به اين طور كه وسط زبان را به سقف دهان برسانند. و چون در وقت تلفظ به طاء، زبان در حالتى است كه در وقت تلفظ به ت آن حالت را دارد، لذا بايد توجه داشت كه حرف تاء در آن داخل نشود و بسا ديده مى شود كسانى كه اين حرف را تمرين كرده و ياد گرفته اند باز اشتباهاً حرف طاء را در حال تلفظ به تاء نيز ادا مى كنند و مثل اين كه در تلفظ جمع بين ط و ت مى كنند و مى توان روش ابتدايى تلفظ طاء را به اين گونه تعليم داد كه تمام زبان را به تمام سقف دهان چسبانده، آن گاه زبان را از سقف دهان جدا كنند.5. ظ - تلفظ صحيح ظاء به اين گونه است كه سر زبان را بايد در پشتِ بنِ دندان هاى ثنايا گذاشته و از همان جا حرف ظاء را ادا كنند. در اين حال، بين زبان و سقف دهان فاصله اى ايجاد مى شود كه اين حرف را درشت كرده وبه اصطلاح با تفخيم ادا مى شود و همين تفخيم نيز فرقى بين ذال (كه با سر زبان و سر ثنايا ادا مى شود) و ظاء ايجاد مى كند.6. ع - عين همان الف همزه است كه بايد مانند حاء از بيخ حلق ادا شود، و مواردى در نماز كه از بيخ حلق عين ادا مى شود از اين قرار است: (العالمين، نعبد، نستعين، أنعمت عليهم، العظيم، الأعلى، عبده، على، عليك، علينا و على عباد، عليكم).تـذكّـر - گاهى ديده مى شود كه اشخاصى حرف حاء و عين را بسيار غليظ ادا مى كنند و خوب است كه كاملاً مراعات كنند كه به آن نحو ادا نشود، و همان مقدار كه اين دو حرف از بيخ حلق ادا شوند و با همزه و غين تفاوت داشته باشند كافى است.قسمت پنجم: تلفظ حركات
اين بخش را در كتب تجويد فارسى به اهمال گذرانده و اهميتى كه به تصحيح حروف داده اند به تلفظ حركات (به نام اين كه اين، مربوط به لهجه است) نداده اند. به قول ادباى عرب، فتحه (زبر) و ضمه (پيش) و كسره (زير) به ترتيب الف و واو و ياء كوتاه است.در زبان عربى و فارسى در تلفظ فتحه فرقى نيست، ولى ضمه و كسره عربى با ضمه و كسره فارسى متفاوت است. «اُ» و «اِ» كه در فارسى متداول است نوعاً در عربى نيست [8]، بلكه با ضمه عربى نوعاً واو كوتاه و كسره نوعاً ياء كوتاهى است. فارسى زبانان كه به تكلّم و قرائت خودشان مأنوسند، در ابتدا كه قرائت قارى عرب را مى شنوند كه قرائت مى كند: الحمدلله را اين طور مى شنوند كه مى خواند: اَلْحَمدُوْ لِيلاّ هـ - ويا أشهدُ را اشهدُوْ و غيرالمغضوب را غيرى المغضوبى وإذاجاء را، ايذا جاء و إهدنا را ايهدينا و عليهم را عليهيم و بحمده را بيحمديه و هِىَ را هى يَ مى خواند، ولى بايد توجه داشت كه تلفظ به ضمه (واوكوتاه) و كسره (ياء كوتاه) با تلفظ آنها به واو و ياء نسبةً كشيده كه روش تلفظ خودشان در واو و ياء است كاملاً فرق دارد؛ گرچه به نظر ما فارسى زبانان همه ضمه ها و واوها را به واو و كسره ها وياء ها را به ياء مى شنويم و فرق نمى گذاريم. اين فرق نگذاشتن ما براى انسى است كه به روش تكلم فارسى خود داريم؛ يعنى ضمه اى داريم كه نوعاً عرب ها اين ضمه را ندارند و كسره اى داريم كه عرب ها نوعاً آن را ندارند.پس اگر در تصحيح قرائت به ما گفته شود الحمدلله را الحمدُوْ كوتاه تلفظ كنيد نبايد بگوييم زياد كردن واو غلط است و يا اين كه زياد كردن ياء در قرائت اذاجاء، ايذا خواندن غلط است؛ زيرا واو و ياء عربى زياد نشده است و همچنان كه فارسى زبان ضمه تركى را در تلفظ فارسىِ كلمات: گُلْ، سنبل غلط مى داند عرب هم كه ضمه و كسره فارسى را بشنود غلط مى داند. و ناگفته نماند كه آذربايجانى ها كسره را كاملاً مانند عرب تلفظ مى كنند و مثلاً ما مى شنويم كه كتاب را كيتاب مى گويند. و باز توصيه مى شود كه ضمه به واو كوتاه و كسره به ياء كوتاه بايد تلفظ شود، ولى متوجه باشيد در اين امر مبالغه و اغراق نشود و ادا كردن ضمه و كسره صحيح به طورى كه عادت شخص قارى شود به تمرين زياد و دقت كامل احتياج دارد؛ چه آن كه زود ضمه به واو و كسره به ياء مبدّل مى شوند كه آن هم نادرست و غلط است.غلط رايج
يك امر در قرائت فارسى زبانان متداول است و رواج دارد كه مورد اشكال است و آن اين كه آنها حركات را خيلى مدّ مى دهند و مى كشند؛ مثلاً مؤذنان ضمّه هاء در الله اكبر و فتحه باء اكبر را زياد مدّ مى دهند و همچنين فتحه تاء در نستعين و استغفره و فتحه ميم در محمد و كسره كاف در مالكِ و فتحه كاف در اياك و غير اينها كه مثال آن زياد و در قرائت نماز و قرآن مجيد ميان فارسى زبانان رايج است كه به تصحيح آن هم توجه نمى شود. و اگر در قرائت قاريان عرب توجه كرده باشيد ملاحظه كرده ايد كه مدّ آنها فقط در مورد واو و الف و ياء است. و بنابراين، توضيحاً گفته مى شود كه در تلفظ كسره باء در كلمه غيرالمغضوب به نظر عرب دو اشكال موجود است: يكى اين كه كسره باء به «اِ» فارسى ادا شده و ديگر اين كه آن را مدّ داده و «ب» مى گويند.1.به قسمت پنجم مراجعه كنيد. 2. و به هر حال، بايد توجه داشت كه فارسى زبانان نبايد در متابعت اين دستور مبالغه كنند؛ چه آن كه بعضى ها متوجه تفاوت الف عربى و الف فارسى شده، ولى در كيفيّت ادا مبالغه و اغراق مى كنند و سبحان را سُبْحَنَ كوتاه قرائت مى كنند. و يكى از فضلاى عرب در تلفظ الف تفصيلى از اهل بلاد خود نقل مى كرد وآن اين كه اگر پسِ الف يكى از حروف حلق باشد، الف را كاملاً از فضاى دهان ادا مى كنند؛ يعنى در اين حال الف فتحه كشيده نيست مثل قائم، قاعد، صاحب، و اگر غير از حروف حلق باشد الف همان فتحه ممدوده (كشيده) است، مانند رحمان، عالمين، مالك، صراط كه رحمن علمين ملك صرط تلفظ مى شود.3. ابن خلدون از قبيله بزرگى از قبايل مُضَر (قريش) كه هيچ گاه مخلوط با غير عرب نبوده اند نقل مى كند كه آنها قاف را از مخرجى بين كاف و قاف متعارف ادا مى كنند.او مى گويد: شايد تلفظ حضرت رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم به اين نحو بوده است. و اين با تلفظ اهل خوزستان نزديك است كه قاف را شبيه به خا و از مخرجى نزديك به مخرج آن ادا مى كنند.4.در كلمه «الله» در صورتى كه قبل از آن فتحه يا ضمه باشد.5.به ذيل كتاب المنجد به نام «المنجد في الأدب و العلوم» مراجعه كنيد. 6. جاحظ كه از بزرگ ترين ادباى عرب است ، مى گويد: «خارج نمى شود صاد مگر از شِدْق (گوشه لب) راست». البيان و التبيين، ج 1، ص 68. 7. شجريه (به سكون جيم) حرف ج، ش، ض، ى (ياء غير مدّى) حروف شجريه اند و مقصود آن است كه صداى اين حروف از محل باز شدن دهان كه عقب سقف دهان است خارج مى شود، و به همين مناسبت، آنها را «غاريّه» نيز مى نامند، چون زبان به آن طور كه گفته شد از طرف پايين به شكل ناودان و با سقف دهان شكل غار را تشكيل مى دهد.8. اين كه كلمه «نوعاً» را اضافه كرديم براى آن است كه بسيارى از اوقات عامه عرب در بعض كلمات ضمه و كسره فارسى را كاملاً تلفظ مى كنند و به دقت ملاحظه شده كه «قل هوالله» را در «قول» (به واو كوتاه) نخوانده و «لم يلد» را «لم يليد» نمى خوانند، ولى اهل قرائت و تجويد از عرب در اين دو كلمه نيز قولْ و لم يليد (با واو و ياء كوتاه) ادا مى كنند.